به گزارش پایگاه خبری تحلیالی چهارفصل، سید ابوالحسن حسینی نیک : سیاستمدار با روشنفکر تفاوت هایی دارد. کار روشنفکر نقادی و آگاهی بخشی به قصد تغییر وضع موجود است. روشنفکر لزوماً به تامین مصالح نظام سیاسی نمی اندیشد. او کانون های قدرت را نقد می کند تا آگاهی عمومی ارتقا یابد و وضع موجود نامطلوب جای خودش را به وضع مطلوب ناموجود بدهد. تلاش برای بهبود وضع موجود، نقطه اشتراک روشنفکر با هر سیاستمدار مترقی و نیکخواه است. اما روش روشنکفر و سیاستمدار برای رسیدن به این هدف، یکسان نیست. روشنکفر با نقادی و آگاهی بخشی بی قید و شرط این هدف را دنبال می کند ولی سیاستمدار نباید هر نقد و هر خبری را بر آفتاب افکند.
روشنکفر در فرایند آگاهی بخشی ، اولاً و بالذات خودش را پای بند حقیقت می داند ولی سیاستمدار اولاً و بالذات پای بند منافع ملی است؛ بنابراین هر آنچه را که می داند بر زبان نمی راند. سیاستمدار حتی اگر نخواهد دروغ بگوید، موظف نیست همه حقیقت را بگوید. سیاستمدار آن شاهدی نیست که در دادگاه می گوید: ˈسوگند می خورم حقیقت را بگویم و جز حقیقت چیزی نگویم و همه حقیقت را بگویم.ˈ به قول خواجه حافظ شیرازی کار مُلک است آنکه تدبیر و تامل بایدش.
بنابراین با توجه به مطالب فوق، یک منطقه برای پیشرفت؛ نیاز به روشنفکر و سیاستمدار سیاستگذار دارد که نیازمند یک سری ویژگیها می باشد، خلق اندیشه نو و فرا رفتن از سنتها، علاقه به مصلحت عمومی، هدایت جامعه به سوی خواسته های و آرمانهای راستین، شناخت مشکلات و تعارضات اصلی جامعه و ارائه راه حل و درد شناسی اجتماعی را در بر می گیرد.
روشنفکر واقعی کسی است که از هویت جامعه اش در همه ابعاد و معیارهایش دفاع کند تک نگر و یک بعدی نباشد. روشنفکر بودن تنها به تحصیلکردگان دانشگاههای اروپا و آمریکا و یا ایران اختصاص ندارد.
از این رو، در تاریخ دو سده اخیرایران سیاستمدارن روشنفکری بودند که نمونه بارز آن را می¬توان به امیرکبیر اشاره کرد و بسیاری معتقدند که وی را می توان معمار ایران نوین دانست، به طوریکه بسیاری اقدامات نوگرانه از جمله تأسیس نخستین پلی تکنیک ( مدرسه دارالفنون) توسط وی انجام گرفته است.
به هر حال انسان موجودی است که خداوند وسعت و توانایی زیادی در اختیارش قرار داده است. هر کس در ده شهر و شرایط زمان و مکانش و محل کارش در هر پست و مقامی بتواند به نحو احسن و با امکانات موجود رهبر و هدایت کننده مفیدی باشد که سعادت افراد و مصالح جامعه را با عزت و حرمت کرامت انسانی و الهی فراهم کند. خواه رئیس جمهور باشد و یا آن معلم یا روحانی عزیز و متعهدی که در روستایی دور افتاده انسانهایی پاک و توانمند تربیت کند. چنین فردی را می توان روشنفکر محسوب کرد که نیازهای زمان را درک کرده است.
بهترین مصداق در این زمینه حضرت آیت الله ملک حسینی(ره) است. ایشان به عنوان یک روشنفکر دینی خدمات ارزنده ای به مردم منطقه داشته اند. این بزرگوار همیشه دلسوز، یاور و حامی مردم به خصوص نخبگان منطقه بودند. به جرات می توان گفت نیروی انسانی موثر و مفیدی که منطقه ما در حال حاضر در استان فارس دارد، مدیون حمایت های همه جانبه حضرت آیت الله ملک حسینی(ره) است. به گونه ای که بخش عمده ظرفیت نیروی انسانی امروز منطقه ما بیش از هر جای دیگر این مرز و بوم (به ویژه در پایتخت) در استان فارس قرار دارد. یا زنده یاد «بهمن بیگی» روشنفکر زمان و مکان بود که اقداماتش در یک موسسه عشایری هزاران طفل معصوم عشایری و روستایی را در کوهها و دشتها با سواد کرد و عشایر جنوب ایران را نجات داد.
همچنین در تاریخهای محلی و استانی کسانی دیگری بوده اند که در عین کم سوادی مفاهیم و شرایط لازم برای نجات جامعه شان را درک کرده اند . مرحوم ملا قباد سی سختی و حیاتقلی اندرزی با درایت و کاردانی توانستند مقوله درس خواندن را در سی سخت و باشت راه بیندازند که آن همه آثار مثبت به همراه داشت.
یا احضار کدخدایان استان توسط حکومت وقت به خاطر آشوب های 1341 و 1342 و بیان کردن مسأله فقر توسط این افراد در تهران (کی اسماعیل مظفری پس از دیدار باغ وحش به شاه گفت: اگر به اندازه مُرداری که به این حیوانات می دهید به مردم جنوب داده بودید تفنگ علیه اعلیحضرت نمی کشیدند) زمینه بسیار مهمی برای تاسیس استان کهگیلویه و بویراحمد به مرکزیت یاسوج را فراهم کردند.
جناب آقای "تاج گردون”، شما به عنوان یک سیاستمدار سیاستگذار (عملگرا) باید در نظر داشته باشید زمانی که انقلاب صنعتی اتفاق افتاد خیلی از کشورها از قافله توسعه به خصوص کشورهای جهان سوم عقب افتادند. در حال حاضر دو انقلاب الکترونیک و دیجیتالی اتفاق افتاده که سرعت توسعه و عدم توسعه هر کشور و منطقه ای را تحت تاثیر خود قرار می دهند.
بنابراین برای اینکه از قافله توسعه بیشتر عقب نیفتیم باید از راه میانبری مثل توسعه نیروی انسانی موثر استفاده کرد زیرا به غیر از این استفاده از هر راه دیگری پرهزینه و زمان بر است. به عنوان مثال استان قم، قزوین ، یزد و شهر کاشان(یازدهمین شهر صنعتی کشور) به لحاظ پتانسیل های توسعه قابل قیاس با استان ما نیست و لی خیلی از استان ما توسعه یافته ترند و شکی در آن نیست که توسعه یافتگی این مناطق بیشتر مدیون نیروی انسانی موثر خود هستند.
آري، اينك همه ما درد را مي شناسيم و با راهكارهاي درمان نيز تا حدّ زيادي آشنائيم. همينطور همة ما مي دانيم، كه منتظر«ديگري نشستن براي اين كه از در؛ در آيد و ما را از اين ورطة بحراني و بحران زا برهاند، كاري عبث و بيهوده است و زهي خوش خيالي» . چرا كه از قديم بزرگان ما گفته اند كه ‹‹ هر كه بنديرنون همسایه نشهس، شونه كم گسنه اي خوسه ›› ‹‹ هر كسي منتظر نان همسايه نشست، شب را با شكم گرسنه مي خوابد . ››
و هزار البتّه نيك مي دانيم، كه يكدست هم صدا ندارد. پس بايد براي برون شد از اين وضعيّت بحراني همه با هم دست به كار شويم. تلاش براي اين برون شد در ما ‹‹ همة ما، چه تحصيلكردگان و نخبگان، چه مديران و منتصبين دولت، چه منتخبين مان در نهادهاي انتخابي حاكميّت، و چه همة ديگر اقشار و اصناف مردم اعم از شهري و روستايي و عشايري ›› بايد به شيوه اي عاقلانه، آگاهانه، عميق، مستمرّ و پرحوصله به يك عزم و ارادة عمومي بدل شود .
منبع:عصردنا
انتهای پیام/
نظرات کاربران