به گزارش چهارفصل [2] به نقل از خبرنگار شبکه اطلاع رسانی دانا [3]؛ حمله نیروهای افراطی داعش به مناطقی از عراق و تصرف برخی از شهرها و اماکن خاص، جنگ روانی زیادی را در جامعه این کشور ایجاد کرده است. این گروه افراطی که از طریق آمریکا و حکومت وهابی عربستان حمایت میشود در کشوری همچون عراق که دستخوش بسیاری از حوادث و ناملایمات بوده و شاید بگونهای از قوام کافی برخوردار نیست و اندکی فرصتی یافته است تا تنفسی بعد از حمله آمریکا داشته باشد، شروع به جولان و حمله کرده است.
رعب و وحشت ایجاد شده از اقدامات فجیع این گروه افراطی و منحرف از تفکر اسلامی، علاوه بر مردم عراق، دامن برخی از سیاستمداران داخلی ما را نیز فرا گرفته است. از این جهت محمدعلی ابطحی که یک اصلاح طلب رادیکال و یکی از محکومین فتنه 88 بوده،در صفحه فیسبوک خود چنین نوشته است: «ای روسای کشور، ای وزیر خارجه، تو را به خدا به فکر روابط ایران و عربستان باشید. تصور بر این است ما توی سوریه بردیم، عربستان در مصر. حالا گروه افراطی داعش با حمایت عربستان دارد شهر های عراق را یکی پس از دیگری می گیرد.رویارویی ایران و عربستان برای این منطقه حیاتی جهان خیلی خطرناک است. شیعه و سنی را نابود می کند.مردم عادی هم تاوانش را می دهند.تنها راه همکاری ایران و عربستان است که در ایران تندروها مخالف آن هستند.خدا به داد مردم این منطقه برسد.»
نسخه تجویزی این اصلاح طلب، گویای این است که هنوز درک کافی از انقلابیگری و اصول انقلاب بر وی چیره نشده است و کماکان همان خوی تسامح و تساهل بر وجود نه این فرد بلکه بر اکثر این قماش به ظاهر اصلاح طلب مستولی است.
بزدلی و وحشت، آن هم از یک حمله مهارشدنی در عراق، آنها را به این واداشته که رفتن زیر چتر عربستان مصونیت آور است! آیا این حرف در دایره منظومه فکری انقلاب می گنجد که اگر حتی چنین خطری برای ایران به شدت محسوس باشد باز به فکر تسامح با حکومتی باشیم که دشمن درجه یک ائمه اطهار و اسلام ناب است؟
این صحبتهای مضحک، نویسنده را به یاد حمله امریکا به عراق در سال 2003 انداخت که در آن سال، وحشت و سستعنصری اصلاح طلبان دولت خاتمی، باعث شد آن نامه جنجالی به آمریکا، به واسطهگری «تیم گولدیمن» سفیر وقت سوئیس در تهران و به قلم وی نوشته شود. صادق خرازی(وزیر خارجه وقت) در دفاع از این قضیه حیثیتی که با آبرو و هیمنه نظام بازی کرد گفته بود که در سال 2003 دیوار بی اعتمادی بلندی میان ایران و آمریکا وجود داشت و هر لحظه ممکن بود آمریکا به ما حمله کند(!)، به همین خاطر به پیشنهاد من، دولت هشتم نامهای به آمریکا نوشت و همراهیاش با برخی سیاستهای خاورمیانهای آمریکا مثل سازش در فلسطین و لزوم تبدیل حزب الله لبنان به یک حزب سیاسی و شفاف سازی فعالیت های هسته ای ایران را اعلام کرد.
اما این نامه مضحک با بی پاسخی مواجه شد و تنها روسیاهی آن برای دولت هشتم باقی ماند و بیش از پیش فاصلهی بسیار تفکر حاکم بر آنها را با تفکر انقلاب اسلامی به نمایش گذاشت.
امروز هم قضیه تفاوت آنچنانی با قبل ندارد. تا صدایی از گوشهای احساس می شود بدون در نظر گرفتن منبع این صدا و بی تفاوتی به اصول تفکری حاکم بر نظام، دوستان اصلاح طلب یا از باب ترس و یا از باب فرصت طلبی، به تجویز راه حل های غیر انقلابی می پردازند و آن قضیه را مستمسک پیش بردن تفکرات خود قرار می دهند.
سوریهی آَشفته که به جرات میتوان گفت مخیلهای تصور چنین روزی را برای آن نمی کرد و برگزاری انتخابات و انتخاب مجدد بشار اسد برای بسیاری محال بود، ولی با کمک های مستشاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حمایت های مردم سوریه برگ برنده رو شد و وضعیت سوریه را به سامانی رساند. وضعیت عراق نیز به اندک زمانی به بهبودی ختم می شود ولی غافل نباشیم که این گذرگاه انرژی منطقه(عراق) همیشه نا امن بوده است و طبیعیای است که گاهی نیز دچار بحران شود.
تعجب ما از این است که چرا هنور عده ای در کشور معنای واقعی انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی را درک نکرده اند و این طور دست به آبروریزی می زنند؟ ابطحی خود اعتراف می کند که گروه داعش از عربستان حمایت می شود، باز می گوید با این کشور منحرف از اسلام، تعامل داشته باشیم؛ چرا هنوز این گروه، دشمن و دشمنشناسی را معنا نکرده است؟ چرا قدرت بلامنازع نظام که آمریکای مستکبر را در برابر خود نشانده است را درک نکردهاند؟ دستاوردهای نظامی که هر روز بر پیکره دشمنان نظام لرزه میافکند را چرا باور ندارند؟ از همهی اینها مهمتر چرا به این درک نمیرسند که تفکر لیبرالیسم دیگر جایگاهی در این کشور ندارد و امروز باید بیش از پیش" ما می توانیم" را در پیش بگیریم؟
به هر حال خطر آن 8 سال که به نام اصلاح طلبی در کشور، دولتگردانی شد، این بود که استکبار، غول بزرگی برای این جماعت محسوب میشد و بزرگ پنداشتن دشمن، آغاز راه تسامح و سازش بود که بر سیاستهای دولتمردان حاکم گشت و می رفت که که با این رویکرد اصلاح طلبان چیزی به نام انقلاب اسلامی باقی نماند.
اینکه چرا نمی گویند عربستان باید با ایران، به تعامل و همکاری درآید و دائما معکوس آن را بازتاب می دهند از سر این است که طرف مقابل را بزرگ می پندارند. عربستان یک حکومت پوسیدهای است که قدرت طلبی و تنازع برای بقای سران آن، چاشنی بالقوهای از نارجکهای منهدم کننده است که زیر ستونهای این حکومت منحرف نهادینه شده و در زمانی نزدیک، شعلههای فروپاشیدن این حکومت افراطی دیده خواهد شد و از طرفی مردم مهجور و معترض آن هر چند با فضای بسته مواجهاند ولی این نیز دیری نمیپاید که بر آن شعله نابودکننده قدرت طبی سران بیافزاید.
نکته پایانی اینکه هر که در نظام مقدس جمهوری اسلامی، مدافع اصول انقلاب شد توسط این جریان رادیکال، افراطی لقب گرفت. متاسفانه این مغلطه با روی کار آمدن دولت یازدهم نیز تشدید شد. این طور که این جماعت نسبی گرا وانمود میکنند، تمام اصول انقلاب و نظام در دایره افراط خلاصه می شود که این تفکر، خود معنای واقعی افراط را نشان میدهد که امروز از زبان امثال ابطحی شنیده می شود.
انتهای پیام/گ
پیوندها
[1] http://chaharfasl.ir/node/124399
[2] http://chaharfasl.ir
[3] http://dana.ir/