نظرخواهی

آیا ازعملکرد مهدی روشنفکر در توسعه شهرستان های بویراحمد، دنا و مارگون راضی هستید؟

تازه های سایت

25. آذر 1396 - 17:00
جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ به همت انجمن اسلامی دانشجویان پیرو خط امام(ره) دانشگاه علوم پزشکی یاسوج 21 آذرماه در سالن حکیم جرجانی با حضور مرجان کاووسی برگزار شد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی چهارفصل؛ جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ به همت انجمن اسلامی دانشجویان پیرو خط امام(ره) دانشگاه علوم پزشکی یاسوج 21 آذرماه در سالن حکیم جرجانی با حضور مرجان کاووسی برگزار شد.

این جلسه اما با حاشیه هایی همراه بوده است که در گزارش پیشین ( اینجا)  به آن پرداخته شد.

 در پایان این جلسه شاعری شروع به خواندن شعر خود کرد که متن این شعر چنین است:

سلام و یک سطل رنگ سفید و پنجره های خانه ام

                                             سلام و عقده ی لب به لبت لیلا

اذان مغرب از مادرت بیا بیرون 

     با چادر و شیشه های مربا زیرش

نترس از چاقوهای پوست کنده نترس        مسجد ما را نمی بیند

ته کوچه به هم چسبیدن دارد قاچاقی

مثل صدای قورباغه که چسبیده به صدای قورباغه که چسبیده به صدای قورباغه که چسبیده به چسبیده که چسبیده...

                رد شو از حکومت نظامی       از امن یجیب عقرب ها

                شب یازده انگشت که بیشتر ندارد

                لم داده به خیابان هاش

               لمیده می لمباند لبوی لبت

  شروع نمک          ای تنگ بوالحیات تنت قرآن

دری در تو داستان من است

پیاده از تو گذر میکنم

از اسب های اعصابت

خفته در خیال بیابان و باد مقدس

منم و مردی مست

منم و مردی مست و تبی کال

منم و مردی مست تبی کال و زنی کرمو

و تنت تمام تبت هاست         و تنت  طناب و اعتصموا            ای او

                                                                                   ای گندمی هایت گیسو

                                                                                   ای فعل فاجعه در خواب خنجر

                                                                                  خواهر

                                       به من بچسب

                                      به من بچسب و بگو جنگ ها جاری شوند

 جمیله ی من ای جهنم

 رگ هایم به تو می ریزند

 و روحم

 آه روحم                        آشوویتسی یائسه است

ای دوگنبدان تنت وطن

 ای زن

 ای شناسنامه ی چنگیز

 خراب توام           مثل خراب      مثل خرمشهر ...

و خدا خانواده را آفرید تا نبینمت

و خدا خیابان را آفرید تا نشناسمت

و خدا دیوار را آفرید تا نبوسمت

و خدا دیگر هیچ چیز نیافرید...

من شعر را آفریدم تا بیافرینمت

و خدا که خشمگین بود و می خندید

ساواک را و سپاه را و صندلی الکتریکی را آفرید

من با عکس کلاشینکفی در جیب

 در برفگیر شانه ات سنگر گرفتم

خدا ناتو را و من دریای سرخ را

خدا ایدز را و من آزادی را آفریدم...

 

که این شعر واکنش های در استان بوجود آورده است. یکی از مخاطبان سایت چهارفصل با ارسال یادداشتی نسبت به این موضوع واکنش نشان داد و نوشت:

"در مراسم روز دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی، شاعری در پایان برنامه  با جسارت به ساحت مقدس پروردگار و همینطور توهین به نهاد انقلابی سپاه پاسداران تمامی ارزشهای اخلاقی و اسلامی نظام جمهوری اسلامی ایران را یکجا  به زیر سئوال بردند.

 

در اشعار خوانده شده از سوی این دانشجوی افراطی می توان اوج ره گمشده گی و به حاشیه رفتن جوانانی را به تفسیر نشست که توفیق حضور در مکتب رسالت پیامبرگونه و سیره امام خمینی (ره) را به زیر سئوال می برند.

جسارت یافتن در توهین و افتراء به نظام مقدس جمهوری اسلامی و بکار بردن الفاظ  بی قالب  به شئون و منزلت انقلابی یک حکومت همانا آرزوی دیرینه دشمنان این حکومت اسلامی است  که امروزه به عنوان نهالی جوانه زده در گلدان فرصت طلبان به حالت رشد و نمو دست می یابد. 

عدم ایمان به اعتقادات یک ملت یعنی توهین به شعور و فهم مردمان ایران زمین که با تمام وجود و ریختن خون هزاران شهید سربدار عزت و غرور ملی را برای این سرزمین به ارمغان آوردند.

آن زمان که در پشت خاکریز دلیری و مردانگی و در زیر فواره های خون و آتش مردمام مرد این وادی "قصه قالو بلی" را سر دادند شما یک جوان دهه آخر شصتی یا هفتادی کجا تشریف داشتید تا بفهمی سپاه و بسیجیان این مرز و بوم در آن زمان به عنوان مکارم اخلاق زمان سند متقن و محکمی برای اهل بصیرت بودند.

آنانکه که  به صورت کتابی معنای صندلی الکترویکی را فهمیده اند کاش یک روز به عنوان نیروی بسیجی و آموزش ندیده می فهمیدند که عملیات گازامبری و گرفتار آمده در کمین دشمن یعنی چه؟  سبز قامتانی که چه بی باکانه سر دادند تا از عزت و اقتدار نیفتیم!

نگاهی ناشیانه به کتاب الهی انداختن و دست برد به معارف اصیل و ناب شناخت خداوندی در نوع خویش عدول از مسیر یکتاپرستی و رسیدن به بن بست مرتدین و بدون شک  تولد سلمان رشدی دیگر است!

اینجاست که می فهیم گروهی به رذالت رفته با نام آزادی و دموکراسی سعی در به  کرسی نشانیدن مقاصد شوم خویش را داشته و از آب گل آلود بوجود آمده توری انداخته شده  برای نیات اهداف مقدس مآبانه خویش دارند.

هالو صفتانی که نه خود را شناخته اند و نه به معنی واقعی فهمیده اند که کجای این سرزمین شهیدان آزادانه زندگی می کنند و طوطی وار قصه  بازرگان دور افتاده از شهر و حبس شده در قفس خطای خود را کتابت می نمایند.

آنانکه سلامت روح و نفس خویش را در قبال رذایل دشمنان این نظام به بهای اندکی در بازار حراج فروخته اند و در سراشیبی زوال و انحطاط دست و پا می زنند.

مخالفان اصل نظام باید بدانند آنانکه به عنوان تریبون به دستان دشمنان سعی در فرکانس دادن صدای خود را دارند بدون تردید جایگاهی در این سرزمین شهیدان ندارند و هرگونه تخطی از مرز اخلاق مداری و توهین به شعور مردم صادق این ولایت جرمی ست نایخشودنی و غیرقابل باور که تا ابدالدهر باید به مذمت نشینند.

و هنوز همان سرو قامتان قصه بیداری، بیدارتر از هر شب دیجوری بر ناله های جغدآسای زمان فریاد بر می آورند که "ان انتصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم" "

انتشار این یادداشت الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.

نظرات کاربران

شبکه اطلاع رسانی دانا
قلم_گزینشی