به گزارش پایگاه خبری چهارفصل، هادی عبدالهی آرپناهی در یادداشت ارسالی خود به این پایگاه خبری نوشت: امروز بیکاری یکی از مهم ترین مسائل کشور است که در همۀ بخش های مختلف دربارۀ آن بحث و گفت و گو می شود. اما دریغ از هیچ گونه تصمیم جدی از سوی دولت و نهادهای غیر دولتی که در سطح جامعه وجود دارد.
منظور دولت دراینجا دولت خاصی مد نظر نیست، بلکه مسالۀ بیکاری یک مسالۀ است که تمام دولت ها در شکل گیری آن نقش داشتند و نمی توان یک دولت خاصی را فقط در ایجاد شکل گیری آن نقش داشته باشد، بلکه کلیه نهادهای دولتی رسمی و نهادهای غیردولتی(غیررسمی) در شکل گیری بیکاری نقش بسیار مهمی دارند.
با وجود این چرا دولت نمی تواند اقدامی برای رفع بیکاری انجام دهد. طبق گزارش های رسمی و غیر رسمی که بیان شده است اَکثر بیکارها جوانان تحصیل کرده اند که بین ۵ میلیون تا ۸ میلیون رو به افزایش و فراوانی سنی آنها بین ۱۸ تا ۳۵ سال در نوسان هستند که خود این نشان دهند از عملکردها و برنامه های اشتباهی که از سوی دولت های مختلفی انجام شده و به این شرایط و وضعیت حال دامن زده اند.
اما این که چرا دولت نمی تواند اقدام اساسی برای رفع بیکار انجام دهد بیشتر در نداشتن برنامه نیست بلکه ناتوانی در این است که در حقیقت مشکل حل نشدنی است، که دولت بخواهد مشکل را حل کند و یا اینکه حل آن نیازمند یک مدت زمانی شاید ۳۰ ساله است که بتواند در یک چشم انداز به حل بیکاری بپردازد که البته نیازمند تغییر تحولات اساسی در سطح حاکمیت و جامعه است. زیرا هر دولتی که روی کار بیاید نمی تواند مساله بیکاری را حل کند. و فقط دولتها از طریق شعاردادن و یا با وعده های که گاهی منافع گروهی را تامین می کنند دنبال می شود.
اما این تنها راه و چاره نیست، اگر به گذشته نگاه کنیم، نگاه به رفع بیکاری یک نگاه صرفاً ابزاری برای رفع نیازهای اولیه بوده یعنی با داشتن یک خانه، یک وسیله نقلیه، یک شغل نه چندان کارآمد و حداقل پولی برای اَکثریت جامعه این امکان وجود داشت که تا حدودی مساله بیکاری پوشیده شود. ولی امروز دیگر نمی شود با همان نیازهای گذشته به نسل های جدید پاسخ داد. و اینکه دولت هم برای رفع بیکاری دست به اقدام های تکراری گذشته بزند.
در واقع اگر دولت به جایی برگشت به گذشته و راه و چاره را در پیدا کردن سیاست های گذشته رها کند شاید بتوان راهی برای بیکاری پیدا کرد. نخستین ایرادی که می توان گرفت این است که دولت با گذشت۲۰ سال از تصویب قانون خصوصی سازی و گسترش دیگر بخش ها غیر دولتی می گذرد نه تنها دولت کاهش پیدا نکرده است و برخلاف وعده های که داده شده بود، دولت بزرگتر شده است و تمام نهادهای غیر دولتی هم به آن وابسته شده اند. به طوری که برای اجرای طرح های کوچک چه صنعتی و چه غیرصنعتی همه نیازمند حضور دولت است چون اگر دولت مشارکت نکند و تزریق منابع مالی از سوی دولت صورت نگیرد آن طرح محکوم به شکست است.
دولت نه تنها خود نمی تواند بیکاری را حل کند بلکه خود زمینه ساز بیکاری در سطح جامعه است، زیرا هیچ کدام از اقدام های که از سوی دولتها انجام شده است هنوز منجر به رفع بیکاری بلندمدت در سطح کشور نشده اند. زمانی که دولت خود بخواهد اشتغال ایجاد کند و خود نیرو استخدام کند و خود پول بدهد نمی توان انتظار رفع بیکاری را از سوی دولت داشت. دولت در ایران یک روال تکراری و حرکاتی از پیش تعیین شده را دارد انجام می دهند.
دومین ایراد اینکه اگر تمام مسائل در کشور باید توسط دولت حل شود این نشان می دهد که تمام مسائل ریشه ای دولتی و سیاسی در جامعه دارد، و هیچ مشکلی در جامعه تغییر نمی کند بلکه با تغییر سیاست صورت می گیرد. بیشترین تغییرات سیاسی زمانی است که دولت ها تصمیم به اصلاح خود را آغاز می کنند بسیاری از رویکردها و نگاه ها هم عوض می شوند. اینکه دولت در بیکاری نمی تواند اقدامی انجام دهد در این است که در سیاست و سیاست ورزی که در سطح حاکمیت جامعه وجود دارد نمی تواند کاری انجام دهد.
بطوری که می توان گفت که مشکل بیکاری در کشور ما نه یک مشکل اقتصادی است بلکه مشکل اقتصادی کشور ما یک مشکل سیاسی و اجتماعی است و دولت ها فقط با حرکات کاملاً اقتصادی ناتوان در سبب رفع آن هستند. بازیگران اقتصادی در عرصۀ عمل برای رفع بیکاری نه خود دولت است بلکه حاکمیت است که باید دست به اقدام شود و نباید نگاه حاکمیت به مساله بیکاری صرفاً یک نگاه مکانیکی باشد که با دادن پول و یا امکانات می توان به اشتغال زایی و رفع بیکاری رسید.
در حالی که مسالۀ اشتغال یک مسالۀ چند مجهولی است که اگر با چندین رویکرد به آن نگاه نشود نمی توان انتظار داشت که در آینده مشکل بیکاری رفع خواهد شد. دولت ها هم نمی توانند با انتشار پول و یا استقراض پول بتوانند این مشکل را حل کنند. به اعتقاد نویسنده مساله بیکاری یک مساله کاملاً سیاسی است و تنها با تغییر رویکرد سیاسی در سطح کشور می توان انتظار رفع بیکاری در سطح کشور را داشت وگرنه هر چقدر هم که دولتها با استفاده از سرمایه های مالی که در اختیار استانهای مختلف قرار بدهند و آنها هم دست به ساخت شهرکهای صنعتی بزنند، نمی تواند مساله ای بیکار را حل کنند.
نکته مهم این است که واگرایی سیاسی و اقتصادی در بین جوانان نسبت به اینکه آیندۀ نامعلومی دارند نسبت به آینده نشان از جهت گیری سیاسی حاکمیت و متفاوت از آن چیزی است که در عالم واقعیت بر شرایط اقتصادی و سیاسی در جامعه وجود دارد. با این وجود در رفع و اقدام بیکاری همان راهی را داریم پیش می رویم که ۲۰ سال یا ده سال پیش از سوی دولت های مختلف سپری شده است. یک نگاه بالا به پایین به جامعه و یک نگاهی به بیکاری که با دادن پول می توان بیکاری را رفع کرد.
کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی تهران
نظرات کاربران