نظرخواهی

آیا ازعملکرد مهدی روشنفکر در توسعه شهرستان های بویراحمد، دنا و مارگون راضی هستید؟

تازه های سایت

13. آذر 1392 - 19:37
براستي اگر قرار است در عرصه فوتبال به راهي برويم كه غرب رفته است، بياييد تمام وجوه فرهنگ و تمدن غربي را در اين زمينه اخذ كنيم، نه اين كه وجوه مثبت آن را واگذاريم و مبتذل‌ترين وجوه آن را برگزينيم.

به گزارش چهارفصل ،اگر خواسته باشيم يكي از اصلي‌ترين و مهمترين اصول حاكم بر نظام جمهوري اسلامي را نام ببريم، يقينا بايد «عدالت» را به عنوان يك شاخصه مورد اشاره قرار دهيم. حال اگر خواسته باشيم موردي را نشان دهيم كه بيشترين نامهرباني و بي‌اعتنايي به اين اصل اصيل انقلاب در آن صورت مي‌گيرد، يقيناً بايد از عرصه فوتبال نام ببريم.
علي دايي ستاره فوتبال كشورمان و سرمربي كنوني پرسپوليس در روز 21/4/92 در برنامه ورزش و مردم درباره رقم دستمزد بازیکنان در فوتبال ایران گفت: «باید از این جهت به موضوع نگاه کنیم که کشور ما دچار تورم شده است. آن زمان که من بازی می‌کردم دلار 850 تومان بود و اکنون حتی تا 3900 تومان هم رسیده بود بنابراین شرایط را با زمان ما نمی‌توان مقایسه کرد و نمی‌توان گفت بازیکنان پول زیادی می‌گیرند.»
سرمربی پرسپولیس افزود: «یک فوتبالیست 7-6 سال می‌تواند در سطح خوب بازی کند و چنین پول‌هایی بگیرد. اکنون قیمت خانه در یک منطقه متوسط متری 12 تا 15 میلیون تومان است و یک فوتبالیست برای زندگی با خانواده خود به یک خانه 250 متری نیاز دارد؛ خودتان می‌توانید حساب کنید که این رقم‌ها آنقدر هم برای آنها زیاد نیست.»
دایی گفت: «باید امکاناتی که در اختیار بهترین فوتبالیست‌های دنیا قرار می‌گیرد را در نظر بگیریم. آنها با پول یک سال قرارداد خود می‌توانند بهترین ویلا را خریداری کنند و شاید پول یک سال قرارداد آنها به اندازه 7،8 سال قرارداد بازیکنان ما باشد.»

*چه مسيري را طي كرده‌ايم كه به اينجا رسيده‌ايم؟
با توجه به واقعيات موجود بايد اذعان داشت آنچه علي دايي اظهار داشته است، زبان حال بازيكنان حرفه‌اي فوتبال در كشورمان است. طبق اين بيانات، يك بازيكن فوتبال طي حدود 7 فصل بازي در تيم‌هاي مختلفي كه عموماً دولتي هستند، بايد بتواند خانه‌اي با قيمت 3 تا 4 ميليارد تومان خريداري كند!
اما آيا هيچ صنف و قشر ديگري را كه حقوق خود را از بودجه دولت دريافت مي‌دارد سراغ داريد كه امكان درخواست افزايش حقوق خود مطابق با ميزان افزايش قيمت دلار را داشته باشد؟ آيا هيچ پزشك، مهندس، استاد دانشگاه و يا دانشمند هسته‌اي و فضايي در كشورمان را مي‌توان سراغ گرفت كه با دارا بودن بالاترين سطح تخصص و دانش و كارآيي، حتي جرئت تصور چنين چيزي را در مخيله خود داشته باشد؟ آيا قشر ديگري را در كشورمان مي‌توان يافت كه ميزان دريافتي خود را با دريافتي همتايان خود در كشورهاي اروپايي مقايسه كند و سطح انتظاراتش را با آن تطبيق دهد؟
براستي چرا اين گونه است يا به عبارت بهتر چرا و چگونه اين چنين شده است؟ ما چه مسيري را طي كرده‌ايم كه به اينجا رسيده‌ايم؟ چرا اگر قرار است سالانه 10 يا 15 درصد به حقوق كارمندان دولت يا كارگران و مهندسان كارخانجات و ديگر اقشار اضافه شود، اين اعداد و ارقام هزار بار در كميسيون‌هاي مختلف بالا و پايين مي‌شوند؟ چرا اگر قرار است درصدي به حق ويزيت پزشكان اضافه شود،‌ بارها در نظام پزشكي و مجلس و ديگر نهادهاي نظارتي مورد بحث و بررسي قرار مي‌گيرد؟ و در مقابل، چرا در تعيين رقم قراردادهاي فوتبال از هيچكدام از قواعد و ضوابط حاكم بر تعيين حقوق و دستمزد كاركنان دولت خبري نيست و روند افزايشي آن نيز از اصولي تبعيت مي‌كند كه تنها و تنها خود عزيزان فوتباليست به رموز آن آگاهي دارند و البته مديران باشگاه‌هاي دولتي نيز سخاوتمندانه با دست بردن در بيت‌المال به درخواست‌هاي آنان پاسخ مثبت مي‌دهند؟
اين معما،‌ منطقاً يك پاسخ بيشتر نمي‌تواند داشته باشد: «فوتبال از چنان اهميت و حساسيتي براي كشور و جامعه ما برخوردار است كه هيچ امر ديگري قابل مقايسه با آن نيست و لذا بايد براي آن هر مقدار بودجه را صرف كرد.»

*فوتبال فقط یک بازی است
اما همه ما مي‌دانيم كه فوتبال، چه در ليگ كشوري و چه در مسابقات منطقه‌اي و جهاني، فقط و فقط يك «بازي» است و بس! البته تماشاي يك بازي مي‌تواند هيجانات خاص و زودگذر خود را داشته باشد و اين مسأله نه تنها عيبي ندارد كه خوب است. ولي به هرحال در تحليل نهايي، فوتبال فقط يك بازي است كه حداكثر كارآمدي آن، پر كردن بخشي از اوقات فراغت بخشي از جامعه است. نه پيروزي در يك مسابقه داخلي يا ملي، واقعاً‌ موجب افتخار و سربلندي است و نه باخت در آن مايه ذلت و سرشكستگي.
نگاهي به سوابق، مي‌تواند اين واقعيت را بروشني نشان دهد. سال‌هاست مسابقات ليگ برتر در كشورمان برگزار مي‌شود. تيم‌ها روبروي يكديگر «بازي»‌ كرده‌اند. عده‌اي در ورزشگاه و عده‌اي پاي تلويزيون اين مسابقات را ديده‌اند. بعضي براي دقايقي شاد و خوشحال و بعضي ديگر براي دقايقي عصبي و ناراحت شده‌اند. در انتهاي فصل نيز هر يك از تيم‌ها در جايي از جدول قرار گرفته‌اند و تمام. سال بعد، دوباره روز از نو، روزي از نو!‌ آيا برد و باخت تيم‌ها و تعداد گل‌هايي كه يك بازيكن در طول فصل زده و امتيازاتي كه يك تيم در مجموع كسب كرده و جايي كه تيم‌ها در رده‌بندي به خود اختصاص داده‌اند، غير از همان پر كردن بخشي از اوقات فراغت بخشي از جامعه،‌ مشكل ديگري از كشور و جامعه را حل كرده است؟
در عرصه خارجي نيز تيم ملي فوتبال ايران در سال 1376 با پيروزي بر تيم استراليا، به جام جهاني راه يافت. مردم به خيابانها ريختند و ساعاتي شادي كردند. بعد هم تيم ما راهي مسابقات جهاني شد و بازگشت. امسال نيز تيم ما با پيروزي مقابل كره جنوبي به مسابقات جام جهاني راه يافت. دوباره براي ساعاتي مردم شادي كردند و يك بار ديگر تيم ما راهي مسابقات جهاني خواهد شد و به فرض كه نه تنها راهي مرحله دوم مسابقات شود بلكه جام جهاني را نيز همراه خود به كشورمان بياورد. دوباره براي ساعاتي شادي خواهيم كرد و تمام.
اگر واقعاً در سال 1376 تيم ملي فوتبال كشورمان نمي‌توانست دو گل به استراليا بزند و از رفتن به جام جهاني بازمي‌ماند، معناي آن اين بود كه ما ملتي عليل و ذليل و سرافكنده بوديم‌؟ يا اگر امسال نمي‌توانستيم تيم كره را در يك «بازي» ببريم، معنايش خفت و خواري ايران و ايراني بود؟
بنابراين آنها كه پيروزي تيم ملي فوتبال كشورمان در چند «بازي» و راهيابي به جام جهاني را بيش از حد در بوق و كرنا مي‌كنند و آن را به مثابه دستيابي به يك قله افتخار قلمداد مي‌نمايند بايد اين نكته ظريف را در خاطر داشته باشند كه برهان خُلف اين ادعاها آن است كه شكست‌هاي تيم ملي فوتبال و بازماندن از رفتن به جام جهاني نيز به معناي سقوط ايران به حضيض ذلت بوده و خواهد بود. و نكته ظريف‌تر اين كه اگر به بازيكنان فوتبال براي صعود ايران به اين «اوج افتخار» پاداش‌هاي كلان داده مي‌شود، پس به هنگام باخت آنها و سقوط ايران به «حضيض ذلت» نيز بايد تنبيهات و جريمه‌هاي سنگيني براي آنها در نظر گرفته شود!!
اما همه ما مي‌دانيم كه فوتبال در حقيقت چيزي بيشتر از يك «بازي» نيست و مسابقات آن نيز صرفاً براي «سرگرمي» بخشي از جامعه مفيد است. اين، همه آن چيزي است كه از خلال بازي‌هاي داخلي و ملي نصيب مردم مي‌شود و البته هيچ مخالفتي هم با آن نيست به شرط آن كه در حد و اندازه واقعي خود قرار داشته باشد.

*غربزدگي در مبتذل‌ترين شكل آن
اگر ملاحظه مي‌شود كه مسئولان عزيز دولتي براي فوتبال و نيز برخي رشته‌هاي ورزشي در سطوح حرفه‌اي و قهرماني، حساب ويژه‌اي باز كرده‌اند و براي پرداخت‌هاي فوق سنگين به حرفه‌اي‌ها در اين رشته‌ها، نه تنها خم به ابرو نمي‌آورند بلكه با افتخار مبادرت به اين امر مي‌كنند، اين بدان خاطر است كه يك اتفاق مهم در پس‌زمينه فكري بعضي آقايان افتاده يا در حال افتادن است. در واقع بايد تحولي مهم در فكر و انديشه و اعتقادات و باورهاي بخشي از مديريت اجرايي كشورمان روي داده باشد كه وضعيتي را رقم زده‌اند كه يك استادتمام دانشگاه در اين كشور بعد از 30 سال خدمت نيز نخواهد توانست حتي به نيمه راه مسيري برسد كه يك فوتباليست در طي 3-2 سال آن را طي مي‌كند.
آن اتفاق چيست؟ پاسخ اين است: «جابجايي ارزش‌ها و اولويت‌ها و غلبه يافتن فرعيات و سرگرمي‌ها بر امور اصلي و اساسي كشور»
نخستين و مهمترين پيامد اين وضعيت، مخدوش شدن «عدالت» است. اگر عدالت را به معناي قرار داشتن هرچيز در جاي خود معنا كنيم،‌ بديهي است عوض شدن جاي اصلي‌ها و فرعي‌ها با يكديگر، معنايي جز از بين رفتن عدالت نخواهد داشت. فراموش نبايد كرد كه «عدالت» يك واقعيت عيني و قابل لمس است، نه صرفاً يك شعار كه روزي هزار بار آن را تكرار كنيم.
اما معناي ديگري نيز مي‌توان براي اين وضعيت در نظر گرفت: شيرجه رفتن درون سطحي‌ترين ساحت فرهنگي و تمدني غرب امروز، و به عبارت ديگر؛ غربزدگي در مبتذل‌ترين شكل آن.
وقتي از سطحي‌ترين ساحت فرهنگ و تمدن غربي سخن مي‌گوييم، منظور آن است كه فرهنگ و تمدن غربي، لايه‌هاي عميق‌تر و جدي‌تري نيز دارد. به عنوان نمونه اگر در غرب امروز، اهميت و حساسيت ويژه سرگرمي‌ها مثل فوتبال و هاليوود و امثالهم، كاملاً مشهود و مسلم است و اين امور برمبناي ديدگاه‌ها و سياست‌هاي خاص از جايگاه بسيار مهمي برخوردار شده‌اند، در كنار آن رسيدگي به امور و مسائل جدي زندگي مانند تحقيقات و دانشگاه‌ها و رفاه عمومي و امثالهم نيز مشاهده مي‌شود و اين همه با هم يك كليت را تشكيل مي‌دهند.
از اين منظر، بايد نگاه دقيق‌تري به مقوله غربزدگي داشت. در غرب، خوب و بد با يكديگر موجودند و هنر ما اين است كه خوب‌ها را بگيريم و بدها را پس زنيم. غربزدگي دقيقاً آنجا مصداق پيدا مي‌كند كه اقدام به الگوبرداري از بدي‌ها و ناهنجاري‌‌ها كنيم.

*فرهنگ‌سازي غلط و غربزده
«فوتبال» يكي از دستاوردهاي تمدن غربي است. اما آيا ورزش و بازي فوتبال يك امر ناپسند و ناهنجار است؟ مسلماً‌ خير! آيا اگر ما در كشورمان مسابقات فوتبال داشته باشيم، به معناي آن است كه غربزده شده‌ايم؟ قطعاً نه!‌ اين سؤال همانند آن است كه بگوييم اگر ما در كشورمان سينما كه يكي از محصولات مسلم تمدني غرب است، داشته باشيم، آيا اين به معناي غربزدگي است؟ امام خميني(ره) در اولين روز ورود خود به ايران صريحاً به اين سؤال پاسخ منفي دادند اما بلافاصله نيز بر اين نكته تأكيد كردند كه بايد از فرهنگ غربي حاكم بر اين محصول يعني «فساد و فحشا» بشدت اجتناب كرد.
 بنابراين فوتبال مي‌تواند به عنوان يك ورزش جذاب و يك بازي مفرح در كشور ما وجود داشته باشد و بلكه بايد با فراهم آوردن امكانات لازم، كاري كرد كه تمامي نوجوانان و جوانان ايراني در اقصي نقاط كشورمان بتوانند با پرداختن به اين ورزش، در سلامت جسم و نشاط روحي خود كوشا باشند. اما آنچه مهم است و بايد به آن توجه دقيق داشته باشيم، اجتناب از فرهنگ حاكم بر فوتبال در كشورهاي غربي و غربزده است كه البته شواهد امر حاكي از بي‌توجهي ما به اين امر مي‌باشد.
بارزترين دليل بر اين مدعا، قراردادهاي نجومي با بازيكنان فوتبال است. امروز اگر از مسئولان اجرايي مستقيم و غيرمستقيم در امر فوتبال سؤال كنيم بر چه منطق و مبنايي چنين رقم‌هايي در اين قراردادها قيد مي‌شود و چرا «عدالت» در صرف بودجه‌هاي دولتي رعايت نمي‌گردد، هيچ پاسخي نخواهند داشت جز اين كه بگويند در غرب و كشورهاي غربزده نيز همين‌گونه است. اين همان پاسخي است كه علي دايي با صراحت و صداقت تمام بيان داشته است.

*فوتبال و عرفي شدن یک ناهنجاري بزرگ
آنان كه امروز با اين گونه الگوبرداري مبتذل از غرب، فوتبال كشور ما را در مسير انحرافي انداخته و در صدد هستند تا آن را به يكي از امهات امور كشور مبدل سازند، بايد بدانند كه آينده معلوم و مشخصي را نيز بايد از اين فوتبال – و هر ورزشي كه بخواهد از اين مسير به راه خود ادامه دهد – انتظار داشته باشند. آنان كه تلاش مي‌كنند جمعيت كشور را به هر طريق ممكن به دو بخش «قرمز» و «آبي» تقسيم كنند و تعصبات رنگي را در ميان آنها شعله‌ور سازند، بايد بدانند كه در حال دميدن در تنوري هستند كه شعله‌هاي آن مي‌تواند خانمانسوز باشد. آنان كه امروز تيم‌هاي فوتبال شهرها و مناطق مختلف كشور را به سمبل عزت و افتخار آن مناطق مبدل مي‌سازند بايد بدانند كه در كژراهه‌اي خطرناك گام برمي‌دارند. و در نهايت آنان كه امروز در دوران طفوليت و نوجواني «فوتبال»، خيال مي‌كنند بر آن كنترل دارند بايد بدانند كه اين نوجوان نازك اندام وقتي در چارچوب الگوهاي غربي به يك جوان تنومند و قوي مبدل گرديد و خود را در رأس امور ديد، آنگاه  با وضعيتي بكلي متفاوت مواجه خواهند بود.   
ما مي‌توانيم با بودجه سالانه‌اي كه براي فوتبال در كشورمان صرف مي‌شود، به گسترش امكانات لازم براي عموم مردم و بخصوص جوانان فوتبال‌دوست بپردازيم و آنها را از تماشاچي بودن به بازيكن تبديل كنيم. اما به هرتقدير، شواهد امر حاكي از آن است كه عده‌اي تصميم خود را گرفته و عزم جزم كرده‌اند تا با فرهنگ‌سازي غلط و غربزده، فوتبال را در يك مسير انحرافي به پيش ببرند. حال كه اين گونه است، تنها يك توصيه مي‌توان به آنها كرد:   
براستي اگر قرار است در عرصه فوتبال به راهي برويم كه غرب رفته است، بياييد تمام وجوه فرهنگ و تمدن غربي را در اين زمينه اخذ كنيم، نه اين كه وجوه مثبت آن را واگذاريم و مبتذل‌ترين وجوه آن را برگزينيم. اگر در آلمان و انگليس و فرانسه، فوتبال به يكي از وجوه مهم زندگي تبديل شده است و بازيكنان آن دستمزدهاي كلان و غيرقابل مقايسه با ديگر اقشار دريافت مي‌كنند، به اين نكات نيز دقت داشته باشيم كه اولاً اين دستمزدها از بودجه دولتي پرداخت نمي‌شود، ثانياً بازيكنان در سطوح بسيار بالاي مهارتي قرار دارند و بعلاوه در كنار فوتبال حرفه‌اي، انواع و اقسام امكانات ورزشي براي عموم جامعه نيز مهيا شده است نه آن كه بچه‌هاي يكي از مناطق اين كشورها بخاطر نداشتن استخر و آب سالم، ناچار باشند در حوض و فلكه ميدان شهر به آبتني بپردازند.
و نكته پاياني با آنان كه بواقع دلسوز مردم و مملكت هستند. تبديل شدن يك «بازي و سرگرمي» به يك «امر مهم» و تثبيت و تأييد اين امر، سرآغاز رشته‌اي است كه سر دراز دارد زيرا اين يك روند و رويه است كه بسرعت قادر به فرهنگ سازي مشابه در ديگر عرصه‌ها و سطوح مي‌باشد. نتيجه اين روند نيز چيزي جز پايمال شدن عدالت و اشاعه غربزدگي در مبتذل‌ترين شكل آن، و عرفي شدن اين ناهنجاري بزرگ نخواهد بود.

*مسعود رضائي

انتهای پیام/گ

نظرات کاربران

شبکه اطلاع رسانی دانا
قلم_گزینشی