به گزارش پایگاه خبری تحلیلی چهارفصل، سنگ چهره سرفاریاب نامی آشنا برای طبیعتدوستان و گردشگران گوشه و کنار استان بود، سنگی که به صورت طبیعی و پس از صدها سال به گونهای خارقالعاده استوار مانده بود و جلوهای باشکوه از قدرت طبیعت را به رخ همگان میکشاند.
سنگ چهره به دلیل زیبایی خاص و قرار گرفتن در دامنه کوه نیر بر فراز شهر سرفاریاب به نماد این شهر تبدیل شده بود و کسانی که ریشه در این شهر و روستاهای اطراف آن داشتند خاطراتشان به نوعی با این سنگ گره خورده بود.
این سنگ، در فاصله 100متری از روستای مه گردی از توابع بخش سرفاریاب و بر فراز صخره ای به ارتفاع 800 متر قرار دارد.
این سنگ منحصر بهفرد به نماد استقامت و پایداری در برابر ناملایمت نیز بدل شود به طوری که در ادبیات محلی و ضربالمثلهای اهالی این منطقه به انسانهای مقاوم و صبور با عنوان سنگ چهره اطلاق میشد.
این سنگ با ارتفاع دو متر و طول سه متر روی سنگی کوچک در حدود نیم متر قرار گرفته و محل اتصال این دو سنگ کمتر از 30 سانتی متر است و به دلیل قرار گرفتن در لبه پرتگاه بلند از بیشتر مناطق سرفاریاب قابل مشاهده است.
هر ساله گردشگران زیادی از این جاذبه طبیعی و تاریخی دیدن می کنند.
بخش سرفاریاب با 14 هزار نفر جمعیت یکی از بخش های شهرستان چرام است که درفاصله 180کیلومتری یاسوج مرکز کهگیلویه و بویراحمد قرار دارد.
و حال بعد از تخریب این سنگ آه دردآور هم استانی هایمان در رسای نابودی این اثر زیبا، سر به فلک کشیده است و زمین و زمان را به گلایه کشانده اند وچنان ازعمق وجود ناله سر می دهند که دل هر دردمندی را به ستوه می آورد.
در این گزارش بخوانید آه کشیدن هنرمندی را که به زبان شعر درد فراق برچهره را بر کمرزرد نشانه رفته است و از ماتم کوه نیر سخن مراند تا عزای ایل بزرگ و با فرهنگ منطقه را در داغ تخریب "برد چهره" به ما نشان دهد، این شعر در شبکه هیا اجتماعی با استقبال بی نظیری روبرو شده است.
شعر زیر را از صمد صالحی بخوانید:
بزن بارون کمر زرد، غم گروهته
تمام کوه نیر، ماتم گروهته
تمام ایلمو ، و من عزا بی
همه دسشو وبالا ، تی خدا بی
همه گفتن شنیدیت ک چه وابی؟
سر مازی کمر غوغا و پابی
ک برده چهره هم صاحب عذایه
وو هم، یکی و اثارل خدایه
دلم خینه بزن بارون نسوزوم
وداغه برد چهره بند کرده پوزم
اگر ک شهرمو، مهمون نواز بی
حواس و فکرشو، و تی نماز بی
ولی نماد شهرمو و برده چهره
مو ک فکر ایکنم صلحو صفا ره
زمهسونو تابستونو بهاری
تمام لحظیل خاطره داری
کمر زرده برد چهره په چه وابی
مو دونم ک چه غم و مازه داری
بیام سرپاریو مو سروزیرم
الهی ک وداغت مو بمیرم
اگر ک برد چهره سنگ سر سنگه
خدا دونه ک دلمو سیش چه تنگه
نماد شهرمو بی برد چهره
خدا دونه ک هم اسمش قشنگه
دلم نیخو برم صحری جخونه
ک کوه نیره ببینم بی نشونه
صمد ایگو، ک برد چهره وفا داشت
سره مازی کمر، صلحو صفا داشت
ویادم نی روی هرچند ده نیسی
خدا ایکرد ک خوت بخی وریسی
انتهای پیام/
نظرات کاربران