نظرخواهی

آیا ازعملکرد مهدی روشنفکر در توسعه شهرستان های بویراحمد، دنا و مارگون راضی هستید؟

تازه های سایت

1. مهر 1394 - 12:18
هفته دفاع مقدس یادآور رشادت های زنان و مردان این سرزمین است. مردان و زنانی که با ایثار جان خود ارزشهای اسلامی و ملی را حفظ کردند تا نام ایران و ایرانی جاویدان بماند.

به گزارش پايگاه خبري تحليلي چهارفصل،‌ هفته دفاع مقدس نمودار مجموعه ‏ای از برجسته‏ ترین افتخارات ملت ایران در دفاع از مرزهای میهن اسلامی و جانفشانی دلاورانه در پای پرچم برافراشته اسلام و قرآن است. هفته دفاع مقدس یادآور خون‏ های مقدسی است که در پای شجره طوبای انقلاب اسلامی ریخته شد. در این دفاع مقدس زنان نیز چون مردان اسلحه بر دوش گرفته و به مقابله با دشمن شتافتند و در این راه شهید، زخمی و ‏آواره شدند.  برای نمایاندن چهره‌ی زن در سالهای دفاع مقدس آئینه‌ای شفاف‌تر از خاطرات آنان وجود ندارد، خاطراتی ‏که تاریخ این مرز و بوم را تعیین می‌کند به آنها شکل می‌دهد و روح می‌بخشد. و امروز برای روشن تر شدن نقش بانوان میهن مان در دوران 8ساله ی جنگ تحمیلی و دفاع مقدس به معرفی برخی از اثاری که در این زمینه نگاشته شده اند، می پردازیم.

 

کتاب «دا»خاطرات سید زهرا حسینی

کتاب«دا» خاطرات «سیده زهرا حسینی» که به اهتمام«سیده اعظم حسینی» نگارش شده است. این کتاب مشتمل بر 5 بخش است. «دا» که در زبان کردی به معنی مادر است؛ روایتگر خاطرات زندگی خانم زهرا حسینی از دوران کودکی و جنگ و .. است. این کتاب از 3 قسمت اصلی تشکیل شده است، قسمت اول به دوران کودکی و ماجرای مهاجرت زهرا و خانواده اش به ایران می پردازد. قسمت دوم مربوط به جنگ و فعالیتهای این بانو در آن دوران مانند همکاری در کفن و دفن شهدا، امدادگری، زخم‌بندی، حمل مجروحان، تعمیر و آماده‌سازی اسلحه، پخت و پز و توزیع امکانات  است و قسمت سوم مربوط به ازدواج خانم حسینی و زندگی شخصی وی است.

 

این کتاب همچنین مورد توجه مقام معظم رهبری بوده و ایشان درباره ی این کتاب می فرماید:

«كتاب دا كه حقاً و انصافاً كتاب بسیار خوب و قابل طرح در سطح جهانی است، مربوط به بخش كوچكی از وقایع جنگ تحمیلی است و این نشان می دهد كه هشت سال دفاع مقدس دارای ظرفیت تولید هزاران كتاب به منظور انتقال فرهنگ و ارزش‌های اسلامی و انقلابی به جامعه و جهان است... این كتاب در گستره كشور هنوز شناخته نشده است؛ در حالی كه چند صدهزار تا حالا چاپ كردید. اگر «دا» شناخته شود، میلیون‌ها نسخه از این كتاب فروش خواهد رفت و میلیون‌ها نفر از محتوای این كتاب بهره خواهند برد... شما هزار كتاب «دا» می‌توانید تولید كنید. «دا» یك رگه ارزشمند است كه در معدن پیدا كردید، این راه را ادامه دهید.»

 

کتاب« من زنده ام » به قلم «معصومه آباد»

در این کتاب خانم «معصومه اباد» خاطرات خود از 4 سالی که در اسارت رژیم بعث بود به رشته ی تحریر دراورده است. این کتاب متشکل از 8 فصل است که عبارت اند از: کودکی ، نوجوانی، انقلاب ،جنگ و اسارت، زندان الرشید بغداد، انتطار ، اردوگاه موصل و عنبر ،عکس و اسناد. معصومه ی آباد در این کتاب خاطراتش را بدون مبالغه در اختیار مخاطبان می گذارد.این کتاب زیبا و خواندنی همچنین مزین به تقریظ مقام معظم رهبری است، که به شرح زیر است:

«کتاب را با احساس دوگانه‌ی اندوه و افتخار و گاه از پشت پرده‌ی اشک، خواندم و بر آن صبر و همت و پاکی و صفا، و بر این هنرمندی در مجسم کردن زیبائیها و زشتیها و رنجها و شادیها آفرین گفتم. گنجینه‌ی یادها و خاطره‌های مجاهدان و آزادگان، ذخیره‌ی عظیم و ارزشمندی است که تاریخ را پربار و درسها و آموختنی‌ها را پرشمار میکند. خدمت بزرگی است آنها را از ذهنها و حافظه‌ها بیرون کشیدن و به قلم و هنر و نمایش سپردن. این نیز از نوشته‌هائی است که ترجمه‌اش لازم است. به چهار بانوی قهرمان این کتاب بویژه نویسنده و راوی هنرمند آن سلام میفرستم.»

معصومه آباد در سال 1341 در آبادن متولد شد.  وی ۳۳ روز پس از آغاز جنگ عراق علیه ایران در تاریخ ۲۳/۷/۱۳۵۹ به همراه سه زن دیگر به نام های فاطمه ناهیدی، شمسی (مریم) بهرامی و حلیمه آزموده در حال مأموریت هلال احمر، در جاده ی ماهشهر به آبادان به اسارت نیروهای عراقی درآمد و ابتدا به اردوگاه مرزی تنومه و سپس به زندان های استخبارات و الرشید و چندی بعد به اردوگاه موصل و الانبار برده و سه سال و شش ماه بعد در تاریخ ۰۱/۰۲/۱۳۶۲ آزاد شد.»

گفتنی است که این کتاب از سوی انتشارات«بروج» منتشر شده است.

کتاب«فرنگیس» به قلم« مهناز فتاحی»

این کتاب شرح خاطرات و دلاوری ها ی «فرنگیس حیدرپور» بانوی دلیر ایرانی است که در سال 1341 در روستای «اوازین گورسفید» از توابع گیلان غرب استان کرمانشاه متولد شد.  در سال ۱۳۵۹ زمانی که فرنگیس تنها 18 سال داشت و در جریان حمله ی دشمنان بعثی به کشور عزیزمان ایران، وقتی که همه ی مردان روستا برای دفاع از کشور به جبهه رفته بودند. دشمن توانست از  سمت گیلان غرب وارد مرزهای کشور شود، و به همین دلیل زنان و کودکان روستا به کوه ها پناهنده شدند و یک شب که فرنگیس به همراه پدر و برادرش برای بردن آذوقه برای مردم  ، به روستا آمده بودند با دشمنان برخورد کردند و پدر و برادرش در جریان درگیری کشته می شوند و فرنگیس بدون هیچ سلاح گرمی و تنها با تبر پدر توانست یک سرباز مسلح را به هلاکت برساند و دیگری را با تمام تجهیزاتش به اسارت بگیرد و به   مقر فرماندهی ارتش ایران تحویل دهد.  گفتنی است که خاطرات این بانو در دوران پس از جنگ و دیدار او با مقام معظم رهبری در سال ۱۳۹۰ نیز در این کتاب آورده شده است.

 

 رهبر انقلاب نیز درباره این بانوی دلاور می فرماید:«درشهر شما بانویی مسلمان و شجاع توانست سرباز دشمن را اسیر کند و نیروی مهاجم را به خاک و خون بنشاند. این را نگه دارید و برای خودتان حفظ کنید.»

 

در بخشی از فصل دوازدهم این کتاب می خوانیم:

«خسته و کوفته به روستا رسیدم . نفس نفس می زدم.زنی با خوشرویی ،دبه آبی آورد . حالم که جا آمد گفتم:«گوساله ام را گم کرده ام. شما این طرفها یک گوساله غریبه ندیده اید؟»

 

 زن به علامت ندانستن سری تکان دادو از پشت یکی از خانه های گلی زنی بیرون آمد. زینب بود او را می شناختم. چند بار توی مراسم فاتحه دیده بودمش. لباس خاکی تنش بودومعلوم بود مشغول کار بوده.لبخندی زد و پرسید:«آهای فرنگیس دنبال چه می گردی.»

 

 وقتی لبخند زد خوشحال شدم،خوشحال شدم. اشاره کرد و گفت:«بیا گوساله ات را پیدا کرده ایم. بیا ببر.»

باورم نشد فکر کردم سر به سرم می گذارد، اما وقتی دیدم دارد جدی حرف می زند،دستها را رو به آسمان بلند کردم و گفتم«خدایا شکر.»

پشت سر زن راه افتادم و گفت:«می خواستم خودم برایت بیاورم اما می دانستم که قبل از من می آیی .»

 

 با هم در خانه شان رفتیم. از بیرون صدای گوساله ام را شنیدم و شناختم. با خوشحالی گفتم زینب این گوساله من است!.»

 وازد حیاط شدیم حیاط کوچک بود و در گوشه از حیاط ،گوساله ام به چوبی بسته شده بود. طنابی به پایش وصل بود. سر بالا آورد و مرا نگاه کرد و با صدای بلند گفتم خدایا شکرت.»

 

صدایم را شناخت .پایش را به زمین کوبید و به طرفم آمد زینب خندید و گفت.«فرنگیس خوب می شناسدت. نگاه کن ببین چکار می کند. این همه من تیمارش کردم، انوقت برای تو پا بر زمین می کوبد ! وقتی به روستا بر گشتم دیدم توی روستا ول می گردد و خسته و گرسنه و تشنه است. باور کن نزدیک یک سطل آب خورد.»

 

 خندیدم و گفتم :«می داند چقدر ناراحتش بودم . می داند به خاطرش نزدیک بود کشته بشوم . گاوم تلف شده اما خدا را شکر که گوساله ام زنده است...»

 

 کتاب«دختر شینا»به قلم بهناز ضرابی زاده

کتاب« دخترشینا»خاطرات زندگی «قدم خیر محمدی کنعان»، همسر سردار «شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر»به قلم «بهناز ضرابی زاده» است. که از سوی انتشارات سوره ی مهر منتشر شده است ، حکایتی از یک زندگی در پشت صحنه جنگ است؛ خاطرات زنی که در طول هشت سال ازدواجش با یکی از سرداران دفاع‌مقدس، با دشواری‌های دوری همسر و بزرگ کردن فرزندانش، کنار آمد و به تنهایی زندگی‌ را اداره کرد، چهار دختر و یک پسر به دنیا آورد و همسرش فقط موقع به دنیا آمدن یکی‌شان در کنارش بود. دختر شینا روایت زندگی دخترکی است که پدر و مادرش به خاطر حفظ حریم حیا او را راهی کلاس های مختلط مدرسه در آن سال ها نکردند. دختری که چون مدرسه نرفت، بی سواد بود، اما باور و ایمانش با ثبات بود. زنی که روزهای مجردی، اتاق زندگی اش را با چفیه و پلاک و سربند و قمقمه و فشنگ و تور استتار تزئین نکرده بود. کسی که شب ها خواب خمپاره و تانک و خط مقدم و عملیات را نمی دید. کسی که نه فکر و ذکرش جهاد و شهادت بود و نه آرزویش. شاید تا آن موقع نه دعای عهدی خواند بود و نه عاشورایی. اما روزگار او را طوری بار آورد که صبر و ایستادگی اش در روزهای جنگ او را لایق مقام شهادت کرد.

 

مقام معظم رهبری درباره ی این کتاب می فرماید: کتاب خوبی بود. واقعاً همسران شهدا اجر فراوانی دارند و نصف اجر شهدا متعلق به همسر و خانواده آنها است.

 

کتاب «یکشنبه ی آخر» خاطرات خود نوشت معصومه رامهرمزی

کتاب «یکشنبه آخر» خاطرات خودنوشت «معصومۀ رامهرمزی» است که توسط انتشارات سوره ی مهر منتشر شده است. این کتاب روایت خاطرات خانم رامهرمزی يكي از امدادگران دوران دفاع مقدس است كه از سال 1359 و در سن 14 سالگي به عنوان امدادگر، از پشتيباني هلال‌احمر جنوب به جبهه‌هاي حق عليه باطل اعزام شد.  در این کتاب روایت سقوط و بعد فتح خرمشهر از دید یک دختر 14 ساله ی آبادانی که در این مدت در پشت جبهه فعالیت می کرد بیان می شود.

 

گفتنی است، این کتاب زیبا و خواندنی رتبه ی دوم کتاب خاطرات دفاع مقدس را در نهمین دوره ی انتخاب کتاب سال دفاع مقدس به خود اختصاص داده است.

 

از آثاری که در زمینه ی خاطرات و نقش بانوان در دوران دفاع مقدس نگارش شده است می توان به موارد زیر اشاره کرد:

«کنار رود خین» یادداشت های روزانه یک مادر  به قلم اشرف السادات مساوات(سیستانی)

«یک دریا ستاره» خاطرات زهرا تعجب همسر ناو استوار یکم، شهید مسعود خلعتی ؛ که با مصاحبه و تدوین  سید قاسم یاحسینی

«دوره درهای بسته 2» به قلم مریم برادران

«کفش‌های سرگردان» (خاطرات سهیلا فرجام پرستار جنگ )

«نامه‌های فهیمه»(نامه‌های مرحوم فهیمه بابائیان‌پور همسر شهید علیرضا صادق‌زاده)

« بالین نور»(به کوشش سید امیر معصومی)

« در کوچه های خرمشهر»و«دیدار زخم ها».

‏منبع:شبستان

انتهاي پيام/م.ن

نظرات کاربران

قلم_گزینشی
شبکه اطلاع رسانی دانا