به گزارش پایگاه اطلاع رسانی چهارفصل؛ رد پای سال جدید تا یک قدمی سبزینه بهار شنیده می شود و بوی بهار به راحتی استشمام می گردد. بازار تحویل سال، آکنده از اقلام شب عیدی و رونق گرفته از اجناسی است که بیش از دیروز به تکاپوی خرید و فروش افتاده است. به راستی آیا در این هیاهوی بازار تا به حال به این فکر فرو رفته ایم که شاید در هنگام خرید، فردی یا افرادی از جامعه در کنار ما باشند که در کوچکترین مایحتاج زندگی از قافله جا مانده باشند؟
هوای بهاری روزهای آخر سال را برایمان زیباتر میکند. گرفتار تمیزی خانه، خرید وسایل نو، برنامهریزی برای مسافرت و خرید آجیل به برنامههای روزانه افراد اضافه شده است. آیا عید با خود برای همه شادی میآورد.
محمد لطفی نماینده سازمانهای مردم نهاد فعال حقوق کودک در وزارت کار و رفاه اجتماعی، از نتیجه تحقیق درباره سبد خرید یک خانواده گفت: ما یک گزارش میدانی درباره قدرت خرید خانوادههای معمولی این منطقه و نه خانوادههایی که در آنها کودکان مجبور به کار هستند و نه افرادی که دراین منطقه مغازهدار هستند، جمعآوری کردیم. میخواستیم میزان مصرف گوشت در ماه را برای این افراد در خانوادهها بسنجیم. عملاً با اکثر کسانی که صحبت کردیم دیدم که نزدیک 6 ماه است که هیچکدام گوشت قرمز نخورده اند. درباره گوشت سفید ( منظور مرغ است و نه ماهی) چیزی که میتوانستند بخورند هر دو هفته یا سه هفته امکان استفاده از مرغ را در غذای خود داشتند. وقتی از میزان مصرف میوه این افراد سوال کردیم با چند نوع پاسخ مواجه شدیم. خانوادهها مجبورند میوه را برای پذیرایی از مهمان تهیه کنند برای تهیه این میوه با فروشندگان صحبت میکنند تا بتوانند میوههایی با کیفیت پایینتر بخرند و این برای مساله حفظ آبرو است؛ برای اینکه بتوانند جلوی مهمان میوه بگذارند. به نظرم این نمونه سبد کالای روانی خانواده است که در این زمینه خالی نبود.
این فعال اجتماعی در خصوص قدرت خرید خانوادههایی که در شرایط اقتصادی سختتری هستند، بیان کرد: وقتی از آنها میپرسیدیم که چه زمانی گوشت خورده اند، فراموش کرده بودند؛ یعنی میگفتند که نمیدانیم چه زمانی خوردیم و به یاد نمیآورند واگر هم خورده بودند میگفتند که در فلان مهمانی که رفتیم عقد پسر عمو و برای ما چلو مرغ دادند یا برای عروسی یک فامیل بود که میوه خوردیم. بعضی از اجناس از سبد کالایی خانواده حذف شده که اسم مثل میوهها را نمیدانند. برای مثال وقتی به آنها میگوییم که تمشک چیست؟ نمیدانند. از دایره واژگان کودکان بعضی از اسامی حذف میشود. واژگان در ذهن افراد چگونه شکل میگیرد؟ بعضی مخصوصاً میوه به صورت تجربی روزمره در ذهن باقی میماند. برای مثال یک بار در انجمن بین کودکان گیلاس پخش میکردیم، نمیدانستند که اسم این میوه چیست؟ به گیلاس آلو یا آلبالو میگفتند.
عید خاطره شادی برای ما بود
لطفی از نتیجه تحقیقی خاص در شب عید که در این مناطق صورت گرفته، درخصوص خانوادههای معمولی گفت: از مردم این منطقه پرسیدیم که شما درباره اینکه عید نزدیک است چگونه فکر میکنید؟ هیچ کدام از آنها خوشحال نشدند. اگر در خاطرات نوستالژیک خود برویم عید خاطره شادی برای ما بود. هر چه به دوران کودکی نزدیک میشویم خاطرات شیرینتری از روزهای عید به یاد داریم. وقتی درباره عید با خانوادهها صحبت میکردیم میگفتند " عید که میرسد باید صد تا چیز دیگه هم بخریم، چون مهمان میآید. بقیه سال میتوان بهانه بیاریم که کار دارم و نمیتوانم به دیدن بروم. ولی برای عید هم مجبوریم که برویم و هم همه به خانه ما میآیند. این به این معنی است که باید میوه و آجیل بخریم. اگر این کار را نکینم که نمیشود." اگر برای عید خرید نکنند باعث خواهد شد که شان اجتماعی آنها پایین آید.
وی افزود: این به این معنی است که وقتی عید میشود جهشی در هزینهها داریم. مجبور میشوند آجیل و شیرینی بخرند. اینها همه به این معنی است که جهشی در هزینهها ایجاد میشود. سوال این است که آیا توان خرید هم به اندازه هزینهها افزایش پیدا میکند؟ این عدم رشد همزمان درآمد و هزینه، باعث میشود که عید، عید شادی نباشد. علت آن این است که جهش در هزینهها بسیار بیشتر از جهش در درآمد بوده است. مساله عید مردم را غمگین میکند. در صورتی که خود کلمه عید به معنی شادی است. از سعید و سعد میآید.
این فعال اجتماعی از حال و هوای عید در خانوادههایی که در آنها کودکان مجبور به کارکردن هستند گفت: نکته غم انگیز خانواده کودک کار که درآنها شدت فقر بالاتر است، در روابط خانوادگی است. این خانوادهها مدتهاست که روابط خانوادگی را کم کردهاند و مفهوم صله رحم و رفت و آمد و مهمانی رفتن به یک کالای تشریفاتی تبدیل شده است. منظور تشریفات در این منطقه فرق میکند چون این خانواده المانهای اولیه پذیرایی از مهمان را نمیتواند داشته باشد. نمیتواند برای مهمان قند و چای تهیه کند. چیزهای به این سادگی به سبد درآمد خانواده فشار وارد میکند. حتی رفت و آمد و مسیر هزینه دارد. درآمد این خانوادهها به اندازهای پایین است که اگر بخواهند صرف این کارها هزینه داشته باشند، به سبد درآمد خانواده فشار خواهد آمد. هرچه درآمد و هزینه به هم نزدیکتر باشد امورات راحت میگذرد و هرچه این درآمد بیشتر باشد، مهاجرت طبقاتی صورت خواهدگرفت. وضعیت بهتر میشود، میتوان خانه را تغییر داد. ولی وقتی هزینه بر درآمد سلطه دارد؛ اگر هزینه مقدار اندکی بیشتر از درآمد باشد، خانواده دچار مشکل خواهد شد. تنش ایجاد میشود و خانواده سعی میکند از کالاهای لوکس زندگی فاکتور بگیرد.
وی افزود: اگر فشار هزینه بیشتر شود و فاصله بین درآمد و هزینه از کم به مقدار متوسط برسد. آن زمان خانواده دچار بحران خواهدشد. معنی این است که بچه مدرسه نمیرود . اگر بیمار شوند دکتر نمیروند و هزینههای بنیادیتری را حذف میکنند. اگر فاصله درآمد و هزینه بیشتر شود خانواده رو به فروپاشی میرود. دیگر میبینیم پدر خانواده زن و بچه را رها کرده ومیرود. ما امروز با این پدیده بسیار مواجه هستیم. در این دو سال اخیر با پدرانی که خانواده را رها کرده اند خیلی مواجه هستیم. فشار روی زنان و مادران میآید که مساله زنان را ایجاد خواهد کرد.
لطفی درباره کمکی که انجمنها و خیریهها به این خانوادهها اهدا میکنند، گفت: این کار دو جنبه دارد یکی از زاویه ذات این عمل و اینکه انجمنها باید به این کارها وارد شوند یا نه و دیگری اینکه این کار چه تاثیری روی خانوادهها خواهد داشت؟ نمیتوان منکر شد که وقتی به خانوادهها از از لحاظ اقتصادی کمک میشود، وضعیت بهتری پیدا میکنند که این خود مکانیزمهای مختلفی دارد اینکه شما درست شناسایی کنید. دولت هم عملاً این روزها چنین کاری را انجام میدهد و به یک خیر بزرگ تبدیل شده است. سبد کالا به مردم میدهد. در حالی که روش برنامه ریزی باید تغییر کند که موتور پمپاژ فقر و فلاکت در جامعه خاموش شود در غیر این صورت با تاسیس انجمن در کشور تغییری صورت نخواهد گرفت. تا جایی که شاهدیم دولت نیز به یک خیریه تبدیل شده است.
این فعال اجتماعی با اشاره به حس انسانی فردی که کمک میکند، بیان کرد:«به هر حال حس انسانی بعضی از افراد را نمیشود زیر سوال برد. عدهای وقتی میبینند انسانی زجر میکشد و آسیب میبیند، به فرد آسیب دیده کمک میکند. حسن نیت این افراد را نمیخواهم زیر سوال ببرم. درباره ساختار و ذات خیریه و اینکه چرا به درد نمیخورد و کمک کننده نبوده و نخواهد بود. منظور من افراد خیری که در آن فعالیت میکنند و میتوانند انسانی نیز باشد مد نظر من نیست. راهکاری که جامعه به آنها نشان داده خیریه است. به نظر من این راه فریبنده است. میگویند که راه جهنم با حسن نیت فرش شده است.
کمک به عزت نفس فرد آسیب دیده ضربه میزند
لطفی از تاثیری که کمک بر روی فرد آسیبدیده میتواند داشته باشد، گفت: بخشی از این روانشناسی اجتماعی است و پایگاه در روابط طبقاتی افراد دارد. شاید فردی گرسنه است و و اگر غذا به او نرسد از بین میرود. مشخص است که چنین فردی از دریافت کمک شاد خواهد شد. نه برای اینکه مورد ترحم و شفقت کسی قرار میگیرد از این موضع نیست که او شاد شود. از اینکه یکی از بیشمار مسائل او حل شده شاد میشود ولی به عزت نفس او ضربه میخورد. اینکه از کسی کمک بگیری یعنی از نظر طبقاتی در جایگاه بدتری نسبت به ترحم کننده قرار دارید. چه کسی از این وضعیت لذت میبرد؟ حالا فکر کنید در کف این ماجرا قرار داشته باشید یعنی به جایی میرسید که هر کسی میتواند به شما ترحم کند. این به هیچ وجه احساس خوشحالی در کسی ایجاد نمیکند و اگر کسی خوشحال میشود به این دلیل است که "مساله امروزم حل شد و زنده میمانم"، " مساله امروزم حل شد و میتوانم به بیمارستان بروم" . "خطر اینکه پایم قطع شود از بین رفت و میتوانم پا داشته باشم. از اینکه پایم قطع نشده خیلی خوشحال هستم ولی از اینکه تن بدهم که یکنفر در موضع بهتر و بالاتر هر چقدر هم حس انسانی داشته باشد به من کمک کند شاد نیستم." حتی اگر فرد کمک کننده نهایت سعی خود را به انجام برساند که گمنام بماند. فرد کمک کننده به صورت گمنام یک گونی برنج جلوی در فرد دیگیری میگذارد. این کمک مگر آن خانواده را در طبقه بالاتری قرار میدهد؟ این فرد همچنان در وضعیتی است که هزینههایی بیشتر از درآمدش دارد.
این فعال اجتماعی درباره اینکه کمک گرفتن از افراد در فرد آسیب دیده باعث عادت میشود، اظهار داشت: اینکه عادت میشود یا نه را باید از روانشناسها بپرسیم. من تا به حال ندیدم که کار خوبی داشته باشد و درآمد و هزینه با هم بالانس شود و باز هم بر اساس عادت رفتاری خاص را از خود نشان دهد. عادت به فقر، هم یکی از بازیهای تبلیغاتی است. برای اینکه میخواهند بگویند کسی که فقیر است و کمک میگیرد حتی اگر برای او کار باشد و جامعه هم شرایط رابرای کار آنها فراهم کند، ولی تنبلی دارند و رفتار خاص نشان میدهند.اگر به آماربیکاری توجه کنیم میبینیم که بیشترین بیکاری در بین باسوادهای ماست. در یک برنامه نشان میداد که فردی فوق لیسانس حقوق داشت و دست به سرقت مسلحانه زده بود. آیا میتوان گفت که این فرد از روی تنبلی چنین کاری انجام میدهد؟ اگر این فرد تنبل بود که فوق لیسانس نمیگرفت. این برای این نیست که بگوید کمک نکن اتفاقاً به کمک تشویق هم میکنند ولی یک لایه پنهانی هم دارد.
به هرحال؛ ورود به سال جدید هنگامی برای ما ایرانیان شادی آور است که بضاعت مالی نیازمندان و نزدیکان خود را بسنجیم و با احتیاط لازم در این راه قدم برداریم که شاید در هیاهوی خریدهای عیدانه گوشه چشم مستمندانی به جیب ما باشد که در برآورده کردن اقلام ضروری و معیشتی خود جا مانده اند.
انتهای پیام /
نظرات کاربران