نظرخواهی

آیا ازعملکرد مهدی روشنفکر در توسعه شهرستان های بویراحمد، دنا و مارگون راضی هستید؟

تازه های سایت

5. آذر 1396 - 14:12
اینجا آخرین بن بست فداکاری مردمانی می باشد که با کمترین حداقل دستمزد، صبح سوزناک را به عصر یخبندان پیوند می زنند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی چهارفصل؛ یاسوج بعنوان پایتخت طبیعت چهارفصل ایران هنگامی به آذرماه می رسد کار کردن در فضای آزاد برای کارگران تا اردیبهشت ماه بسی سخت و طاقت فرسا می شود. تقبل به دوش کشیدن بار معیشتی و شرمنده نشدن در جلوی خانواده کاری به فصل سرما ندارد و اینجا آخرین بن بست فداکاری مردمانی می باشند که با کمترین حداقل دستمزد صبح سوزناک را برای بدست آوردن لقمه نانی به عصر یخبندان پیوند می زنند.

همانطور که فصل زمستان برای عده ای خیر و برکت فراوان در پرتو نزولات آسمانی بهمراه دارد لیکن برای عده دیگر از خلایق نیازمند قصه نان و دردمندی را می سراید. وضع آشفته بازار و تورم سرسام آور آنقدر بر قشر کارگری و دهک های پایین جامعه فشار می آورد که داستان سرما و یخ با دستان زمخت شده و ترک خورده قصه دیرینه دارد.

فریاد بی صدا و خفه شده در دلهای به غم نشسته این کارگران آنقدر سنگینی می کند که با هیچ لایحه و تبصره انسانی قابل گفتگو درمانی نمی باشد و باید مثنوی رنج و محنت را در پستوی دلزدگی ها سرود و به آواز نشست.

عدم ثبات شغلی و بالا بودن هزینه های زندگی نمی تواند برای جامعه کارگری روز خاصی را جهت استراحت کردن در تقویم روزانه برای شان ترسیم نمود. پایین بودن دستمزدهای کارگران در برابر قیمت های پلکانی اجناس و یک شبه نجومی آنچنان بر مردم این دیار سنگینی می کند که گاه مردن و کنار رفتن از زندگی روزمرگی را برایشان آرزو می شود.

تا از جنس کارگر نباشی نمی توان بفهمی که نداری یعنی چه و منطق چشمان کودکان بر درب انتظار مانده چه احساسات عواطف گونه ای را دنبال می کند. در این مسیر قدم زدن باید دستان خویش را تا آرنج در گچ و سیمان فرو برده باشی تا به این مهم دست بیابیم که عبور از تنگناهای روزگار با هیچ فصلی از سال سرسازگاری نمی پذیرد.

کاش برای یکبار هم که شده برای کارگران سخت کوش و تلاش گر لایحه ای تصویب می شد که کار کردن در شرایط سخت جرم محسوب می شود و شمه ای از همنوع گرایی را در اتخاذ تصمیمات بحق برای این قشر خدوم و زحمتکش لحاظ می کردیم.

با روند در پیش رو هر روز بیش از پیش شاهد شکاف بیشتر فاصله طبقاتی، ثروتمندتر شدن اغنیاء و فقیرتر شدن فقرا می شویم. رویکردی که با هیچ مرامنامه اخلاقی و اعتقادی ما سر سازگاری ندارد و در این آمار تصاعدی انچه عذاب آور است گم شدن رشد حقوق نجومی بگیران و پایین بودن نرخ دستمزد جامعه کارگری می باشیم.

برای اکثر کارمندان نهادهای مختلف شرایط کار کردن در محیط سخت تعریف شده است و در این راه از مزایا وامتیازات خاص محیطی در کمترین حداقلی آن بهره مند می گردند لیکن برای یک کارگر فرتوت و دور افتاده از مرحله امتیازگیری آنچه دیده نمی شود همانا نبود توجه و اهتمام خاص متولیان امر در راستای تکریم جبهه کارگری می باشند.

کارگر تا جوان هست می تواند از انرژی کاری خویش در راه امرار معاش بهره مند گردد و به محضی که دچار از کارافتادگی و کهولت سن گردید باید بقیه راه را با دشواری و تلخی روزگار طی طریق نماید و این همان دغدغه روزمره جامعه کارگران زحمت کشی می باشد که امروزشان بدتر از دیروز رقم می خورد.

مسیر رشد و بالندگی هر کشوری از دالان مردمان زحمت کش در چرخه سازندگی می گذرد و اگر از این قشر سختکوش و بی ادعا به همین راحتی چشم پوشی نماییم همانا در حق این مردم مظلوم و بی پرایه ظلمی نابخشودنی از سر غفلت نموده ایم.

به هرحال؛ به نظر می رسد نبود یک برنامه مدون و توجیه پذیر هنوز نتوانسته دغدغه فکری و روحی جامعه کارگران را مورد التیام و وارسی قرار دهد و آنچه بیش از پیش بر تالمات خاطر این عزیزان افزوده است همانا قرب و منزلت واقعی خانواده کارگر در سطح کشور می باشد که فقط در حد حرف جسته و گریخته به کسالت افتاده است.

در پایان باید اشاره ای هم از سر درد به مجموعه پیمانکاران و مجموعه های کاری داشته باشیم که گاها در دادن حق و حقوق کارگران دچار بی مسئولیتی می باشند و به موقع نتوانسته اند در برابر زحمات این خانواده های نیازمند پاسخگو باشند و این همان معضل گریبان گیر و سریالی گفته و نگفته هایی می باشد که همه در تضییع حقوق بحقه آنان اهتمام و جدیت بخرج می دهند.

انتهای پیام /   

نظرات کاربران

شبکه اطلاع رسانی دانا
قلم_گزینشی