نظرخواهی

آیا ازعملکرد مهدی روشنفکر در توسعه شهرستان های بویراحمد، دنا و مارگون راضی هستید؟

تازه های سایت

29. آذر 1395 - 10:00
حسن قوی هیکل،خوش اندام و جوانان پهلوانی شد اما متواضع. با ایمان بود و خدا ترس و شجاع. به مردم روستا کمک می کرد و در سال های انقلاب در اصفهان برای امام خمینی تبلیغ می کرد.

به گزارش پایگاه خبری چهارفصل، منطقه سردسیری طوایف تاج امیری در کنار کوه معروف شورم واقع شده است. مردم روستا به شغل دامداری و کشاورزی مشغول و زندگی عشایری دارند.

از رژیم پهلوی متنفر بودند در آن زمان نمی گذاشتند فرزندان خود به خدمت سربازی بروند در کنار چشمه برم در سال 1337 پسری به دنیا آمد و پدرش که عشایر زاده ای زحمت کش بود بر حسب علاقه ای به خاندان امیر المومنین اسمش به نام امام دوم شیعیان امام حسن مجتبی(حسن)گذاشت.

حسن قوی هیکل،خوش اندام و جوانان پهلوانی شد اما متواضع. با ایمان بود و خدا ترس و شجاع. به مردم روستا کمک می کرد و در سال های انقلاب در اصفهان برای امام خمینی تبلیغ می کرد.

به مسجد می رفت و برای امام خمینی و اسلام تبلیغ میکرد و در آن زمان با شهید چمران داوطلبانه به لبنان اعزام شد و به مدت ششم ماه جنگید و در جنگ هایی که علیه شعیان بود شرکت میکرد.

بعد از بازگشت از لبنان به خاطر تشویقی او را به مکه بردند و یک ماه در مکه بود و حج واجب رفت و در زمانی که به مکه مشرف شد و در آن زمان عربستان با حاجی ها درگیر شدند که حسن و تیر باری که در طبقه ی سوم بود را از طبقه ی سوم به زمین انداخت در مکه با خدای خود عهد بست  که لحظه ای دریغ نکند از دفاع از اسلام.

شهید حسن آباد درحالی که کم سواد بود اما زبان عربی را به خوبی صحبت می کرد.

حسن برای رسید به خانه گاهی از لردگان تا روستای مورزرد زیلایی را پیاده روی می کرد و در سن کودکی از 9 سالگی نماز روزه خود را هیچ وقت ترک نمی کرد.

وقتی ماه رمضان در تابستان بود در گرمای طاقت فرسای منطقه زیلایی روزه میگرفت و به گارگری می رفت پول آن را برای فقرا خرج می کرد و خرج خانه ی پدر را هم فراهم می کرد.

شهید حاج حسن آباد در سال 1361در استان اصفهان به جبهه اعزام شد و تا یک سال در جبهه بود و به خانه بازنگشت و بعد از یک سال که از جبهه بازگشت، ازدواج کرد و دو باز به جبهه رفت تا زمانی که شهید شد.

در جبهه بود و بعد از پنج سال صاحب فرزند پسر شد که نام او را حسین گذاشت و در جبهه جنگ بود که از طرف بچه های سپاه به او خبر دادند که فرزند شش ماهه ی او از دنیا رفت و او هیچگاه ناراحت نشد و گفت خداوند این پسر را داد و خودش از من گرفت.

وقتی که برای آخرین مرخصی به خانه امد به پدر و مادر ناتنی اش و برادران و خواهرانش وصیت کرد اگر من شهید شدم زنم را از خانه ی پدرم دور نکنید و وقتی که من به شهادت رسیدم با برادرم روشن آباد ازدواج کند.

همیشه آرزوی شهادت داشت و به همسر خود وصیت کرد که در چه مکانی او را دفن کنند و به همسر خود گفت موقعی که شهید شدم دو حوله ای که با خود به مکه اورده بود یکی را روی صورتش و دیگری را روی بدنش پهن کند و در قبر بگذارند.

شهید حاج حسن آباد در یکی از عملیات ها 35 تانک عراقی را با آر پی جی  منهدم کرد.

حجت الاسلام قرائتی به یاسوج آمد و در اول سخنرانی اش گفت: از پیرمردی پرسیدم چند سال در این خیابان زندگی میکنی؛ پیرمرد گفت: 20 سال. گفتم اسم خیابان چیست؟ گفت: نمی دانم. قرائتی گفت علت بی سوادی است شهید حاج حسن آباد وعزیز قلی کافیانی زیلایی اگر سواد داشتند هر دو از فرماندهان عالی رتبه ی کشور بودند.

شهید حاج حسن آباد در دوران جنگ دو بار مجروح شد و از ناحیه چشم، پا و کمر در عملیات کربلای چهار شیمیایی شد.

شهید حسن آباد در 16 عملیات از جمله عملیات های فتح المبین، رمضان، خیبر، بدر، والفجر4 و 8، کربلای 4،5و 10 حضور داشت و در زمانی که فرماندهی را به عهده داشت با همه ی بسیجیان و پاسداران خوش اخلاق و مهربان بود و وقتی برادرش روشن آباد مجروح شد در بیمارستان به ملاقات او رفت و خندید گفت خدا را شکر میکنم که تو هم مجروح شدی.

این فرمانده دلاور در سال 1366 در منطقه کردستان در عملیات نامنظم قرار گاه رمضان مجروح شد و پس از مرخص شدن از بیمارستان تبریز به مقر تیپ خود در سقز رفت. در حین بازگشت توسط بمباران هوایی دشمن در همان مکان در تاریخ به فیض شهادت نائل آمد.

پاسره همرزم شهید همرزم شهید حسن آباد در باره شهید می گوید: اخلاق خوب، کردار نیک، صبر، شجاعت و شهامت حسن مثال زدنی بود. می توان او را به عنوان یک رزمنده به تمام معنا بسیجی یاد کرد و از شجاع ترین رزمندگان دفاع مقدس معرفی کرد.

از لحاظ ایمان به خدا و اعتقاد به ائمه اطهار بی نظیر بودند و هیچ کاری را بدون ذکر ائمه اطهار انجام نمی دادند و در تمام عملیات ها و چه در خطوط پدافندی به نحو احسن انجام وظیفه می نمودند.

شهید حسن آباد در وصیتش به همسر خود نوشته است: قبرم کنار قبر پسرم باشد و دو حوله ای که با خود از مکه آورده ام یکی را روی صورتم و دیگری را روی بدنم پهن کنید.

شهید به پدر خود چنین وصیت کرده است: من به جبهه می روم یا شهید می شوم تا به پیروزی نرسیم بر نمی گردم و چنانچه شهید شدم از پدر، مادر، برادران و خواهران و همه اقوام می خواهم برای من گریه نکنند چرا که من برای دینم، اسلام و رهبرم و خاک پاک این سرزمین و در راه خدا شهید خواهم شد و به پدر و برادرانم وصیت می کنم اگر شهید شدم، نگذارید جبهه های جنگ خالی شود. به میدان های جنگ بروید و از مرز و بوم این کشور دفاع کنید.

شهید حاج حسن آباد از سوی سازمان بسیج عشایر به عنوان شهید شاخص این قشر از سازمان بسیج مستضعفین در سال 95 معرفی شده است.
438i_200_90.jpg

پیکر مطهر شهید حسن آباد در گلزار شهدای روستای مورزرد زیلایی آرام گرفته است.

 

(--- لینک دانلود نرم افزار اندروید سردار شهید حسن آباد ---)

گزارش: سجاد شفیعی

انتهای پیام/

نظرات کاربران

شبکه اطلاع رسانی دانا
قلم_گزینشی