سید یوسف مرادی

نگاهی به ایجاد دوگانه ی قاسم سلیمانی-احمدی نژاد؛ اختلال در ذائقه یا جنگ روانی ناموفق؟ (قسمت اول)

مهندسی افکار عمومی، کاری بس پیچیده و زمان بر است. لازمه مهندسی افکار عمومی، اول وجود مهندسین خبره و دوم تولید کلمات مناسب در زمان مناسب است و دولت روحانی طی سه سال گذشته، نشان داده است که هر دوبال اش در این زمینه شکسته است!
این دولت، از همان ابتدا، با گذاشتن تمام تخم مرغ هایش در سبد برجام، با دست خودش، خودش را خلع سلاح کرد و به این نکته توجه نکرد که در یک دهه گذشته کلمات بسیاری توسط دولت احمدی نژاد،( که یکی از قوی ترین دولت ها همپای دولت بنی صدر و خاتمی در مهندسی افکار عمومی بوده است)، تولید شده و بازی در زمینی که راه حل عبور از مشکلات را “تنش زدایی با غرب” و توجه بیش از اندازه به بیرون از کشور می داند جز شکست در افکار عمومی نتیجه  ای نخواهد داشت. دولت احمدی نژاد با ایجاد کلماتی چون، “ما می توانیم” و همچنین فراگیر شدن سیطره گفتمان اقتصاد درون زا و مقاومتی در یک دهه گذشته، عملا زمین بازی را از دست جریان متمایل به غرب خارج کرده است و در واقع دولت روحانی در زمین سوخته بازی کرده است! البته این به آن معنی نیست که تحریم ها ما را دچار مشکل نکرده است و ما به رفع آن احتیاجی نداشته ایم، روشن است که این مهم لازم و ضروری بوده است، اما استفاده از کلماتی که دولت قبل آنها را بی تاثیر کرده است خطای راهبردی این دولت بوده است( از دهها نمونه، به عنوان مثال می توان به جمله دکتر ظریف در خصوص توانایی دفاعی کشور در مقابل غرب اشاره کرد که گفته بودند آمریکا با فشار دادن یک دکمه تمام توانایی دفاعی ما را نابود می کند! این در حالیست که دولت احمدی نژاد به راست یا دروغ به مدت هشت سال با استفاده حرفه ای از رسانه ها توانست با تاکید بر رشد سریع در فن آوری های مختلفی چون ماهواره، موشک، نانو، سلول های بنیادی و …باور قدیمی ایرانی ها مبنی بر “ایرانی نمی تواند” را تغییر دهد).
آخرین اشتباه راهبردی اتاق جنگ روانی دولت ایجاد دوقطبی احمدی نژاد-سلیمانی برای اصول گرایان در انتخابات ریاست جمهوری ٩۶ است.
مهندسین افکار عمومی دولت با ایجاد این دوقطبی (که آقای حسام الدین آشنا آن را کلید زد) تلاش دارند تا ذائقه بدنه ی جریان اصول گرایی را بین دو شخصیت کاریزما دچار اختلال کنند.
این بزرگان به این نکته توجه نکرده اند که کلمه “حاج قاسم سلیمانی” اگرچه کلمه ای مقدس و کاریزماست( حتی بسیار بیشتر از احمدی نژاد) اما زمین بازی اش در افکار عمومی با زمین بازی احمدی نژاد متفاوت است، آنها توجه نکرده اند که در اذهان بدنه جریان اصول گرا، حاج قاسم سلیمانی یک دولت  مرد نیست، بلکه یک فرمانده ی از جان گذشته است که اگرچه امنیت و آسایش خود را در این سالهای پر آشوب خاورمیانه مدیون او و یاران بی ادعایش می دانند اما به همان اندازه نمی توانند در ذهن خود حاج قاسم را مدیری ماهر در اداره کردن مسائلی چون مسکن مهر بدانند( البته این بدان معنی نیست که حاج قاسم سلیمانی نمی تواند یک مدیر اجرایی در راس دولت باشد بلکه شاید حاج قاسم بتواند موفق ترین رییس جمهور تاریخ انقلاب باشد، که با توجه به سوابق ایشان بعید هم نیست، اما اینجا بحث بر سر پذیرش این کلمه (سردار سلیمانی) در این مختصات(ریاست جمهوری) درذهن عامه مردم است).
مهندسین دولت، اینبار هم همچون سه سال گذشته دچار خطا شده و اینبار از کلمه ای مناسب در زمانی نامناسب استفاده کرده اند.
در واقع باید پذیرفت که برای اختلال در ذائقه بدنه جریان اصول گرایی، کلمه ی مناسبی در این شرایط وجود ندارد و به جای بازی در زمین اختلال در ذائقه، می بایست وارد زمین دیگری شوند. در حالی که اصولگرایان به راحتی می توانند با دوقطبی عارف-روحانی در ذائقه ی بدنه اصلاح طلبان اختلال ایجاد کنند!
قابل ذکر است که بعد از سه سال از گذشت عمر دولت، تنها جایی که می توان نمره مناسبی به تیم جنگ روانی دولت داد، ایجاد دوقطبی های پاکدستی-فساد، قانون محوری-بی برنامه گی برای تاثیر گذاری بر اذهان  عمومی در خصوص دولت احمدی نژاد بوده است، که البته در یک سال مانده تا انتخابات دولت روحانی می بایست از تاکید بر این دوقطبی ها هم دست بکشد چون با کارنامه اقتصادی دولت روحانی و تضادهایی که با شعارهای اولیه این دولت دارد، تاکید بر این دوقطبی ها بعد از این، نتیجه عکس خواهد داد.
با توجه به نکات بالا، تیم جنگ روانی دولت بهتر است هر چه سریع تر از زمین دو قطبی سلیمانی-احمدی نژاد خارج شود، چرا که همانطور که گفته شد نه تنها نمی تواند تاثیری بر اختلال در ذائقه اصول گرایان بگذارد بلکه عملا  حاج قاسم سلیمانی را( با همه محبوبیت اش) در زمین اصول گرایان قرار می دهد، و این اتفاق در بلند مدت می تواند سرمایه  اجتماعی اصول گرایان را بالا ببرد.