نظرخواهی

آیا ازعملکرد مهدی روشنفکر در توسعه شهرستان های بویراحمد، دنا و مارگون راضی هستید؟

تازه های سایت

15. آبان 1396 - 11:15
روستای باکرامت زیلایی قربانگاه عاطفه هایی از جنس نیاز و بعنوان سوره ای از آیات الهی که بصورت معجزه آسا به تلاوت نشسته است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی چهارفصل؛ ما به صدقه دادن اعتقاد خاص و راسخ داریم و بنا به فرموده ائمه و پیشوایان صدقه د ادن هفتاد نوع بلا را دفع می کند. در این جا بلا را گرفتار آمدن را می توان به تعبیرات متعددی تفسیر و توصیف نمود. بیرون آمدن از خانه برای کسب رزق و روزی حلال تا برگشتن به این پایگاه امن و آسایش، دارای فراز و نشیب هایی می باشد که گذشتن از این هفت خان در نوع خویش قابل تجربه و تامل می باشد.

یکی از مراحل و مرتبت صدقه دادن در این گذرگاه مورد التفات متعلق به کسانی می باشد که در کمترین حداقل و توقعات رومزه روزگار دست و پا می زنند و در این وادی سراسر استخاره با امید به عاقبت خویش، سر را بر بالین سرد روزگار می گذارند.

به درستی باید روح کلام را در سرسرای خانه های کاه و گلی و از رمق افتاده منطقه زیلایی افتاده در گوشه فرط شده در استان کهگیلویه و بویراحمد و تعبیر به صندوق صدقات آویزان شده بر دیواره های ترک خورده ای تعمیم نماییم که این روزها در زیر خاکستری از فراموشی قصه افسانه یادهایی را در مسیر باد نجوا می نمایند. شاید این صندوق صدقات، صدقه ای باشد برای رهایی از صدقه دادن هایی که خود یک عمر را در انتظار صدقه جا مانده اند.

به کجایند آنهایی که باید بدانند اینجا سرزمینی متعلق به ایران زمین و در حوزه استحفاظی رب العالمین است. نقطه ای کور شده در نقشه جغرافیایی دلهای وامانده از چشمه سار محبت که زمختی مهرورزی را در دستان پینه بسته و چین و چروک پیشانی هایی را به جستجو نشسته اند که در عین فقر و ندارمی باز به داستان صدقه از روی ایمان، اعتقاد راسخ به یقین دارند.

اینجا جایگاه خانه بدوش مردمانی از دیار مهربانی می باشد که صدای سکوت متولیان امر را در نوای پرندگان لمیده بر شاخه های سرد تنهایی شنیده اند و همراه با آواز جغد شوم آرزوی مرگ را برای خود طلب می نمایند. روستای باکرامت زیلایی قربانگاه عاطفه هایی از جنس نیاز و بعنوان سوره ای از آیات الهی که به صورت معجزه آسا به تلاوت نشسته است.

این اعتقاد و احتیاج  دو مقوله جدا نشدنی و لاینفکی می باشد که برای تثبیت ایمان در پیشگاه رب الجلیل سر سجود را پایین می آورد و باید همچنان در برابر آفریدگار بی همتا شکرگذار نعماتی باشیم که گاها در کمترین حداقلی آن بر مقال ندارمی در قالب فقر و محرومیت به جزع و فزع می افتد.

حالا با دیدن این صندوق صدقات در خانه های به احتزار افتاده چندین سئوال  ناخودآگاه در ذهن مردم متصور و به پرسش درون می افتد که گرفتن صدقه از این مردم بی بضاعت و افتاده در دام کمترین نیازهای ضروری، مستحق چه قشر نیازمندتری از این طیف می باشد که هنوز به کشف حجاب نیفتاده است؟

آیا محرومیتی از این عظمی تر هم هست که برای مردم هنوز معرف به شناسایی نشده است و اگر هست دلیل نامتوازن توزیع ثروت ملی بین اقشار آسیب پذیر و کم درآمد چیست؟

آیا دلیلی از این واضح تر هم هست که محرومیت را بشناسیم ولی در قبال ترفیع این معضلات اجتماعی که فرآیندی سنگین تر از بار محرومیت زدایی را برای جامعه در بر دارد  احساس بی مسئولیتی نماییم؟

انگار ما عادت کرده ایم تا موردی رسانه نشود از کنار آنها به همین راحتی رد شویم تا با عدم توفیق خدمت برای اعلام وصول نیازمندی های همنوعان هیچگونه اقدامی ننماییم.

بدون تردید صراط خدمت به مردم نیازمند و محروم در هیچ مکان و قید زمانی محصور نیست و تا دنیا برقرار است راه خدمت به فراخنای بصیرت انسانی باز می باشد تا اهل دل بیابند که افول همنوع گرایی معنا نمی پذیرد. صریح ترین این موضوعات را باید در نسخ های قرآنی و احادیث متواتر ائمه و پیشوایان به جستجو نشینیم و با بصیرت افزایی، عاقبت بخیری را با مردم داری به جستجو نشینیم.

براستی آنانکه که این صندوق صدقات را در بین خانوارهای سراسر محروم توزیع نموده اند تا چه اندازه به فقر و عدم تمکن مالی آنان به درک حقیقی رسیده اند و تا چه حد بر دلهای بابصیرت خویش تلنگری زده اند تا داد مردم محکوم شده در تبعیدگاه سخت زندگی را به گوش مسئولان و متولیان امر برسانند؟

و آیا منطقه زیلایی از توابع شهرستان یاسوج در استان چهارفصل کهگیلویه و بویراحمد که بعنوان پایتخت طبیعت ایران لقب گرفته سزاوار چنین زندگانی از جنس آرزوی مرگ می باشند؟!

و این داستان زندگی طاقت فرسا در این روزهای سرد و برف و باران بهتر تفسیر و توجیه پذیر می شود تا شاید دستی مهربان از جنس معجزه یاری گر آخرین رمق های بجا مانده از ایل زیلایی باشد.

انتهای پیام /

نظرات کاربران

شبکه اطلاع رسانی دانا
قلم_گزینشی