چهارفصل ، یاداشتی از مهدی دلبند:
نقد گفتمان های سیاسی و اجتماعی در جمهوری اسلامی(3)
گفتمان اصلاحات(1)
از سال 1368یعنی پس از جنگ تحمیلی تا سال 1376 گفتمان حاکم بر کشور گفتمان سازندگی بود.گفتمانی که آیت الله هاشمی رفسنجانی و کارگزاران سازندگی سردمدار آن بود و شعار اصلی اش توسعه و آبادانی ایران پس از جنگ بود.
بخش بزرگی از سرمایه های کشور در خدمت توسعه تأسیسات زیربنایی مانند احداث سدها و نیروگاه ها، پالایشگاه های جدید، توسعه خطوط انتقال گاز و...قرار گرفت.
مقارن این نوع نگاه به توسعه و سازندگی، فرهنگ و عدالت اجتماعی زیر چرخ های توسعه له شدند.
خفقان سیاسی و عدم آزادی بیان و فضای باز سیاسی، یک دال خالی در گفتمان سازندگی به وجود آورد و آن«توسعه سیاسی»بود.
و این دقیقا همان دالی است که گفتمان اصلاحات توانست با پر کردن آن و جذب آن در گفتمان خود بر دیگر رقبای گفتمانی هژمونی یابد
وضعیت کشور در آستانه دوم خرداد 76 تابعی از متغیرهای عمده اجتماعی و فرهنگی بود که می توان از آنها به عنوان شاخص های دگرگونی و توسعه خواهی یاد کرد که برخی از آنها عبارت بودند از:
طبقه متوسط جدید شهری، روشنفکران و دانشگاهیان و زنان و جوانان گروه هایی بودند که از شعارهای اصلاح طلبان مانند معنویت گرایی، آزادی، جامعه مدنی، نفی خشونت،حاکمیت قانون استقبال کردند.
دال های این گفتمان عبارت بودند از جامعه مدنی، اجرای کامل قانون اساسی، توسعه سیاسی و گسترش آزادی های مدنی و سیاسی، مردم سالاری، تنش زدایی و گفت و گوی تمدن ها که حول دال مرکزی جمهوریت و مردم قرار داشتند.
در فضای پس از دوم خرداد، رشد کمی و کیفی مطبوعات و رسانه ها، احزاب، اجتماعات سیاسی در دانشگاه ها و آزادی بیان و در یک کلام توسعه و اصلاحات سیاسی در گفتمان انقلاب اسلامی نیز قابل ردیابی است که در دوره گفتمان سازندگی به علت مسائل و مشکلات خاص مثل جنگ تحمیلی و لزوم سازندگی کشور و بی توجهی مسئولین فرصت بروز و ظهور نیافتند.
گفتمان اصلاحات بر آن بود تا به طور همزمان ظرفیت های قانون اساسی در دو بخش جمهوریت و اسلامیت نظام را تحقق بخشید.
این گفتمان بر آن بود تا افزون بر بهره گیری از عناصر و مؤلفه های تصمیم گیری جمعی،نظارت همگانی،آزادی بیان،آزادی اجتماعی،قانون گرایی و بسط جامعه مدنی بر حاکمیت عالیه خداوند بر سرنوشت انسانی تأکید کرد.
حسین بشیریه که در برخی محافل از او به عنوان پدر تئوریک جنبش دوم خرداد یاد می شود و بیشتر دارای تمایلات سکولاریستی است.
دوم خرداد را پاسخ به بحران های عمیق ایجاد شده در نظام جمهوری اسلامی در مقطع یاد شده به شمار آورده و کوشیده است با الگو برداری از تئوری های غربی به تحلیل این واقعه بپردازد.
از جمله نشان دهد که تا پیش از سال1376 انقلاب اسلامی دارای مشارکت توده ای(پوپولیستی)انفعالی، احساسی و غیر عقلانی بر محور رهبری کاریزماتیک امام خمینی(ره)بوده و پس از دوم خرداد نوعی الگوی غیر اقتداری و شبه دموکراتیک برپاشده است(همان،104)
وی نظام سیاسی ایران پس از انقلاب را ترکیبی از عناصر زیر می داند:
نظرات کاربران