به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «چهارفصل»؛ در دامنههای سبز زاگرس، شهری نفس میکشد به نام یاسوج؛ شهری با طبیعتی بکر و هوایی پاک، اما با زخمی عمیق بر پیکر شهروندیاش؛ زخمی که نه از جنگ است و نه از بلای طبیعی، بلکه حاصل غفلتی سیستماتیک از نیازهای اساسی بخشی از ساکنانش یعنی معلولان و سالمندان است.
معماری شهری؛ دیوار بلند بیتوجهی
شهرسازی و معماری، آینهای از فرهنگ جامعه است. در یاسوج، این آینه، تصویری شکسته از عدالت اجتماعی نشان میدهد. پیادهروها، که باید شریان حیاتی تردد عابران باشند، به موانعی خطرناک برای ویلچرها و عابران نابینا تبدیل شدهاند.
شیبهای غیراستاندارد، فقدان پستیبلندیهای هشداردهنده برای نابینایان، و عرض ناکافی برای عبور ویلچر، به این نیز خاتمه نمییابد، پلهای هوایی، که برای امنیت عابران ساخته شدهاند، به دلیل فقدان رمپ یا آسانسور، به نمادهایی از طنز تلخ بدل گشتهاند؛ سازههایی که خود، مانعی بزرگتر از خیابانهای پُرترافیک زیر پاهای این عزیزان هستند.
فضاهای عمومی و اداری؛ حریمهای ممنوعه
ادارات دولتی و عمومی، که باید پیشگام در رعایت حقوق معلولان باشند، در یاسوج به دژهای نفوذناپذیری برای این گروه تبدیل شدهاند.
ساختمان اداره کل استانداری کهگیلویه و بویراحمد، به عنوان نماد حکمرانی در استان، فاقد طراحی فراگیر است. ورودیهای پلکانی، بدون رمپ جایگزین، هزاران شهروند معلول، سالمند و ناتوان جسمی را از دسترسی آسان محروم کردهاند. این امر در سایر ادارات مهم مانند شهرداری، دانشگاهها، بانکها و مراکز درمانی نیز به چشم میخورد. حتی فروشگاهها و مغازهها نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ پلههای ورودی، حذف معلولان از چرخه اقتصادی و اجتماعی را عادیسازی کرده است.
امکانات تفریحی و فرهنگی؛ لذتهای تحریمشده
حق تفریح و دسترسی به فضاهای عمومی، از حقوق بنیادین انسان است. اما پارکهای تفریحی و بازی یاسوج، با زمینهای ناهموار، نیمکتهای ثابت و عدم تجهیز وسایل بازی برای کودکان معلول، این حق را برای بخشی از شهروندان نادیده گرفتهاند.
مکانهای تاریخی و گردشگری استان، که سرمایههای فرهنگی منطقه محسوب میشوند، نیز برای سالمندان و معلولان حریم ناشدنی هستند. پلههای سنگین و باریک، فاقد نردههای ایمن، این گروه را از تماشای میراث گذشتگان محروم کرده است. این محرومیت، نه تنها تبعیضی اجتماعی، بلکه خسرانی برای صنعت گردشگری محلی است.
پیامدهای اجتماعی و روانی؛ خانهنشینی اجباری
تداوم این شرایط، به ایجاد «خانهنشینی اجباری» برای بسیاری از معلولان و سالمندان انجامیده است. احساس طردشدگی از جامعه، کاهش تعاملات اجتماعی، افسردگی و از دست دادن عزت نفس، از پیامدهای مستقیم این انزواست. این وضعیت، بار مضاعفی بر دوش خانوادهها نیز تحمیل میکند و آنان را درگیر چالشهای مراقبت و همراهی دائمی میکند.
از سوی دیگر نیز، سالمندان، که در دورهای از زندگی به دلیل کهولت سن با محدودیتهای حرکتی مواجه میشوند، ناگزیر به انقباض حوزه زندگی خود میشوند و این، شأن انسانی آنان را زیر سئوال میبرد.
قوانین مغفول و مسئولان ناپیدا
قانون جامع حمایت از حقوق معلولان و نیز ضوابط ملی ساختمان، به وضوح الزامات دسترسیپذیری را تعریف کردهاند. اما در یاسوج، گویا این قوانین، تنها بر کاغذ جان دارند.
مسئولان شهری و استانی، با سکوت و بیعملی خود، عملاً به تداوم این وضعیت دامن زدهاند. عدم نظارت بر پروانههای ساختمانی، نبود بودجهای مشخص برای مناسبسازی و فقدان اراده سیاسی برای اولویتبندی این موضوع، حلقه معیوبی ایجاد کرده که معلولان و سالمندان قربانیان اصلی آن هستند.
یاسوج، پایتخت طبیعت ایران؛ شهری با ظرفیتهای طبیعی و انسانی بینظیر، امروز در آزمونی انسانی و تمدنی شکست خورده است. شکستی که معلولان و سالمندان را به حاشیه رانده و جامعیت شهری را نقض کرده است.
تبدیل یاسوج به «شهر برای همه»، نه یک لطف، که تکلیفی قانونی و اخلاقی برای مسئولان شهری و استانی است. تا زمانی که پلههای ادارات این استان جایی برای عبور آنها ندارد، پیادهروهایش ناهموار است، رمپ ندارد و پارکهایش دربسته ادعای توسعه و عدالت شهری از مسئولان شهری و استانی شعاری بیش نخواهد بود و پذیرفتنی نیست.
انتهای خبر/
نظرات کاربران