نظرخواهی

آیا ازعملکرد مهدی روشنفکر در توسعه شهرستان های بویراحمد، دنا و مارگون راضی هستید؟

تازه های سایت

12. ارديبهشت 1393 - 18:10
مکتب های قدیمی با تمام سادگی شان، پشتوانه علمی جامعه امروز هستند؛ مکتب هایی که در آن علاوه بر قرآن، آموزش نماز، اصول‎الدین، فروع‎الدین و واجبات نماز هم آموزش داده می شده است.

به گزارش چهارفصل به نقل از خامی، هر چه به عقب برگردیم و تاریخ علم و آموزش علم را بررسی نماییم متوجه خواهیم شد که در گذشته های دور همچون گذشته نزدیک، کسانی بودند که برای پیشرفت علم و دانش فعالیت هایی مناسب با زبان خود داشته اند.

می خواهیم از ملاهای قدیم و مکتب هایی که همان مدرسه و کلاس های امروزی است سخن بگوییم.

ملا کیست؟ همان آموزگار یا معلم امروزی است که الفبای فارسی به صورت ابجد و یا هجه را برای دانش آموزان خود بیان می نمود؛ آنها زحمت های زیادی را برای باسواد نمودن مردم البته مردم محدودی که علاقه نشان می دادند متحمل می شدند.

حدود 50 سال پیش و قبل از آن در مناطقی از استان و شهرستان باشت، شیوه تدریس درس، نحوه تهیه لوازم مدرسه، چگونگی تدریس معلمان و برخوردشان با متعلمان از تشویق و تنبیه گرفته تا نحوی اداره ی کلاس، دارای سبکی خاص و شنیدنی است.

به بهانه روز معلم و تازه کردن خاطرات گذشته به سراغ فرزند یکی از قدیمی ترین ملاهای شهرستان باشت رفتم تا در گفتگویی خودمانی از نحوه تدریس علم، ملا، مکتب و مکتبداری بپرسیم.

 

 

وی خودش را اینگونه معرفی کرد: مشهدی ظفر قلی زاده فرزند مرحوم ملا غلام قلی زاده ساکن روستای بوسنگان از توابع شهر باشت و 85 ساله هستم.

از آقای قلی زاده می خواهیم تا در مورد تحصیل و یادگیری علم در زمان های گذشته برایمان بگوید.

شیوه تهیه لوازم تحریر

وی شیوه تهیه لوازم تحریر را اینگونه برایمان تعریف کرد: دانش آموزان برای تهیه مرکب از طبیعت کمک می گرفتند، بدین گونه که شیره درخت بلوط که مانده آب باران در شکاف های سوراخ درخت بوده می گرفتند و آن را جوشانده تا خوب غلیظ شود، سپس از چوب درختچه دیگری به نام «خشک» آورده می سوختند و دود غلیظ و بسیار تیره آن را گرفته و در شیره غلیظ بلوط مخلوط و حل می کردند که این روش متداول بوده و مرکب مرغوب به همین روش تهیه می شد.

وی ادامه داد: نوآموزان برای درست کردن قلم خود از گونه ای نی که در بیشه زار می رویید، استفاده کردند. آنها نی های نازک و باریک را انتخاب می کردند و می بریدند سپس با گرمای آتش و حرارت دود آن را خشک نموده و با روش خاص خود آن را می تراشیدند و قلم را بدین گونه درست می کردند.

برای تهیه کاغذ نیز ابتدا در میان درختان جنگلی یکی را که چوب مناسبتری داشته انتخاب و قطعاتی از آن را در اندازه های معین بریدند، سپس آن را صیقل و صاف می کردند و در مرحله بعد تخته تراشیده را خشک می کردند؛ گویا در این روش از چوب درختی به نام «کیکم» به زبان محلی و «نارون» به زبان فارسی که مناسب ترین آنها بوده استفاده می کردند.

نحوه نشستن دانش آموزان:

از آقای قلی زاده در مورد نحوه نشستن دانش آموزان در کلاس درس پرسیدم، وی در جواب گفت: چینش دانش آموزان و یا همان نوآموزان به سلیقه ملا بستگی داشت، گاه به صورت دایره ای که ملا وسط آن ها بود و گاهی هم ملا روبروی نوآموزان می نشست ولی جای ملا بالاتر از بقیه بود.

وی در ادامه گفت: ابتدا ملا درس روز گذشته را از دانش آموزان می پرسید و در صورت جواب و پاسخ درست درس روز بعد را به او می داد. کلاس ها دارای وقت مقرر و معینی نبود و دانش آموزان با نظم و مقررات کاملاً خشکی در کلاس حضور داشتند و بدون اجازه ملا کوچک ترین حرکت یا حرفی را از خود بروز نمی دادند و گرنه به طور بدی تنبیه می شدند.

تنبیه و تشویق:

فرزند این ملای قدیمی گفت: پدرم از روش های متفاوتی برای تنبیه استفاده می کرد، گاه دانش آموزان تنبل را تا چند ساعت بعد از اتمام شدن درس در کلاس حبس می کرد و یا با یک چوب بزرگ و کشیده (ترکه ) که معمولاً از درخت انار انتخاب می شد به پاهای او می زدند.

وی ادامه داد: دانش آموزان زرنگ هم مورد تشویق ملا قرار می گرفت؛ ملا از دانش آموز زرنگ می خواست تا به دانش آموزان دیگر درس دهد که به اصطلاح به او «خلیفه» می گفتند.

 

حق الزحمه تدریس ملا

قلی زاده در مورد هزینه هایی که دانش آموزان بابت حق الزحمه تدریس به مرحوم پدرش می دادند، این گونه گفت: خانواده محصلین بابت حق التدریس در آن دوره ها به صورت وجه نقد به ملا حق الزحمه نمی دادند بلکه به صورت هدیه دادن مرغ ، تخم مرغ ، روغن حیوانی و یا هم گندوم و جو بود.

وی بیان داشت: ملاهای مکتبی انتظارات زیادی بابت تدریس شان از مردم نداشتند و بیشتر ذوقشان به تعلم و تربیت همان تعلیم و یادگیری دانش آموزان بوده است.

خواندن و نوشتن:

مشهدی ظفر نحوه خواندن و نوشتن را اینگونه بیان کرد: خواندن و نوشتن به این صورت بود، الف دو زبر اَن و دو زبر اِن  و  دوپیش اُن  اَن   اِن   اُن و ما بقی حرف نیز به این شکل و سیاق.

وی ادامه داد: بعد از یادگیری جز آخر قرآن مجید را دانش آموزان به کمک ملا تکرار و تمرین می کردند که متشکل بود از سوره های کوچک قرآن و پس از یکی دو سال از کتاب هایی همانند ( شاهنامه، فلک ناز، حیدر بگ) و نیز امثال آن ها تعلیم می دادند.

آقای قلی زاده گفت: پدرم شاگردان زیادی را علم آموخته اند از جمله، ملا حمزء غضنفری، ملا نگهدار خورشیدی، ملا محمد خان غضنفری بودند.

آقای قلی زاده با وجود آنکه سواد چندانی برای خواندن و نوشتن نداشت ولی بسیاری از سوره های قرآن همانند سوره الرحمن، یاسین، شمس و نیز آیت الکرسی را از حفظ بود و می خواند.

از او در مورد چگونگی حفظ قرآن پرسیدم، در جوابم گفت: مرحوم پدرم در مکتبخانه قرآن را یادم داد؛ من یادگیری خواندن کلام خدا را مدیون پدرم هستم و تا به امروز بعد از هر نمازم برایش فاتحه می خوانم.

مشهدی ظفر قلی زاده شاهنامه خوان قهاری هم بود و برایمان چند بیتی از شاهنامه را که از مرحوم پدرش یاد گرفته بود برایمان خواند.

اسد گفتــا کــــه ای شــاه سرافـراز           مکن اندیشه یک جو از فلک نـــاز

کـــه چـــون فــردا برآید خورد و خاور           کند عـــالم بـــه نــور خــــود منور

بــه میـدان رو کنــم خوانم به جنگش           کنــم بـــه گـــــردن او پـــالهنگش

گفت بیا ماه و تو در این دشت نامرد           رسانیم از زمین تــــا بـر فلک گرد

چـو بشنید ایـن سخـن را شـاهزاده            به توسن گشت در ساعت پیاده

 

شیوه خط، به صورت نستعلیق بوده متن را بسیار زیبا و شیوا می نوشتند. در پایین دستخط و نوشته ای از یکی از ملاها را می بینیم که یادآور گذشته دور مکتب و مکتب خانه می باشد:

 

 

به گزارش خامی، تحصیل مکتبی شیوه ای بسیار مشکل بود ولی از همین مکتب ها دانشمندان بزرگی که در علم فقه و منطق بسیار توانا و زبر دست بودند فارغ التحصیل شدند.

در پایان این گفتگو آقای قلی زاده ما را اینگونه نصحیت کرد که: همیشه به یاد خدا باشید و قرآن بخوانیم و هرگز به دنبال کارهای عبث و بیهوده نروید و در آخر قطعه شعری خواند:

نداند کسی غیــــــر پروردگار                 که فردا چه بـــــازی کند روزگـــار

گهی فکر مال و گهی فکر زَر                 ندانی که فردا چه خواهی شدن

برو توشه ی راه خود را بساز                 که منزل به پیش است و رنج دراز

 

---------------------------------------------

خورد و خاور = خورشید

پـــالهنگ = افسار اسب

توسن = اسب

 

انتهای پیام/ر

نظرات کاربران

شبکه اطلاع رسانی دانا
قلم_گزینشی