به گزارش پایگاه اطلاع رسانی چهارفصل؛ استان کهگیلویه و بویراحمد یکی از استان های کشور است که به دلیل منطقه جغرافیایی خاص و قرار گرفتن در دامنه رشته کوه زاگرس همواره از منابع طبیعی بکر برای دامپروری برخوردار است. این موهبت الهی سبب شده است مردمان دیار زاگرس نشین از قدیم الایام به این حرفه روی آورده و نسل به نسل به فرزندان این مرز و بوم همیشه استوار منتقل گردد.
زندگی ایلاتی و عشایری این دیار زرخیز از دیر باز به عنوان ییلاق و قشلاق در پرتو دام های منحصر بفرد خود زبانزد خاص و عام بوده است و هیچگاه گذشت روزگار و عصر ماشینی نتوانسته است از علقه این مردمان زحمت کش در جهت دامپروری و زندگی عشایری بکاهد.
دلیرمردان و شیرزنانی از جنس سخاوت و مهربانی که اگر بستر و زیر ساخت های نوین دامپروری در قالب کارخانه ریسندگی و فرآواری برای محصولات دامی فراهم آید، می تواند ضمن رونق بخشیدن به اقتصاد کشور، زمینه شغل و رفع بیکاری را که در این استان بیداد می کند مرتفع سازد.
دستان پینه بسته و ترک خورده مردمان ایلاتی و عشایر کهگیلویه و بویراحمد دلیل آشکاری بر نبود تکنولوژی پیشرفته برای استفاده بهینه از محصولات دامی خود هستند که سال هاست فرآورده های دامی خود نظیر پشم و موی دام هایشان به بهای اندکی توسط دلالان و منفعت طلبان فرصت طلب از استان خارج می شود و تنها بخش کوچکی از این محصولات در زیر پنجه های کرخت شده زنان زحمت کشیده روزگار این دیار به دست و پنجه های هنرمندشان گره می خورد.
پشم های مرغوب این دیار در صورت وجود کارخانه ریسندگی و تبدیل به نخ های مطلوب می تواند در این استان بهترین پیوندها و شانه های فرش و آثاری را از خود به یادگار بگذارد که در کشور و حتی بازارهای جهانی کم نظیر باشد. همان پشم هایی که سالها به دلیل نبود تکنولوژی نوین در زیر افکار بی تدبیری مسئولان و متولیان استانی به صورت یک کالای اضافی و بی سرنوشت از استان به عنوان مواد اولیه بدون تکلیف خارج می شود.
سال های متمادی است که از پیشینه مردمان این وادی در جهت شغل دامپروری می گذرد و هرچه زمان به جلو حرکت می کند همانا فاصله گرفتن نسل جدید با حرفه نیاکانی خود به دلیل مهیا نبودن بستر و آماده سازی برای زیر ساخت های این شغل پر درآمد و اقتصادی از بین می رود.
امروزه از نسل رمه داران این سرزمین پیرزنان و پیرمردانی را در می یابیم که نه دیگر قدرتی برای زندگی عشایری دارند و نه اینکه انگشتان ضعیف و از کار افتاده شان طاقت پیوند زدن رگه هایی از گلیم و جاجیم را دارند. آنانکه زمانی صدای زنگوله گله هایشان آهنگ دلنوازی بر دل طبیعت این سرزمین می نواخت این روزها همان زنگوله ها در خورجین خاطرات مادر بزرگان دچار زنگ زدگی شده و گوسفندان و بزهای آن روزگار به کمی و کاستی بسیار تقلیل یافته اند.
آری؛ این روزها مردمان ایلاتی کهگیلویه و بویراحمد خانه به دوش افکاری از جنس بی تدبیری مسئولان و متولیانی امری هستند که شاید هیچگاه به فکرشان خطور نمی کرد که با گذشت زمان، نسل امروزی رمق گرفتن عصای پدر و یا دوک نخ ریس مادر را ندارند. نسلی که به صورت فزآینده از روستاها به مرکز شهرها هجوم می آورند و گاه در حاشیه شهرها موجب ناهنجاری های اجتمکاعی می شوند که د رنوع خود قابل توجه است.
به هرحال؛ هر روز که از عمر مردمان دیار زاگرس نشین می گذرد سبک زندگی ایلاتی و عشایری این خطه در زیر چرخ زندگی ماشینی رنگ می بازد و دیگر کوه ها و تپه های دامپرور این منطقه رمه ای به خود نمی بیند و اگر هم ته مانده های از این گله ها را می بینیم در تفکرات افراد فرصت طلب و دلال به همین راحتی از دست می روند و استان را با نوع تفکرات و زندگی آباء و اجدادی اش به زیر سئوال وا می دارد که براستی آینده دامپروری و زندگی پرخاطره کهگیلویه و بویراحمد بالاخره به کجا خواهد کشید؟!
انتهای پیام /
نظرات کاربران