به گزارش چهار فصل ، سایت مردم استان (ک و ب)- گودرز شفیعیان؛ عده زیادی از محققین و صاحب نظران اعتقاد دارند که کودتای ۲۸ مرداد آسان پیروز شد. این به عملکرد مصدق و احزاب چپ و ملی در آن موقعیت تاریخی برمی گردد. اولا مصدق به ارتشی ها اعتماد کرد که این برخلاف نظرش بود. حتی شخصی مانند سرتیپ دفتری که خواهرزاده او بود همدست کودتاچی ها بود و نیز افسران وابسته به جبهه ملی یا بی تفاوت بودند و یا با کودتاچیان همکاری می کردند. سرتیپ ریاحی وابسته به جبهه ملی رئیس ستاد ارتش، سرتیپ امینی رئیس ژاندارمری از بستگان دکتر مصدق، سرهنگ شاهرخی فرمانده تیپ دوم زرهی، سرهنگ زندکریمی، رئیس تیپ مصدق و سرهنگ خسروپناه فرمانده یکی از هنگ های آن تیپ با کودتا همکاری داشتند.
کیانوری اظهار می دارد که ما به وسیله نیروهای نظامی خود به خصوص سرهنگ مبشری آگاه شدیم و آن را به مصدق گزارش دادیم اما وی همچنان اعتماد به این گروه ارتشی ها داشت و در روز ۲۷ مرداد هواداران حزب توده را از خیابان ها به وسیله ارتش راند و بلافاصله بعد از اینکه خیابان ها خلوت شدند کودتاچی ها دست به کار شدند. کیانوری در انتقادی که به وی و حزب توده می شود که با توجه به حدود ۶۰۰ نظامی حزب توده در ارتش می توانستند در مقابل کودتا مقاومت کنند، نیروی نظامی حزب توده در برابر ارتش شاهنشاهی را خیلی کوچک ارزیابی می کند و اعتقادش بر این است که آنها نمی توانستند کاری انجام دهند. وی حتی در اظهاراتش می گوید ما از مصدق خواستیم تا اعضا و هواداران حزب توده را مسلح کند اما او نپذیرفت. اما در ارتباط با اظهارات کیانوری باید گفت حزب می توانست حتی اگر در ارتش کاری از دستش برنمی آید به شکل چریکی عمل کند. اما باید این حقیقت را پذیرفت که حزب توده و رهبری آن به نوعی دست روی دست گذاشت تا عده زیادی از بهترین افراد و افسران و نیروهای نظامی اش به دست رژیم پهلوی نابود شد.
حسن ضیاء ظریفی از بنیانگذاران سازمان چریک های فدایی خلق در جواب کیانوری پاسخ درستی می دهد و آن اینکه «تلقی ما از حزب توده در آستانه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ این است که حزب توده به عنوان یک حزب کمونیست موجودیت داشته به همین جهت ما شکست ۲۸ مرداد را اساسا و عمدتا و به طور مستقیم ناشی از عدم انجام وظیفه انقلابی از طرف رهبری حزب می دانیم که در موضع و موقع کمونیست بودن انجام عمل انقلابی به موقع و دست به عمل زدن بر ضد کودتا به عهده اش قرار داشته است. چرا که هیچ مارکسیست لنینیست راستین در نهایت از مصدق به مثابه یک نماینده سیاسی بورژوازی ملی نباید و نمی بایستی انتظار چنان عمل قاطعی را می داشت.» عوامل مختلفی در تصمیم گیری رهبری حزب توده در جریان کودتای ۲۸ مرداد دخیل بوده از جمله اختلاف نظرها، ناپیگیری، گیج و مشوش بودن و حتی نفوذ عوامل امپریالیسم در عدم تصمیم گیری صحیح در مقابل کودتا موثربوده است. اما علاوه بر اینها جبهه ملی و مصدق نیز نتوانستند در مقابل کودتا شناخت صحیحی داشته باشند و یا به دست آورند. با وجودی که جبهه ملی از طیف های مختلف بود و در این میان خان های قشقایی ناصرخان و خسروخان عضو جبهه ملی بودند و در دوران قبل از کودتا بارها قدرت و نیروی مسلح خود را به رخ می کشیدند اما در جریان کودتای ۲۸ مرداد و در جهت خنثی کردن آن، جبهه ملی نیز دست بسته تر از حزب توده بود. البته با توجه به پایگاه طبقاتی جبهه ملی که مصدق به عنوان نماینده بورژوازی ملی در راس آن قرار داشت این طیف از یک طرف خان های قشقایی را داشت و از طرف دیگر آیت الله کاشانی و بقائی و غیره، که البته در ۱۳۳۱گروه آیت الله کاشانی، حسین مکی و بقائی از مصدق و جبهه ملی فاصله گرفتند. اما در مورد خان های قشقایی در آن دوران عشایر فارس که قوی ترین آنها کهکیلویه و بویراحمد و ممسنی و قشقایی ها بودند
می توانستند از این پایگاه به خوبی استفاده کنند. هر چند ابتدا همکاری هایی بین حزب توده و خان های قشقایی انجام گرفته و خسرو روزبه برای آموزش عشایر قشقایی به میان آنها آمده بود اما بعد از سه ماه با توجه به اینکه مرکزیت جبهه ملی عملیات مسلحانه را نفی کرده بود، عشایر قشقایی را ترک می کند. البته اینها را کیانوری در خاطراتش یادآوری کرده اما اکنون بعد از نزدیک به ۵۳ سال که از ماجرای کودتای ۲۸ مرداد گذشته کتاب های زیادی در مورد تاریخ قشقایی و کهکیلویه و بویراحمد و ممسنی چاپ شده که هر کدام به نوعی به این مسئله می نگرند. مظفر قهرمانی ابیوردی در کتاب «تاریخ وقایع عشایری فارسی» دلیل مقاومت نکردن خان های قشقایی را تفرقه و تطمیع بین خوانین و کلانتران قشقایی و کهکیلویه و بویراحمد و ممسنی می داند. وی می نویسد: «بعضی از کارمندان موثر اصل چهار توانستند کلانتران را به طور محرمانه ببینند و آنها را با همان روشی که خود بلد بودند و به روحیه خودفروشان آشنایی داشتند از خوانین جدا کنند.» او در جایی دیگر می نویسد: «این بود که خوانین از همه جا بی خبر یک وقت از رادیو شنیدند که کلانتران عمده قشقایی مثل زیادخان دره شوری، زکی خان، جعفر قلی خان، الیاس خان کشکولی، فریدون خان و برخی از روسای ممسنی و بویراحمد خدمت زاهدی و از آنجا هم به پیشگاه ملوکانه شرفیاب و اظهار اطاعت و انقیاد نمودند و از همین بود که سر خوانین بی کلاه ماند و دوروبر آنها خلوت شد.» البته به همین سادگی هم نمی توان مسئله را حل کرد با توجه به ماهیت طبقاتی خوانین قشقایی و عملکرد آنها در سال های ۱۳۳۲۱۳۲۰ به خصوص در جریان سال ۱۳۲۰ و ماجرای معروف به «نهضت جنوب» که در فارس بلوایی به راه انداختند و حتی عشایر شهرهایی مانند کازرون و بوشهر را گرفتند و شیراز را نیز به محاصره درآوردند و خان های قشقایی اگر پیگیر بودند می توانستند کارهایی انجام دهند. درست است که خاندان قشقایی برخلاف خاندان قوام در فارس که وابسته به دربار و نیروهای خارجی بودند متمایل به جبهه ملی یا بورژوازی ملی شدند، اما همانگونه که ذکر شد به علت پایگاه طبقاتی و ناپیگیر بودن فرصت از دست رفت. در این مورد در میان کهکیلویه و بویراحمد و ممسنی معادله قدرت تفاوت داشت. از یک طرف حسینقلی خان رستم ممسنی، ناصرخان و محمدحسین خان طاهری خوانین بویراحمد سفلی از هواداران سلطنت و دربار و در طرف دیگر خسروخان و عبدالله خان ضرغامپور خوانین بویر احمد سفلی در جبهه هواداران مصدق بودند. اما در مورد خسروخان بویراحمدی باید گفت با توجه به منابع کتبی و شفاهی او یکی از پیگیرترین هواداران جبهه مصدق بوده است. وی در پیمانی که با خوانین قشقایی در مورد مقابله با کودتا می بندند تا آخر وفادار بود، اما بعد از کودتا و به دنبال تغییر موضع برادرش عبدالله خان با توجه به خصوصیات روحی روانی وی که آدمی دنبال قدرت بود، وقتی عبدالله خان متمایل به دربار می شود، در یک توطئه باعث قتل برادرش خسروخان می شود. قرار بود که خسروخان در ارتباط با پیمان با خوانین قشقایی با نیرویی در حدود ۲ هزار نفر به شهر بهبهان حمله کند. اما با مرگ وی این مسئله نیز منتفی می شود و سرانجام کودتا توانست عشایر را نیز به کنترل درآورد.
البته این مسئله را باید یادآوری کرد که در معادله قدرت در سال ۳۲ و مقارن با کودتای ۲۸ مرداد نه تنها خوانینی مانند خسروخان بویراحمدی و عبدالله خان در جهت دولت مصدق بودند بلکه بسیاری از کدخدایان و توده های مردم در بویراحمد و ممسنی و کهکیلویه از هواداران مصدق بودند که متاسفانه با پیروزی کودتا با توجه به ماهیت طبقاتی خوانین و کلانتران اکثرا توجه به منافع شخصی دارند تا به منافع ملی و بدین گونه این پایگاه نیز نتوانست در مقابل کودتا بایستد.
منابع:
۱ حزب توده، ایران و دکتر محمد مصدق، نورالدین کیانوری
۲ حزب توده، و کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، حسن ضیاء ظریفی
۳ خاطرات نورالدین کیانوری، موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه
۴ بویراحمد و رستم، گاهواره تاریخ مهندس سیدجمشید حسینی خواه
۵ دلاوران کوهستان بویراحمد، دلیران تنگ تا مرادی، کاوس تابان سیرت
منبع: شرق
انتهای پیام/گ
نظرات کاربران