نظرخواهی

آیا ازعملکرد مهدی روشنفکر در توسعه شهرستان های بویراحمد، دنا و مارگون راضی هستید؟

تازه های سایت

31. تير 1394 - 14:25
اوج فضاحت آنجاست که فلان آقا شخصا ۱۰۰۰ کیلومتر میکوبد و به تهران میرود و یک هفته پشت در دفتر وزیر میماند و التماس میکند و نماینده مجلس و مدیر فلان ارگان را هم واسطه میکند تا بالاخره حکم مدیریتش را بگیرد و بدین گونه مدیر بشود!

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی چهارفصل، محسن جبارنژاد از فعالان فرهنگی و سیاسی استان کهگیلویه وبویراحمد در یادداشتی نوشت: با این همه محرومیت و فقر و عقب ماندگی استان، آیا قدرت طلبی برخی مدیران معنایی جز خیانت می تواند داشته باشد؟!

دو نوع مدیر را تصور کنیم: یکی شب و روز در اندیشه ی جایگاه مدیریتی اش است که مبادا کسی آن را بِقاپَد! دیگری دغدغه اش این نیست و به این می اندیشدکه تا وقتی هست، مسئولیت خود را در قبال مردم صادقانه انجام دهد و هر وقت هم که عذرش را خواستند با خیال راحت، این بار امانت را به مدیر بعدی بسپارد. یکی گریبان چاک می کند تا فلان پست را به دست بیاورد، دیگری آن را وزر و وبال میداند و جز با امید به گره گشایی از کار مردم، قبول مسئولیت نمیکند.

 

یکی پست و مقام مدیریتی را سکوی پرتاب برای رسیدن به منافع خود میپندارد و دیگری منافع مردم را بر منافع شخصی خود ترجیح می دهد. فعلاً کاری با این نداریم که کفه ی کدام گروه از مدیران در استان ما سنگینی میکند و البته حتماً خوانندگان عزیز، نزد خود ارزیابی هایی داشته اند. صراحتاً میخواهم بگویم هر دو گروه از مدیران در استان ما مصادیقی دارند و البته در پایان این یادداشت، بی پرده اشاره خواهیم کرد که وزن کدام یک بر دیگری میچربد که قبل از آن مقدمه ای لازم است:
مدیر یا مسئول شدن در دو فرهنگ توحیدی و غیر توحیدی(که سمبل آن در عصر حاضر، فرهنگ غرب مدرن است) با هم تفاوت های اساسی دارد. در فرهنگ اسلامی، سیاست به معنای تدبیر امورِ جامعه تعریف می شود و خود ائمه اطهار (ع) نیز هادیان سیاسی مردم بوده اند و نه صرفاً مسئله گویانِ شرعی.

 

 

در فرهنگ توحیدی، مناسبات سیاسی به طور عام و پذیرش مسئولیت سیاسی یا مدیریتی به طور خاص، حول مفهومی به نام (تکلیف) شکل میگیرد. یعنی تا فرد، حجت شرعی و عقلی برای پذیرش یک مسئولیت سیاسی یا اجتماعی نداشته باشد، از این امر خودداری میکند و آنگاه که این حجت شرعی و عقلی محرز شد، تکلیف به دنبال آن می آید. تکلیفی دو سویه هم در مقابل خداوند و هم در مقابل مردم. در این فرهنگ، پست و مقام، طعمه نیست که خود را از آن متنعم ساخت و نردبانی نیست که به آن چنگ انداخت و خود را به خواسته های شخصی رساند.

 

بلکه به تعبیر امیرمومنان(ع)، پست و مقام در حکومت دینی، یعنی “رنج دنیا” و “بازخواست اخروی”.طبعاً در چارچوب این فرهنگ، وقتی میشنویم که مثلاً چند نفر بر سر تصاحب فلان پست، با هم رقابت می کنند یا اینکه افرادی سینه چاک میکنند و گریبان میدرند تا مدیر شوند، میگوییم اینها افراد عاقلی نیستند. آیا کسی که واقعا عاقل است، دنبال “رنج دنیاو”بازخواست آخرت” میرود؟! البته این را هم اضافه کنیم که با توجه به نگاه توحیدی اگر قبول مسئولیت بواسطه تکلیف گرایی صورت گیرد خود بزرگترین عبادت است و بیشترین اجرها را خواهد داشت

 

.
امیرالمومنین(ع) خود هنگامی که پس از قتل خلیفه سوم، به ایشان پیشنهاد خلافت شد، در ابتدای امر از پذیرش این مسئولیت ابا کردند و پس از اصرار فراوان مردم، حاضر به پذیرش آن شدند و بارها با تعابیری نظیر اینکه:(حکومت بر مردم برای من از آب بینی بز، کم ارزش تر است یا در تعبیر دیگری فرمودند حکومت بر مردم، نزد من از کفش وصله دار، بی ارزش تر است، مگر آنکه حقی را به حق دار برسانم…) این مهم را درس دادند که قدرت، وسیله است و پست و مقام فی نفسه، ارزش ذاتی ندارد

 

جای دوری نرویم. الگوهایی در زمان حاضر نیز در دسترس ما قرار دارند.در جلسه فوق العاده ای که خرداد ۶۸ برای تعیین جانشین امام(ره) تشکیل شد، تنها کسی که به مقام معظم رهبری رأی مخالف داد، خود ایشان بود و حتی در تصاویری که بارها از تلویزیون پخش شده است، پس از انتخاب شدن به عنوان رهبر،میتوان غم واندوه را در چهره ی ایشان به وضوح دید. معظم له نیز در خاطرات مربوط به آن لحظه های حساس فرمودند: هنگامی که اندک احتمالی جهت انتخاب خودم دادم، ملتمسانه از خدا خواستم تا این مسئولیت را متوجه من نکند

 

در مقابل، یک فرهنگ دیگر وجود دارد که فرهنگ غربی است. مسئولیت و مقام سیاسی در این فرهنگ، مفهوم خاص خود را دارد. در سیاست به معنای غربی آن( خصوصاً غرب مدرن) و از دوران رنسانس به بعد، سیاست بر پایه ی مفهوم “قدرت” شکل گرفت و سیاست در این فرهنگ نه به معنای تدبیر امور جامعه بلکه “چگونگی رسیدن به قدرت” تعریف شد. ضمن آنکه از اخلاق و معنویت نیز تهی گشت. پدران سیاست مدرن غرب، رسماً اذعان داشتند که اخلاق و دین را نباید وارد عرصه ی مناسبات سیاسی و اجتماعی کرد.

 

 

فرمان های ده گانه آقای ماکیاول و توصیه های او نظیر(به حاکمان سفارش میکنم که دروغ بگویید و وانمود کنید که راست میگویید) یا (دشمنانت را بکش و اگر میتوانی دوستانت رانیز) و یا جمله معروف( هدف وسیله را توجیه میکند) و … دقیقاً در چارچوب همین فرهنگ قابل فهم است. در این فرهنگ برای رسیدن به مقام و منصب، میتوان با یکدیگر وارد رقابت های کثیف شد و مسابقه قدرت برگزار کرد. و حتی به هم خیانت نمود و تهمت زد. در این فرهنگ کسی از همه سیاستمدارتر است که بهتر از بقیه راههای رسیدن به قدرت رابداند. “تکلیف مداری” در این فرهنگ، واژه ای بی معناست و پست و مقام طعمه ی لذیذی است که باید خود را هر چه بیشتر از آن متنعم کرد وبهره مند ساخت

 

در طول دوران انقلاب اسلامی در هر لایه ای از لایه های مدیریتی که نگاه دوم حاکم بوده، ضربه خورده ایم و با مشکلات فراوان مواجه گشته ایم. رقابت های ناسالم سیاسی، رشد بی اخلاقی و فساد بین مدیران و مسئولان و در نتیجه سرریز شدن این بی اخلاقی ها به بدنه مردم و تبدیل شدن آن به اخلاق عمومی، کند شدن روند خدمت رسانی صادقانه و مشغول شدن مسئولان به منافع شخصی و غلتیدن در دام اشرافیگری، همه و همه از نتایج این نوع نگاه غیر توحیدی است

 

متأسفانه باید اعتراف نمود که استان ما حتی نسبت به کل کشور در این زمینه عقب تر است و گاهیمناسبات سیاسی بر اساس نگاه دوم و حول مفهوم قدرت و به تعبیر صریح تر حول ” قدرت طلبی” شکل میگیرد که صد در صد با نگاه توحیدی در تعارض است. برای اثبات این مدعا کافیست نیم نگاهی به رسانه های استانی بیندازیم. متأسفانه قدرت طلبی و اصالت دادن به قدرت(که گفتیم جزء مولفه های فرهنگ غیرتوحیدی است) بین بسیاری از مدیران استان ما رواج دارد و همین باعث شده تا نگاه دینی و تکلیف گرایانه به محاق برود که البته خود میتواند معلول عواملی نظیر قوم گرایی افراطی، عدم آشنایی عمیق برخی از مدیران با معارف دینی و نگاه غلط آنها به مسئولیت و مقام و همچنین ضعف مسائل معنوی( خصوصاً تقوای مدیریتی و مراقبت های ویژه ی معنوی از خود که لازمه ی مدیریت اسلامی است)میباشد

 

با نیم نگاهی به فضای رسانه ای استان، هر روز شاهد تخریب های برخی مدیران علیه هم و متهم کردن و افشا گری ها و یا مصاحبه هایی علیه یکدیگر هستیم که عمدتاًناشی از همین حس قدرت طلبی است. یا مثلاً در فلان ارگان، فلان معاون استعفا میدهد، بعدتر کاشف به عمل می آید که استعفای او به خاطر این بوده که طبق قرارهای قبلی قرار بوده مدیر شود و حالا فرد دیگری به عنوان مدیر انتخاب شده است!!!

 

اوج فضاحت آنجاست که فلان آقا شخصا ۱۰۰۰ کیلومتر میکوبد و به تهران میرود و یک هفته پشت در دفتر وزیر میماند و التماس میکند و نماینده مجلس و مدیر فلان ارگان را هم واسطه میکند تا بالاخره حکم مدیریتش را بگیرد و بدین گونه مدیر بشود! خوب قضاوت با خودتان! اینها چه معنایی میتواند داشته باشد جز فاصله گرفتن برخی مسئولان ما از آن نگاه اصیل و انقلابی و توحیدی؟ آیا این خلاف منویاتِ صریح امام و مقام معظم رهبری و همین طور خلاف محکمات انقلاب اسلامی نیست؟

با این همه محرومیت و فقر و عقب ماندگی استان،آیا قدرت طلبی برخی مدیران معنایی جز خیانت می تواند داشته باشد؟!
به امید روزی که عملاً شاهد تحقق جمله ی سید مظلوم انقلاب باشیم که گفت :” ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت” …

انتهای پیام/م.ن

نظرات کاربران

قلم_گزینشی
شبکه اطلاع رسانی دانا