به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «چهارفصل» ده سال از امضای توافق هستهای موسوم به برجام میگذرد، اما هنوز زوایای پنهان و ناگفتههای آن، یکییکی از زبان مذاکرهکنندگان و حامیان سابق توافق بیرون میریزد. تازهترین نمونه از این ناهمخوانیها، در اظهارات محمدجواد ظریف و غلامرضا تاجگردون درباره موضوع حساس «اسنپبک» یا همان «مکانیزم بازگشت خودکار تحریمها» دیده میشود؛ موضوعی که حالا بیش از گذشته نشان میدهد در جریان مذاکرات و تصویب برجام، بخشی از واقعیتها یا پنهان شد یا بهصورت جهتدار تبیین گردید.
ظریف در سال ۱۳۹۴، در اوج تبلیغات دولت حسن روحانی برای جا انداختن برجام در داخل کشور، در گفتوگویی رسمی با خبرنگاران گفت:
«اسنپبک نه در برجام هست و نه در قطعنامه ۲۲۳۱. کلمه اسنپبک را آمریکاییها درست کردند تا بگویند هر وقت اراده کنند میتوانند تحریمها را برگردانند.»
این جمله در آن زمان بارها در رسانههای دولتی بازتاب یافت و به عنوان نشانهای از «تسلط تیم مذاکرهکننده بر متن توافق» و «تضمین غیرقابل بازگشت بودن لغو تحریمها» تکرار شد. اما گذر زمان و اتفاقات پس از خروج آمریکا از برجام نشان داد که این ادعا نهتنها واقعیت نداشت، بلکه مکانیزم بازگشت تحریمها در متن قطعنامه شورای امنیت (۲۲۳۱) به صراحت درج شده بود.
اکنون و پس از گذشت یک دهه، غلامرضا تاجگردون، که در آن زمان نماینده مجلس و از اعضای کمیسیون ویژه بررسی برجام بود، سخنی برخلاف ظریف بر زبان میآورد. او در گفتوگویی تصریح کرده است:
«میگویند که چیزی در مجلس درباره اسنپبک گفته نشد، حال آنکه شاید دو روز در کمیسیون ویژه برجام درباره اسنپبک صحبت شد و همین سوالاتی که امروز مطرح میکنند همان روزها بیان میشد. به فرض اینکه اصلاً چیزی درباره اسنپبک نگفتند، خب شما که متن را خوانده بودید.»
اظهارات تاجگردون عملاً نقض مستقیم ادعای ظریف است. یعنی اگر طبق گفته او، در کمیسیون مجلس دو روز تمام درباره «اسنپبک» بحث و بررسی صورت گرفته، پس چگونه وزیر امور خارجه وقت وجود چنین بندی را منکر میشد؟
نقد اصلی متوجه محمدجواد ظریف است؛ فردی که بهعنوان چهره دیپلماتیک و دانشگاهی، انتظار میرفت با صداقت و شفافیت از جزئیات توافقی چنین مهم دفاع کند. انکار وجود مکانیزمی که تحریمها را در صورت اختلاف بازمیگرداند، اگر آگاهانه بوده باشد، نوعی فریب سیاسی محسوب میشود و اگر از روی ناآگاهی، نشان از ضعف در تسلط بر مفاد توافق دارد. هر دو حالت، برای فردی در جایگاه وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران قابل توجیه نیست.
واقعیت این است که «مکانیزم ماشه» یا همان «اسنپبک»، در بندهای ۱۰ تا ۱۳ قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت بهوضوح آمده است. مطابق آن، هر عضو دائم شورای امنیت میتواند در صورت «نقض توافق» از سوی ایران، موضوع را به شورا ارجاع دهد و در صورت عدم اجماع، تحریمهای گذشته بهطور خودکار بازمیگردند. این بند بعدها دقیقاً همان ابزاری شد که دولت آمریکا در دوران دونالد ترامپ به آن استناد کرد تا تحریمها را بازگرداند.
به بیان روشنتر، همانچیزی که ظریف منکر وجودش بود، بعدها به یکی از اصلیترین نقاط ضعف برجام تبدیل شد و ابزار حقوقی لازم را در اختیار واشنگتن قرار داد تا برجام را از درون خنثی کند.
اما وجه دیگر این ماجرا به غلامرضا تاجگردون بازمیگردد. او در زمان بررسی برجام، یکی از چهرههای شاخص مدافع دولت روحانی و تیم ظریف بود. او و بسیاری از نمایندگان همسو با دولت، در مقابل انتقادات تند نمایندگان منتقد برجام، تمامقد از ظریف و برجام دفاع کردند و بارها مخالفان توافق را «تندرو» و «غیرکارشناس» خواندند.
با این حال امروز، وقتی آثار خسارتبار آن توافق بر اقتصاد کشور و ساختار تحریمها آشکار شده است، تاجگردون همان کسی است که به صراحت میگوید: «در کمیسیون درباره اسنپبک بحث شد و سوالات مطرح بود.»
این چرخش موضع، بیش از آنکه نشانه صداقت باشد، نوعی فرار از مسئولیت تاریخی است. زیرا اگر او و دیگر اعضای کمیسیون از وجود بند اسنپبک اطلاع داشتند، چرا همان زمان بهصورت شفاف درباره خطر آن به افکار عمومی هشدار ندادند؟ چرا در صحن علنی مجلس، هنگام بررسی برجام، نسبت به سازوکاری که میتوانست همه دستاوردهای اقتصادی کشور را بر باد دهد، موضعی انتقادی نگرفتند؟
در حقیقت، تاجگردون نمیتواند امروز مدعی شود که «میدانستیم و گفتیم» اما «گوش نکردند»؛ زیرا در حافظه سیاسی جامعه، او همواره از حامیان و توجیهگران اصلی برجام و عملکرد ظریف و روحانی به شمار میرفت.
نتیجه آن خوشباوری و دوگانگی گفتارها، چیزی جز خسارت سنگین اقتصادی و سیاسی برای کشور نبود. مکانیزم اسنپبک، همان ابزاری شد که آمریکا بدون نیاز به رأی شورای امنیت، تحریمها را بازگرداند و عملاً ایران را در موقعیتی قرار داد که هم از مزایای اقتصادی برجام محروم ماند و هم تعهدات هستهایاش محدود شد.
در این میان، مردمی که وعده «گشایش اقتصادی» و «رفع تحریمها» شنیده بودند، شاهد افزایش فشارها، تورم و تضعیف ارزش پول ملی شدند؛ در حالی که مسئولان وقت، از جمله ظریف، همچنان با ادبیاتی مبهم و سیاسی، از «پیروزی دیپلماسی» سخن میگفتند.
اینکه امروز پس از گذشت یک دهه، حتی برخی از نزدیکترین همراهان دولت سابق نیز به وجود تناقضها و اشتباهات آن اعتراف میکنند، خود نشانهای از عمق ناکارآمدی آن سیاست است. اما نکته تلختر آن است که این اعترافها زمانی صورت میگیرد که خسارتها جبرانناپذیر شده و نسل جدید سیاستگذاران باید با تبعات آن دستوپنجه نرم کند.
در یک نگاه کلانتر، تناقض میان گفتههای ظریف و تاجگردون، فقط یک اختلاف لفظی نیست؛ بلکه بازتابی از نظام اطلاعرسانی معیوب در تصمیمات کلان کشور است. در جریان برجام، بسیاری از اطلاعات کلیدی نه بهصورت کامل در اختیار مجلس و رسانهها قرار گرفت و نه به زبان روشن برای مردم تبیین شد. در عوض، تلاش شد تا با شعارهایی چون «فتحالفتوح دیپلماسی» و «لغو همه تحریمها»، واقعیت تلخِ بندهای محدودکننده و آسیبزا پنهان بماند.
امروز وقتی وزیر سابق امور خارجه و یکی از اعضای کمیسیون بررسی برجام درباره یک بند مشخص دو روایت کاملاً متناقض ارائه میکنند، طبیعی است که اعتماد عمومی نسبت به صحت روایتهای رسمی زیر سؤال برود. این بیاعتمادی، تنها میراث برجام نیست؛ بلکه زنگ خطری است برای هر تصمیم ملی که بدون شفافیت و پاسخگویی اتخاذ شود.
در نهایت، هم ظریف و هم تاجگردون در این میان سهمی از مسئولیت دارند. ظریف بهعنوان امضاکننده توافق، نمیتواند از زیر بار پاسخگویی درباره اظهارات خلاف واقع خود در آن زمان شانه خالی کند؛ و تاجگردون نیز، بهعنوان یکی از مدافعان آن توافق در مجلس، نمیتواند امروز با تغییر موضع، خود را از تبعات آن مبرا نشان دهد.
انتهای خبر/
پیوندها
[1] http://chaharfasl.ir/news/137149/%D8%AA%D8%BA%DB%8C%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B6%D8%B9-%DB%8C%D8%A7-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AA%D8%9F-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D9%88%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AA%D8%A7%D8%AC%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D9%85