به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «چهارفصل» سحرگاه سهشنبه ۱۸ آذرماه ۱۴۰۴، تیم خبری «صبح زاگرس» متشکل از خبرنگار و مستندساز، عازم سفری یکروزه به «منطقه شبلیز از توابع بخش پاتاوه» شهرستان دنا در استان کهگیلویه و بویراحمد شد. هدف از این سفر، تهیه یک مستند تفریحی از جاذبههای طبیعی منطقه و در عین حال، شنیدن دغدغهها و مشکلات مردمی بود که در منطقه شبلیز زندگی میکنند.
حرکت از یاسوج به آغوش محرومیت
ساعت ۹ صبح، یاسوج را به مقصد منطقه شبلیز ترک کردیم. مسیری کوهستانی و پرپیچوخم که با عبور از کنار روستاهای دارشاهی، گندیخوری و توتنده، پس از حدود ۴۵ کیلومتر رانندگی، ما را به شهر تاریخی پاتاوه رساند. پس از گذر از پاتاوه و عبور از اولین تونل مسیر، وارد روستای بزرگ تمنک شدیم و سپس راهی تنگه ابراهیم (تنگه برایی)، یکی از جاذبههای کمنظیر طبیعی استان، گشتیم. ثبت چند کلیپ و تصاویر متعدد از این تنگه زیبا، مقدمهای بود بر ورود به دنیای دیگری؛ دنیای محرومیت و انتظار.
با توقفی کوتاه برای زیارت در امامزاده حسین(ع) معروف به امامزاده باباحاجی و تهیه گزارش، نهایتاً راهی قلب منطقه شبلیز شدیم. آنچه در ادامه آمد، نه تصویری تفریحی، که روایتی از زندگی روزمره انسانهایی بود که گویی فراموش شدهاند.
روستای بَکلودان؛ مدرسهای بدون حیاط، خانهای بدون بهداشت
اولین توقف ما در روستای بَکلودان از منطقه شبلیز بود. گلایههای مردم این روستا، فهرستی از محرومیتهای اولیه بود:
مدرسهای در معرض خطر؛ مدرسه روستا فاقد حیاط محصور است. این موضوع علاوه بر محروم کردن کودکان از فضای بازی، آنان را در معرض حمله سگهای روستا قرار داده است.
آبی به دشواری؛ تامین آب آشامیدنی از طریق سه منبع متفاوت و با لولههایی کوچک و به هم پیوسته انجام میشود که به ویژه در زمستان با مشکل یخزدگی مواجه است.
خانه بهداشتی بیسکنه؛ روستا فاقد خانه بهداشت است. حتی در صورت مراجعه به روستاهای اطراف، نیروی دائمی در خانههای بهداشت حضور ندارد. نیروی آن مرکز بهداشت گاه هر ۱۰ تا ۲۰ روز یکبار مراجعه میکند و مردم تنها در همین بازههای محدود امکان دسترسی به خدمات اولیه درمانی را دارند.
روستای دَرهماری: جادهای خاکی و درمانی غایب
سپس به روستای دَرهماری رسیدیم. مشکلات اینجا نیز کم نبود:
جادهای با وضعیت نامناسب: فقدان آسفالت، دسترسی به این روستا را دشوار کرده است.
آبی برای نوشیدن نیست: مردم برای تهیه آب آشامیدنی سالم گاهی مجبور به طی ۵ تا ۱۰ کیلومتر مسافت به وسیله الاغ هستند.
مرکز بهداشت بیسروسامان که خود نیاز به بهداشت دارد: با وجود داشتن مرکز بهداشت، غیبتهای متوالی نیروی مستقر (حضور دهروز یکبار، هفتروز یکبار یا حتی بیستروز یکبار) مردم را از دسترسی به موقع به خدمات درمانی محروم کرده است. یکی از اهالی با درد نقل میکرد: «به دلیل نبود پزشک یا بهورز، برای مادرم که حالش بد بود، بر اساس تشخیص خودمان آبقند دادیم که منجر به افزایش شدید فشار خونش شد.»
روستای چشمهریزک: مدرسهای که با طناب مهار میشود!
در روستای چشمهریزک، سطح محرومیت ابعاد تازهای به خود گرفت:
مدرسهای روی ارتفاع: تنها مدرسه روستا یک کانکس است که به دلیل قرارگیری در ارتفاع و وزش بادهای تند، برای جلوگیری از جابجایی و سقوط، با طناب و تکیهگاه مهار شده است.
جاده خاکی و نبود خانه بهداشت: این روستا نیز از نعمت جاده آسفالت و مرکز بهداشت ثابت محروم است.
گلایه از بیتفاوتی مسئولان: مردم از قولهای متعدد و عملنشده میگفتند.
یکی از اهالی با بیانهای تلخ اشاره کرد: نماینده مجلس که از این مسیر عبور میکرد، وقتی برای مشکل حیاط مدرسه و تجهیز آن به وی مراجعه کردیم، به جای قول کمک گفت: «سگهای روستا را ببندید»
آنها میگفتند وعدههای استاندار نیز در حد حرف باقی مانده و کوچکترین خدمات برای ما بر روی زمین مانده است.
پرسشی تلخ از عدالت
یکی از معترضین، پرسشی کلیدی مطرح کرد که سرآمد تمام گلایهها بود: چطور میتوانند از کوه دنا آب ما را برداشته و به اصفهان منتقل کنند، اما نمیتوانند از همین منطقه، آبی سالم و پایدار برای ما که صاحبان اصلی آن هستیم، تامین کنند؟
فریادی در دل کوه
سفر به منطقه شبلیز، سفر به قلب محرومیتی چندلایه بود. مدارس ناامن، جادههای خاکی، آب ناسالم و سیستم بهداشتی ناکارآمد و غایب، تنها بخشی از مشکلات ساکنان این دیار است. آنچه بیش از همه رنج آور بود، احساس فراموششدگی و بیپاسخ ماندن فریادهای مردم در پای وعدههای مسئولان بود. گویی اینجا، انتهای خط توجه است.
منطقهای با طبیعتی بکر و مردمی صبور، که ظاهراً در اولویتهای توسعه جایی ندارد. این گزارش، روایتی است از آنچه دیدیم و شنیدیم؛ امید که این صدا، اینبار به جایی برسد.
انتهای خبر/
نظرات کاربران