نظرخواهی

آیا ازعملکرد مهدی روشنفکر در توسعه شهرستان های بویراحمد، دنا و مارگون راضی هستید؟

تازه های سایت

16. بهمن 1396 - 7:00
رضاشاه بر این اعتقاد بود که قبایل چادرنشین، وحشیانی ناهنجار، غیرمولد و بی‌سواد هستند که در وضع طبیعی بَدوی باقی مانده‌اند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی چهارفصل؛ استان کهگیلیویه و بویراحمد یکی از استانهای منحصر بفرد کشور است که به دلیل موقعیت جغرافیایی و کوهستانی بودن دارای زندگی ایلات و طوایف مختلفی است که در نوع خود قابل توجه است. سرزمین غیور مردان و شیر زنان این دیار از دیر باز با جور ستمشاهی میانه ای نداشتند و رضاخان با به راه انداختن جنگ هایی نظیر جنگ تامرادی و جنگ گجستان در این منطقه سعی در سرکوب ایلات عشایری را داشت.

 

مردم پایتخت طبیعت ایران را شاه معدوم در بدترین وضعیت امکانات رفاهی قرار می داد تا بتواند از این راه فریاد های با صلابت شان در گلو خفه نماید و نگذارد جسارت و شجاعت آنان بیش از حد در سیاست ظلم ستیزی منطقه رخنه نماید. جای جای این استان شگفت انگیز آکنده از خاطره های غرور آفرین مردمانی ست که در تقابل با دیو صفتان روزگار لحظه ای آرام ننشستند و در تاریخ ماندگار انقلاب بر راز استقامت و پایمردی خود پای فشردند.

 

اگر بخواهیم تاریخ استان کهگیلویه و بویراحمد را در قبل و بعد از انقلاب ورق بزنیم راهی نیست جز اینکه به دسیسه های نظام رضاخانی در به راه انداختن جنگ های منطقه ای در سرکوب عشایر منطقه بپردازیم تا به واقعیت ماندگار شدن چهره با نجابت مردم همیشه انقلابی استان کهگیلویه و بویراحمد دست بیابیم.

ظلم ستیزی، وطن پرستی و بیگانه ستیزی خصیصه ذاتی عشایر در طول تاریخ بوده و بدون تردید، تاریخ هر کدام از ایلات و قبایل عشایری ایران را ورق بزنیم، حکایتهای بسیاری از ظلم ستیزی و عدالت خواهی آنها قابل مشاهده است.

 

به همین دلیل رژیم پهلوی دشمن شماره یک خود را عشایر می دانست و از هیچ کاری برای ضربه به این جامعه کوچ رو فروگذاری نکرد. در همین راستا می توان به اسکان اجباری عشایر یا همان تخته قاپو اشاره کرد که یکی از سیاست های رضا شاه برای سرکوب ایلات بود.

 

رضاشاه بر این اعتقاد بود که قبایل چادرنشین، وحشیانی ناهنجار، غیرمولد و بی‌سواد هستند که در وضع طبیعی بَدوی باقی مانده‌اند. و براین اساس به زور اسلحه به دنبال اسکان و کنترل هرچه بیشتر عشایر بود.

 

عشایر کهگیلویه و بویراحمد نیز هیچگاه با حکومت های جور و زور سر سازش نداشتند و در قرن حاضر نیز پس از به حکومت رسیدن رضا شاه، هیچگاه سر دوستی با این دولت دست نشانده انگلیس پیدا نکرد و این منجر به جنگهای زیادی بین عشایر بویراحمد و رضا شاه شد.

 

بویراحمدی ها به هنگام تجاوز انگلیسی ها به جنوب ایران چنان منافع آنها را به خطر انداخته و عرصه را بر آنان تنگ کردند که در 15 دسامبر 1909کنسول انگلیس در شیراز ناچار شد به طور رسمی از بویراحمدی ها به "سر جرج بارکلی" سفیرشان در تهران شکایت کرده و سفیر هم متن شکایت را به لندن مخابره کند.

 

در بخشی از شکایت کنسول انگلیس از بویراحمدی ها آمده است: "اشرار بویراحمدی بیش از یک ماه است که در نقاط مختلف بین "دشت ارژن" که ده فرسنگ زیرشیراز است و "گلدارچین" که در مجاورت اصفهان است مشغول عملیات عمده ای هستند و... بی نهایت مشکل خواهد بود که یک طایفه کوه نشین به این رشادت و فعالیت را بتوان درتنگنا انداخت و... به عقیده من طایفه ای که باید اختصاصا مورد تنبیه واقع شوند همانا طایفه بویراحمدی است و... طایفه بویراحمدی می تواند 10هزار نفر تهیه کند که عده کمی از آنها سواره اند، چهار قلعه محکم دارند که بدون توپ، گرفتن آنها ممکن نیست و..."(برگرفته از کتاب عشایر مرکزی ایران)

با کشف نفت در منطقه گچساران که مراتع قشلاقی عشایر بویراحمد به شمار می رفت، چالش بین دولت و عشایر در این استان وارد مرحله جدیدی شد.

 

منطقه نفت خیز گچساران در کهگیلویه و بویراحمد طی سالهای 1302 و 1303هجری شمسی مورد مطالعه قرار گرفت و در سال 1310 عملیات حفاری برای چندمین بار انجام شد و بر این اساس پای انگلیسی ها به این منطقه نیز باز شد. همین مسئله باعث شد که انگلیسی ها و دولت رضا شاه عشایر را مانعی بر سر راه خود در غارت نفت ببینند.

 

یک مورخ و پژوهشگر تاریخ عشایر به خبرنگار مهر می گوید: حفاظت از منافع دولت انگلیس در غارت نفت جنوب کشور، پشت پرده اصلی تمام جنگهای رضاشاه با عشایر جنوب بود.

 

پس از کشف نفت در ایران و تیزتر شدن دندان طمع استعمار پیر، دولت انگلیس عشایر را مانعی برای رسیدن به خواسته های استعماری خود می دید و بنابراین دولت دست نشانده رضاشاه برای راضی نگه داشتن اربابان انگلیسی خود در چپاول نفت جنوب کشور، دستور یکجانشینی و خلع سلاح عشایر را صادر کرد.

 

وی تصریح می کند: آنها می خواستند هر قدرتی که منافع تجاری دولت انگلیس را تهدید می کند، از بین ببرند و بر این اساس شاه، برخی سران ایلات جنوب را به دستور انگلیسی ها کشت و یا خلع سلاح و تخته قاپو و آزار و اذیت کرد. این اقدامات همه برای غارت نفت جنوب بود و به دستور انگلیسی ها انجام می گرفت.

 

رضا شاه جنگ "تنگ تامرادی" را در سال 1309 بر علیه عشایر بویراحمد پایه ریزی کرد تا این ایل جنگجو را تضعیف کند.

در آن سال "کی لهراسب باتولی" و "میر غلام شاه قاسمی" عشایر زادگان دلیر و آزادی خواه بویراحمدی که هنوز نیز گمنام مانده اند، شکست سنگینی را بر ارتش مسلح رضا شاه تحمیل کردند.

 

"کی لهراسب" به همراه یارانش در جنگ "تنگ تامرادی" قشون دولتی را به فرماندهی سرلشکر "شیبانی" شکست داد و خواب را برچشم رضاشاه حرام کرد تاجایی که شاه، سرلشکرشیبانی را به دلیل این شکست برکنار و سپس در یک دادگاه نظامی که ریاست آن را سپهبد"امیر احمدی" بر عهده داشت، محاکمه و به خلع درجه و دو سال زندان محکوم می کند.

 

شاید بتوان پشت پرده این جنگ را از زبان سرلشکر شیبانی که رضا شاه را مسبب اصلی به قتل رسیدن عده زیادی بی گناه در جنگ تامرادی می داند، بهتر بشناسیم آنجا که به یکی از افسرانش می گوید: "دیدی این سواد کوهی نابکار (رضا شاه) چطور مارا فریب داد؟ اینهمه سرباز بی گناه کشته شدند، آنهمه مردان دلیر بویراحمدی به گور رفتند برای اینکه کمپانی نفت، چند شاهی بیشتر به سهامداران خود پرداخت کند. ما فقط آلت دست مظلمه بودیم علیه ملت خودمان برای مساعدت به کمپانی نفت آن هم به قیمت خون جوانان معصوم این ملت، یعنی همانهایی که حقا مالک واقعی این ثروت هستند.

 

وی در ادامه می گوید: "این نامردها ما را در حد یک میرغضب شرکت نفت سقوط دادند، من فکر می کنم که اگر ایران مستقیما به دست یک دولت استعماری اداره می شد ممکن نبود چنین جنایت هولناکی صورت بگیرد. بیچاره ملت ایران که از این ماجرا خبر ندارند وشاید هم هرگز خبردار نشوند، من تا مدتی به اظهارات بویراحمدی ها مشکوک بودم اما دیگر کوچکترین شکی در صحت اظهاراتشان ندارم، از زمانی که از وجدان کار اطلاع پیدا کردم، دیگر خود را قادر نمی بینم در این سرزمین بمانم و به چشم افراد این ملت که فرزندانشان را برای حفظ منافع ناچیز شرکت نفت به کشتن دادم نگاه کنم." (برگرفته ازکتاب استانداران فارس

با تولد نهضت انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) و همزمان با آغاز مبارزات در سال 1341،عشایر کهگیلویه و بویراحمد هم حمایتهای خود را از این نهضت اسلامی اعلام کردند.

در فروردین 42 و در پی غائله جنوب، حکومت پهلوی بازهم تدارک جنگی دیگر را با عشایر بویراحمد دید و در فروردين سال 1342 گرداني از هنگ كرمانشاه براي سركوب كردن عشایر به منطقه بویراحمد وارد شدند.

 

عشاير بویراحمد هم در ساعت هشت صبح 31 فروردين 1342 در نقطه ای به نام تنگ "گجستان" راه را بر قشون پهلوی بستند و پس از يك روز جنگ بازهم قوای دولتی را به فرماندهی سرلشکر "آریانا" در جنگی که "گجستان" نام گرفت شکست دادند.

سرلشکر آریانا در گزارش خود به شاه به ناتوانی ارتش برای جنگیدن در مناطقی چون بویراحمد اشاره می کند و می نویسد: آنگونه که در عملیات جنوب مشاهده گردید واحدهای ارتش شاهنشاهی از نظر آموزش، سلاح، ساز و برگ، آمادگی عمل برعلیه قوای نامنظم را ندارند.

به هرحال؛ کهگیلویه و بویراحمد به عنوان نماد ظلم ستیزی  در راه مبارزه با نظام ستمشاهی در ایران قابل شناخت است و این صراط سرافرازی را در دوران دفاع مقدس با جانفشانی و تقدیم هزاران شهید و ایثارگر دین خود را به نظام انقلاب اسلامی و این آب و خاک کما فی سابق ادا نمودند.

انتهای پیام /

نظرات کاربران

شبکه اطلاع رسانی دانا
قلم_گزینشی