به گزارش پایگاه اطلاع رسانی چهارفصل؛ سوریه دیگر نایی برای ماندن نداشت و سرزمین متمدن دمشق از عشق و امید به زندگی دل کنده بود. از این وادی تین و زیتون فقط بوی باروت به مشام می خورد و آوارگانی از جنس رهیدگان قصه سیاست یک بام و دو هوای غرب به اعتلاف گری جهان عرب که بعنوان بزدوش های استکبار ایفای نقش می نمودند.
برای دشمنان اسلام چه بهتر از این که پرچم اسلام را در دستان وهابیت و یهودیان زمان علم نموده و به بهانه دین خواهی به تقابل مسلمانان واقعی درصدد خشکانیدن ریشه اسلام ناب محمدی باشند.
سرهای بیگناه را از دم تیغ بی عدالتی گذراندن و داستان تکفیرگری زمان را به قالوا اناالحق کذایی پیوند زدند تا به بهانه واهی رفتن به بهشت برین را برای خود امری واجب و کفایی بدانند.
به راستی در پشت این پرده پرهیاهو و سراسر مشوش چه می گذشت و چه کسانی طاقت شان از شعور و آگاهی مسلمانان منطقه طاق شده بود تا اینطور این دیار و قدمگاه زینبیون را به قتلگاه کربلایی مبدل سازند؟!
آری؛ سوریه و حلب تکرار کربلا در کربلایی دیگر است و فریاد بی مدعای مسلمان بحق روزگاریست که به اندازه تمدن اسلامیت در پیشگاه وارثان دین سرتعظیم و خشوع فرود می آورند و بیرق عاشورایی را برای ذریه خویش نسل به نسل به ودیعت می گذارند.
مسیر جولان تا وادی حلب بعنوان استخوانی گلوگیر به محوریت جبهه مقاومت آنچنان عرصه را بر یهودیان و حکومت جعلی صهیونیست تنگ و تنگ تر نموده است که حتی اشغال چندین دهه ای فلسطین نتوانسته است سیاست خشن را در برابر سنگ و تیر و کمان فایق گرداند بلکه هر روز فاصله اضمحلال و نابودی اسراییل را در کالبد تاریخ و تقویم روزشمار به مرز نابودی و فنا می کشاند.
هزینه های هنگفت و بلواهای تصنعی در خاورمیانه بواسطه دسیسه چینی های غرب به همدستی مرتجعین و اجیرشدگان منطقه آنچنان نمود پیدا کرده بود که داعش این شجره خبیثه به عنوان فرزند خوانده این قوم وحوش آنچنان بر طینت و ظلم خودشان پای فشردند که زنده زنده خوردن جگر مسلمانان و پاره کردن شکم زنان حامله را مباح و مزید بر اعمال و کردار ناپسندشان واجب شمردند. آفتاب دیگر در دمشق رنگ باختن گرفته بود و ماهتاب بر آسمان حلب به خسوف و کسوف پلیدان افتاده بود. و دشمن درصدد بود تا در نقشه جغرافیایی سیاست خود محور مقاومت و ارتباط معنوی آنها را با جهان اسلام بگسلاند تا شاید بتواند راه فراری از گرفتار شدن در باتلاق رزمندگان توحیدی بیابد. اینجا بود که خشم موسی های زمان به خروش می آید و عصای پیامبرگونه وارستگان حبل الله المتین در برابر سحر و جادوهای بنی اسراییل چیره می گردد.
محورهای مقاومت از سرزمین و کوههای جولان، جولان سرافرازی و حریت می سراید و خورشید حلب در برابر خون شهیدان آزاده به فلق درهم می آمیزد تا در صبحگاه هیهات مناالذله داستان خون بر شمشیر پیروز است یکبار دیگر برای جهان اسلام به زر ورق تاریخ نگاشته گردد.
در این آشوب های توحش گونه تصنعی و دست ساز دشمنان کینه توز اسلام فرقه ها و احزاب شیطانی اسیر نیات مکارانه تفکرات تکفیرهای قالب شده به دیانت من درآوردی می گردند تاشاید بتوانند وسعت قلمرو اندیشه بی اصالت خود را ترویج دهند.
اینجا بود که مدافعان حرم و طلایه دار علم حسینی در پیشگاه خیمه رینب (س) سنگر مقاومت زدند و آنقدر در قدمگاه سرخ عاشورایی پای فشردند و در زیر فواره های خون و آتش حدیث دلدادگی به اهل بیت سرودند تا بار دیگر شاهد نگاه زینبیون زمان بر تل زینبیه ای نباشند که یزیدیان زمان داستان سری در طشت طلا را به چوب خیزران متهم سازند!
آری؛ حلب رفت تا پای جان، جان رفت ولی حلب نرفت و آمدند جان برکفانی از طلایه داران بصیرت و آزادگی در نقش و نگار شهدای مدافع حرم تا ما بیاساییم سرمان رت به بندگی آنان که سر دادند ولی ذلت نپذیرفتند.
و سپاه قدس بدون تردید قدسی را با درایت خود آزاد نمود که قدر و قیمتش از قدس فلسطین در منزلت کمتر نیست. و بشار که بهانه ای برای دشمنان قسم خورده بود بشارتی از رزمندگان جبهه مقاومت گرفت که هیچگاه در اذهان مردم روزگار به فراموشی سپرده نخواهد شد.
انتهای پیام/
نظرات کاربران