نظرخواهی

آیا ازعملکرد مهدی روشنفکر در توسعه شهرستان های بویراحمد، دنا و مارگون راضی هستید؟

تازه های سایت

5. تير 1393 - 9:19

 چهارفصل ، یاداشت سیدعبد الصمد هادی اصل، کارشناس سیاسی هم استانی،سال 1360 و آغازين سالهاي پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي بود . سردمداران دولت هاي استكباري كه منافع خويش را در كشور عزيزمان ايران از دست رفته مي ديدند با تجهيز و تقويت گروهكهاى منحرف كه در جريان پيروزى انقلاب از موقعيت سوء استفاده كرده و به جمع آورى و غارت سلاح و مهمات پرداخته بودند ، در صدد نابودي نظام مقدس و نوپاي جمهوري اسلامي برامدند .

سلب آسايش و امنيت از مردم انقلابى و ايجاد رعب و وحشت و بمب گذارى در گوشه و كنار كشور و كشتن مردم عادى و ترور روحانيون مبارز و انقلابى كه رهبرى انقلاب را بر عهده داشتند مانند: روز ششم تیر، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مورد سوء‌قصد منافقین قرار گرفتند و در روز بعد، با انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، شهید بهشتی و جمعی از یارانش به شهادت رسیدند،  نمونه اي از اقدامات گروهك هاي خودفروخته و منحرف در آن سالها بود . يكى از اين گروهكها كه در ترور شخصيتهاى نظام قدم پيش گذارد ، گروهك ضاله فرقان بود كه با ترورهاى كوركورانه سعى داشت به اهداف پليد و شوم خود دست يابد. این گروه به‌ دلیل مخالفت با روحانیت اصیل، عدم وجود نگاه معرفتی به مسائل دینی، متکی شدن به برخی شایعات ژورنالیستی و احساس تکلیف بی‌پايه و اساس و بر اساس برداشتی صرفاً شخصی و با سوءاستفاده از احساسات چند جوان خام، دست به جنایات وحشتناکی زدند. آن‌ها با همان استدلال‌های سطحی نسبت به اقدامات خود نه تنها ابراز پشیمانی نمی‌کردند، بلکه به اقدامات خود افتخار و گروهک خود را عامل حذف فاسدان و خود را منجی انقلاب می‌دانستند.

  آثار مخرب وزیانهای  فراوانی که به دلیل  نفوذ تفکرات التقاطی و نگاه افراطی به دین و رشد اینگونه جریانات درکشورمان وحتی درجهان اسلام به حدی است که  ضرورت دارد با شناخت دقیق و تحلیل  وتحقیق وعلمی  نخبگان وآحادجامعه علمی  دلسوز  ومتدین  وانقلابی جهت مقابله وریشه کنی آنها همیشه  ازهرجهت آماده باشیم

مقاله‌ی حاضر به تحلیلی مختصر در باب چرایی بوجود آمدن این نوع جریانات تروریستی که باتفکرات التقاطی دست به اعمال خشونت بار وخونین میزدند  می‌پردازد.

جريان التقاط

«التقاط» از لَقَطَ به معنای برچیدن و از زمین چیزی را برگرفتن و بخشی از گفتار کسی را گرفتن است. «التقاطی» کسی است که مجمو عه ای را از مجموعه دیگر برمی چیند و می گیرد.

«التقاطیون»، گروهی از فلاسفه قدیم بودند که از هر مکتبی فلسفی قولی را اخذ کرده و از مجموع آنها فلسفه ای پدید آورده بودند. (1) کسی که از التقاط فکری برخوردار است، از هر مکتبی، بخشی را که پسند او است، برمی گیرد و با موارد اخذ شده از مکتب دیگر می آمیزد و بدین سان، ‌به مجموعه ای از افکار نامتجانس معتقد می شود. البته خود او این عدم تجانس را درنمی یابد.

شیوه دیگر آن است که محتوا را از یک مکتب و قالب را از مکتب دیگر برگیرد. با توجه به آنچه گذشت، جریان التقاطی، آن جریان فکری سیاسی است که از نظر ایدئولوژیک ریشه در دو یا چند مکتب دارد

. این پدیده از جمله در صدر اسلام سابقه دارد. برخی کسان حاضر نبودند اسلام را به عنوان یک دین جامع و کامل بپذیرند، بلکه طبق میل و هوس خود با دین برخورد کردند. شاید بتوان آیات زیر را گواهی بر وجود جریان التقاطی در صدر اسلام دانست؛ آنجا که قرآن می فرماید:

و یقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض و یریدون ان یتخذوا بین ذلک سبیلا (نساء: 150)

و می گویند: «به برخی ایمان داریم و برخی را انکار می کنیم می خواهند در این میان، راهی برای خود برگزینند..»

در ادامه آیه، خداوند، ماهیت این گروه را که از اهل کتاب بودند و نمی خواستند پیامبر اسلام (ص) را بپذیرند، روشن ساخته و به آنان وعده عذاب داده است:

اولئک هم الکافرون حقا و اعتدنا للکافرین عذابا مهینا (نساء: 151)

آنان در حقیقت کافرند و برای کافران عذاب توهین آمیزی فراهم ساختیم.

جریان التقاط در صدر اسلام می کوشید به شیوه های مختلف از پذیرش کامل اسلام سرباز زده، بخشی از اسلام را بپذیرد. التقاطیون می خواستند راه سومی بیابند که آمیزه ای از اسلام و ادیان و افکار انحرافی بود. در این مقال ما در پی بررسی تاریخچه التقاط در صدر اسلام نیستیم. بنابراین به همین اشاره بسنده می کنیم

روند بوجود آمدن فرقه هاي التقاطي در قرن هاي اخير نيز به شدت ادامه يافت و نمونه هايي همچون وهابيت و بابيت و بهائيت از آن زمره است و مخصوصاً وهابيت با ارائه چهره خشن وغیرانسانی اهميت خاصي يافت .

فرقه بابيه كه در زمان محمدشاه قاجار ايجاد شد ، خود التقاطي بود از افكار اسماعيليه ، شيخيه و صوفيه كه در مكتب تشيع ايجاد شد و تا جايي رفت ك در بهائيت نه تنها تبديل به فرقه اي از شيعه گرديد بلكه راه خويش را نيز از آن و حتي اسلام جدا نمود و به پيامبر و كتابي غير از محمد (ص) و قرآن معتقد گرديد و بعدها نيز با انشعابي كه از آن به بهانه پيامبري فرد جديدي به نام حسينعلي نوري صورت گرفت بهائيت بوجودآمد که البته این روند فرقه سازی باز هم با تشکیل اولین توسط یحیی صبح ازل راه خود را ادامه داد.

علاوه به التقاطی بودن ، نکته مهم در این چند فرقه ،‌ارتباط با استعمارگران انگلیسی و روسی و هدایت توسط آنان می باشد ضمن این که بابیه شاهد چیزی شبیه به یک انقلاب ایدئولوژیک بود که در آن احکام شریعت اسلامی از جمله حلال و حرام نسخ گردید که همین مسئله موجب جذب بسیاری از افراد لاابالی بود.

وهابیت نيز با چهره بسیار خشن و سخت به میدان آمد، این تفکر که در میان اهل سنت نیز فرقه محسوب می گردد و حتی زمانی رهبر آن ابن تیمیمه توسط فقهای بزرگ اهل سنت تکفیر گشت . درسه قرن اخیر توانست حمایت بلادرنگ و همه جانبه استعمار و قدرت های غربی و آمریکا را کسب نماید و جالب اینجاست که خود وهابی ها ،‌با شعار سلفی گری ادعای بازگشت به سیره نبوی را داشته و دارند و بسیاری را نیز به جرم دارا بودن افکار نو در دین و مذهب تکفیر کرده و به قتل رسانیده اند.

بر خلاف آنچه مشهور گشته مخالفت وهابیت تنها با شیعه نبوده است بلکه سالها پیش همین وهابیون بودند که با حمله به کاروان حجاج مصری در حوالی مکه ،‌قتل عام وسیعی در میان این حجاج سنی مذهب به راه انداخته که تنها دلیل آن یک سنت قدیمی بود که طلوع ماه ذی الحجه و فرا رسیدن موسم حج را با شادی و هلهله همراه می نمایند و به همین جهت سالها روابط وهابیت و مصر خدشه دار بود و حجاج سنی مذهب مصر که موطن الازهر عالی ترین مقام اختای اهل سنت نیز هست از حج محروم بودند و به این حادثه باید قتل عام اعضای افوال المسلمین در مسجد الحرام را که در سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بود را اضافه نمود و تنها بهانه این عمل هم حفظ قداست مسجد الحرام با سلاح قتل و خونریزی بود و بعد ها نیز که همگان شاهد قتل عام وسیع حجاج ایرانی در سال 1366 شمسی بودند.

امروزه وهابیت به دوشاخه تقسیم میشود ، شاخه ای که هنوز به دنبال اقدام های تند و خشن است و القاعده  وطالبان وداعش وجندالشیطان دیگر گروهکهای تکفیری نماینده آن به شمار می رود و بادلارهای نفتی شیوخ عربستان وبرخی دیگر از شیخ نشینان منطقه وباحمایتهای بی دریغ وهمه جانبه  آمریکاو انگلستان ورژیم غاصب اسرائیلی متولد گردید و رشد یافت و بخشی که پس از مواجهه با مقاومت شیعیان و گروه های متعادل و معتدل اهل سنت همچون شافعی ها و همچنین ارتباط فراوان با دنیای لیبرال و سرمایه داری عرب دچار استحاله شدند و بیشتر به دنبال تبلیغات مذهبی و رفتارهای خاص سیاسی با زور و لطف پول های هنگفت هستند که بخش اخیر،‌عمده وهابیت را تشکیل می دهد علاوه به این که پیدایش متفکران و روشنفکران نوین اهل حجاز این بخش را نیز دچار نوعی تزلزل نموده است .

در تاریخ معاصر ایران،نمونه دیگری از التقاط به دنبال ورود مکاتب غربی به ایران و همزمان با انقلاب مشروطه به تدریج رخ نموده است.. ورود مکاتب غربی به کشور و تأثیر آنها بر افکار برخی جوانان و روشنفکران و فقدان شناخت صحیح از اسلام ناب از یک سو و یأس برخی صاحبان افکار از نجات کشور و مبارزه با استبداد، استعمار و عقب ماندگی، نوعی التقاط بین مکاتب را همراه آورد. این نوع تفکر در دهه 1330 ش. به تدریج نضج گرفت و سازمان ها و تشکل هایی را پدید آورد. جریان التقاطی پی آمدهای زیانبار فراوانی برای کشور داشته است. هم اکنون نیز بخش مهمی از این جریان بر همان موضع پیشین پای می فشارد

در ایران پیش از انقلاب اسلامی شاهد سه نوع التقاط به قرار زیر هستیم:

1. التقاط اسلام و مارکسیسم؛

2. التقاط اسلام، ناسیونالیسم و لیبرالیسم؛

3. التقاط ناسیونالیسم و مارکسیسم.

این سه شاخه التقاط برخی افراد، سازمان ها و احزاب را تحت تأثیر قرارداد و احزابی همچون سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، گروه فرقان، نهضت آزادی ایران و ..... را پدید آورد. جریانات التقاطی مکاتب موجود را برای حل مشکل استبداد و مبارزه با استعمار خارجی ناتوان می دیدند. هدف صاحبان افکار التقاطی، ایجاد مکتبی ترکیبی برای حل این مشکلات بود

 شهيد آيت الله بهشتى روش اين جریانات را چنين تشريح نمودند: «هر انديشه اى را آرايش قرآنى و حديثى دادن و به جاى انديشه هاى خالص اسلامى جا زدن وپذيرفتن و آرا و انديشه هاى خويشتن و آرا و انديشه هاى بيگانه از اسلام و قرآن و حديث را بر دوش قرآن و حديث و اسلام نهادن، اين مى شود راى و بدعت در دين و انحراف از دين و اين هم يك نوع گمراهى است.»

شهيد مطهري در وصف اين نگرش مي گويد: « اگر كساني پيدا شدند كه نيمي از مكتب توحيد را گرفتند و بقيه را از مكتب شرك به هم آميخته ، نتيجه ي آن ، يك مكتب التقاطي خواهد بود . »(حاصل عمر ، به مناسبت يازدهمين سالگرد شهادت استاد مطهري ، ص 143) اين توصيف پاسخي قطعي و جدي به تفكرات التقاطي است . شهيد مطهري التقاط را توطئه ي عظيم مي داند كه به ويژه از ناحيه ي ايدئولوژي ماترياليستي دنبال مي شود . ايشان معتقدند كه ماترياليسم از درهاي مختلف وارد شده و اكنون راه خطرناك تري را در پيش گرفته است . به اعتقاد شهيد مطهري يكي از نمودهاي اين نگرش خطرناك در شعار التقاطي ، به نام خدا به نام خلق قهرمان ، وجود دارد ؛ موضوعي كه نوعي شرك را تداعي مي كند . (انديشه هاي سياسي شهيد مطهري ، رضا ناصري ، کتابخانه تبيان .)

در واقع خطر چنين تفكراتي كه به طور عمده با پوشش اسلامي در صدد ايجاد منفذ و پايگاه براي انديشه هاي منسوخ شده يا پس زده شده در جامعه ي ايران بودند ، به مراتب از خطرات همان مكاتب اصلي بيش تر بوده و هست . . اين نگرش در آستانه ي انقلاب و حتي چند سال ابتداي آن در ميان مجامع و محيط هاي دانشجويي ايران رخنه كرده و هزينه هاي بسيار زيادي بر جامعه ما برجاي گذاشت . که گروهگ هاي انحرافي و التقاطي منافقين (مجاهدين خلق ) ، فرقان و ... نمونه هايي از ترويج چنين عقايد گمراه کننده اي مي باشند .

با پیروزی انقلاب اسلامی جریانات التقاطی کوشیدند تا قدرت را در دست بگیرند، امّا به دلیل هوشیاری رهبر انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) و طرد افکار و اعمال آنان از سوی مردم، در رسیدن هدف ناکام ماندند. بخشی از آنان به دلیل ماهیت ضد مردمی و جنایات بیشمار برای رسیدن به قدرت، ناچار به فرار از کشور شدند و بخش دیگر که با مشی مسالمت آمیز هدف خود را پی می گرفتند.

هم اکنون نیز در قالب نهضت آزادی و نیروهای ملی- مذهبی به عنوان اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی علیه نظام اسلامی فعالیت می کنند.

مهم ترین مشکل اعضای این جریانات این بود که آنان به جای اینکه دین را از متخصصین، یعنی مراجع تقلید و روحانیت، اخذ کنند و یا خود در حوزه های علمیه به تحصیل جدّی بپردازند، به مطالعات فردی بسنده کردند و از منابع غیراسلامی یعنی علوم تجربی غربی بهره گرفتند. این روش، آنان را از اسلام ناب و روحانیت اصیل به تدریج دور ساخت و پیامدهای زیانباری نیز برای جامعه ایران همراه داشت.

در گذشته، ‌التقاطیون بیشتر در پی آن بودند که مارکسیسم یا ملی گرایی را با اسلام بیامیزند، امّا امروزه صاحبان جریان التقاطی عمدتاً می کوشند از عنصر لیبرالیزم برای التقاط با اسلام بهره میبرند و از اصلاح دین، قرائت های مختلف، ‌سکولاریزم و پلورالیزم دینی سخن می گویند. به هر روی، آنچه امروز هوشیاری جوانان و نیروهای مذهبی را می طلبد، مسئله التقاط اسلام با لیبرالیزم است.

ضعف های بنیادی این گونه جریانات  درکشورمان عبارت است از:

- شناخت سطحی از اسلام؛

- فقدان ارتباط با روحانیت اصیل اسلامی؛

- تعجیل در رسیدن به اهداف سیاسی و تمسک به هر وسیله ای برای رسیدن به هدف

- انفعال و خودباختگی در برابرافکار واندیشه های غربی؛

- عدم اعتقاد به جامعیت اسلام؛

- تفسیر به رأی قرآن و متون دینی.

جلوگیری از رخنه وگسترش  تفکرات التقاطی

آنچه باید در درجه ی نخست برای مسلمانان اهمیت داشته باشد، اسلام است. یک انسان مسلمان، متدین و مسئول در این باره نگرانی و دغدغه ی جدی دارد که مبادا اسلام در معرض مخاطرات قرار گیرد. پایداری اسلام نیز در درجه ی نخست به حقانیت آن است. آنچه باید در نخستین گام به آن اهمیت داد، پرداختن به مسائلی است که با اعتقادات و اصول اساسی اسلام در ارتباط است. با در نظر گرفتن این مهم که ما کجای زمان ایستاده ایم؛ با چه افکار وارداتی روبرو هستیم و در میان چه جمع و نسلی زندگی می کنیم،نباید اجازه داده شود جاهلان، مغرضان، منحرفان و اهل التقاط به این دژ استوار، یورش آورند. باید جدی به میدان آمد و از اینها صیانت کرد

در گام دوم، اگر امروز همه دلسوزان دین وانقلاب همت کنند و بکوشند معارف اسلامی را درست بیاموزند، می توانند این نقش را بر عهده گیرند؛ در هر جایی که درحال خدمت هستند، می توانند بخشی از وقت خود مانند زمان های تعطیل و فراغت را صرف آموختن معارف دین نموده، با پیگیری جدی  به این هدف دست یابند.. بکوشیم با شبهاتی که درباره ی عقاید دینی، نظام اسلامی، ولایت فقیه و دیگر چیزهایی که امروز ستون فقرات نظام اسلامی را تشکیل می دهد و به دست دشمنان اسلام و عوامل فریب خورده یا خود فروخته آنان، به ویژه در این چند دهه اخیر  که در کشور رواج یافته است، مبارزه کنیم. باید به این جریانات پاسخ دهیم و بی اعتنا از کنارشان نگذریم.

باید موضوعاتی مانند هندسه حکومت دینی   چنان برای مردم درست، اصولی و استوار تبیین و تشریح شود که جای رخنه ی منافقان و منحرفان در بنیان مرصوص مردم نباشد. نفوذ در عقاید، افکار و باورهای مردم بسیار خطرناک تر از نفوذ به حدود و ثغور آنان است.

گام سوم توجه جدی به فرمایشات ودغدغه های امام ورهبری جامعه است.مقام معظم رهبری درسالیان اخیر با هشدارهای مکرر درباب توطئه ها ورخنه های فرهنگی دشمنان درکشورمان وحتی درجهان اسلام با مطرح کردن  بحث جنبش نرم افزاری وتولید علم بخصوص در باب بومی سازی واسلامی سازی علوم انسانی همه را درجهت مقابله بااین توطئه ها وانحرفات آثار زیانبار آنها وهمچنین ایجادتمدن نوین اسلامی به میدان طلبیدند.

امیداست درسال اقتصاد وفرهنگ بامدیریت جهادی وعزم ملی همه  لبیک گوی به فرمان رهبرمان باشیم.

 

 

 

روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: رحِمَ اللهُ خُلفایی؛ «خداوند جانشینان مرا رحمت کند». این جمله را سه بار تکرار کردند. اصحاب فهمیدند که حضرت عنایتی ویژه بر این مطلب دارند. عرض کردند: «یا رسول الله! مگر ما جانشینان شما نیستیم؟» فرمودند: «نه، جانشینان من در آخر الزمان می آیند؛ علوم و معارفی که از ما مانده یاد می گیرند و به دیگران می آموزند».

انتهای پیام/گ

 

 

نظرات کاربران

شبکه اطلاع رسانی دانا
قلم_گزینشی