به گزارش پایگاه خبری تحلیلی چهارفصل، حجت الاسلام امرالله اندرزیان هیات علمی دانشگاه یاسوج در یادداشتی به بررسی و تحلیل سفرهای نوروزی و حضور مردم از جای جای ایران اسلامی در مناطق جنگی و از طرفی حضور برخی مسئولان در دیگر مناطق مفرح پرداخته و نوشته است:
آنهایی که به رُمّان، قصه و حکایت علاقه دارند و بخشی از عمر خود را پای نوشتن و خواندن اینها سپری می کنند ( که بعضی از آنها چندان مفید فایده هم نیستند) خوب است در باره ی قصه ی حقیقی، (نه خیالی و وهمی) مردانِ مردی که هشت سال ایران و ایرانی را به اوج عظمت و عزّت رساندند وهویت عینی و حقیقی پیروان مکتب عشق و شهادت را به رخ دنیا کشیدند و دوران نِکبت و ذلّت شاهان ذلیل و حقیر را جبران نموده اند، تأمل نمایند و مطالعه ی بیشتری داشته باشند.
وقتی در ایّام عید مناطق عملیاتی را با حضور پر شور و شعور زنان و مردان، بویژه جوانان می بینی، پرسش های فراوانی به ذهن می آید، از جمله اینکه:
چه عامل یا عواملی بعد از 27 سال این مردم را در سراسر کشور به سمت هوای نامناسب خوزستان در کنار باتلاقها، خاکها، رمل ها و.... می کشاند؟
در دنیای سراسر مادّی و تُهی از معنویت چگونه است که عده ای رنج سفر را تحمل می نمایند و نگاهی فرا مادی دارند؟
چه چیز موجب می شود از دنیای پر هیاهو و ظاهراً جذّاب مادی جدا شوند و در آن سرزمین ها خلوتی داشته باشند؟
چه عواملی باعث می شود دلها اینقدر نرم و خدایی شوند و اشک از دیدگان جاری شود؟
در زمانی که عده ای پُزِ زندگی مُدرنیته ی خالی از معنا را میدهند چرا بعضی حاضر می شوند لحظاتی از عمر خود را فارغ از زد و بندهای پوچ جناحی و حزبی روی خاکهایی قدم بگذارند که بوی شهید و شهادت می دهد؟
آیا مدعیان روشنفکری و مدعیان تعلیم و تربیت می دانند یکی از بهترین مکانهای تربیت و بازگشت به فطرت الهی و خدا را دیدن در آن سرزمین رقم می خورد؟
آیا آنهایی که عمر خودر را ایّام عید در کنار تخت جمشید ( بدون از اینکه سوال کنند جمشید که بود ) و در منطقه ی آزاد کیش و... می گذرانند حاضر می شوند لحظاتی را به تدبّر و تعمّق در اینکه چرا بخشی از این مردم با اراده و اختیار و با عشق و علاقه راه دیگری را انتخاب نموده اند، بگذرانند؟
برای پاسخ به پرسش های فوق و تبیین موضوع نکاتی را یاد آوری می نماییم:
1- همراهی با ولایت:
یکی از مهمترین اسرار و رموز این حرکت خدایی و معنوی همراهی جوانان دهه ی شصت با نایب امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) یعنی حضرت امام خمینی ( ره ) بود. آنوقت که امام می فرمود: حصر آبادان باید شکسته شود، دزدی سنگی انداخته باید بیرونش کنیم، جزایر مجنون باید حفظ شوند، ما مرد جنگیم، من دست و بازوی رزمندگان که دست خدا بالای آنهاست را می بوسم و بر این بوسه افتخار می کنم و....آن انسانهای پاکباخته وبی ادّعا پابه رکاب مطیع محض مولای خود بودند. زندگی با امام و تبعیت از ولایت کاری کرده که بوی معنویت همچنان به مشام می رسد و همینطور حضور رهبر عزیز انقلاب در آن مناطق و تاکید بر ادامه ی این راه مطلب دیگریست که باید جداگانه به آن پرداخت، همراهی و تبعیت از ولایت بوی توحید و خدایی شدن می دهد چه اینکه جدایی از ولایت بوی شرک.
2- تفسیر عشق حقیقی:
عشق بمعنای حقیقی آنجاییست که انسان با استفاده از راه عقل به راه قلب و دل نائل شود، و به مرحله ی فناء فی الله و یا مقام اولیاء الهی برسد، این قصه را در هشت سال دفاع مقدس در رابطه با شهیدان و ایثارگران لمس کردیم، بنابراین آن سرزمین ها بوی عشق حقیقی می دهد. عشق آن نیست که عده ای را در سبک زندگی گیاهی و حیوانی به اسارت خود در آورده است، عشق آن نیست که از شهوت شکم، دامن یا وهم و خیال برخواسته و بعضی را به کج راهه ها می کشاند، عشق آنجا بود که عده ای در دهه ی شصت بخاطر امر ولایت و به عشق خدا و اهل بیت ( علیهم السلام ) کاری کردند که ایران و ایرانی را سربلند و سرافراز و زمینش را طیّب و طاهر نموده اند ( طِبتُم و طابتِ الارضِ التی فیها دُفِنتُم ) در هر گوشه ای از شهر و روستا عده ای از آنها آرمیده اند و بطور زنده از اسلام، نظام و مردم حراست معنوی می کنند و امنیت و آرامش را به ارمغان می آورند.
3- تفسیر شادی و نشاط حقیقی:
آن جا که روح و جان انسان به یاد خدا آرام می شود ( أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب- الرعد 28 ) و لذّت زندگی معنوی را درک می نماید و نه نسبت به گذشته اش غمناک و نه نسبت به آیند اش خوفناک است حکایت از شادی و نشاط حقیقی می کند. یکی از مکانهایی که انسان احساس آرامش می کند در همین سرزمین هایی است که روزگاری نه چندان دور عده ای به امر ولایت با کمال آرامش از همه ی مَنِیّت ها گذشتند و همه ی موانع ظاهری و باطنی را از سر راه برداشتند و زبان حال و مقالشان مترنم به این سخن قرآنی است که (....قالَ یا لَیْتَ قَوْمی یَعْلَمُونَ *بِما غَفَرَ لی رَبِّی وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُکْرَمینَ – یس 26 و 27 ) یعنی ای کاش مردم می دانستند که پروردگارم مرا آمرزید و از کسانی قرارم داد که مورد اکرام و احترام اویند ) وقتی انسان ارتباط و اُنس با خدا و بندگانش را احساس و لمس می کند، زمانی که به تکالیف و وظایفش عمل می نماید، آنوقت که به امر مولایش تا تقدیم جان پیش می رود، هنگامی که خود را در محضر خدا و اولیائش رو سفید می بیند، وقتی روحیه ی انقلابی اش را حفظ و در مقابل دنیای کفر و استکبار مردانه مقاومت می کند، آن موقع که دست ردّ به سینه ی دنیای مکّار حیله گر می زند و زهد و تقوا را شعار و عمل خود قرار می دهد و وقتی از هرگونه پلیدی و آلودگی پاک و منزه باشد، شادی و نشاط حقیقی را درک و لمس می کند که همه ی اینها را در رفتار و مَنِش جوانان نورانی دهه ی شصت و پیروان آنها دیده و می بینیم، آنهایی که صرفاً از زندگی حیوانی و گیاهی لذت می برند و گوش جان خود را به آوای آلوده ی تشمال و ارگ و همانند آن می دهند و آنقدر سقوط می کنند که فرمان شیطان و شهوت را می برند، بدانند شادی آنها عمل هلاکت و رسوایی در دنیا و آخرت خواهد شد و فردایی نه چندان دور ندای ( رَبِّ ارجِعُونی ) یعنی طلب بازگشت به دنیا و حرکت در راه بندگان صالح و خوب خدا دارند که جوابی جز (کَلّا... هرگز ) نخواهند شنید، پس، از این شادیهای کاذب دست برداریم و شادی و نشاط جوانان انقلابی و حزب اللهی را مشاهده کنیم.
4- تربیت درست و صحیح:
جوانانی که در دهه ی شصت با همه ی کمبودها و وجود جنگ نابرابری که دشمنان تحمیل کردند در سایه ی عمل به دستورات قرآن و عترت آنچنان ساخته و تربیت شدند که ار نفَس گرم و نورانی، از روح ایمانی و معنوی، از خون و استخوان و پلاکشان، از گامهای استوار و مقاومشان، از راز و نیازهای شبانه شان و از نماز شب و مناجاتشان و از اشک وآه سوزناکشان و از رزم بی امانشان و از خون سرخ شان، بعد از سالها میلیون ها انسان بهره مند و یاد خدا را در دل و جان خویش مشاهده می کنند.
مدعیان تربیت زحمتی به خود بدهند و قدری تأمل نمایندکه چگونه مکتب اسلام می تواند انسانهایی عرشی و آسمانی تربیت نماید که اگر همه ی دنیا را به او می دادند به یک لحظه ی حضور در میان دین و عشق و ارتباط با خدا عوض نمی کردند، همانها که به قول امام ( ره ) وصیت نامه هایشان تن انسان را می لرزاند. هر کسی به این مناطق بیاید و از ایثار و فداکاری رزمندگان مطلع شود که چگون از اروند خروشان گذشتند، چطور باتلاقهای طلائیه را پشت سر نهادند، چگونه رملهای فکه را تحمّل نمودند، به چه نحوی و با چه ابزاری موانع عظیم و غیر قابل تصور در شلمچه را نادیده گرفتند، چگونه سرمای شدید و گرمای طاقت فرسای غرب و جنوب را از سر گذراندند و.... تربیت حقیقی انسان ملکوتی و آسمانی را آنجا درک می کند و درس ها می آموزد، چرا که آنجا بهترین دانشگاه تربیتی برای گوهر جان انسانها بود.
تربیت آن نیست که بچه ها را در مهد کودک رها کنند تا به قول استاد جوادی آملی والدین را در پیری به خانه ی سالمندان تحویل بدهند، تربیت آن نیست که به اسم آزادی بچه ها را رها کنیم تا در صفحه ی دل و جانشان هر زنگار و آلودگی نقش ببندد و همینطور تربیت صحیح آن نیست که با اجبار و تحکّم بخواهیم آنها را با ایمان کنیم که هر دو روش غلط هست. تربیت آن نیست که برای خوشحال نمودن عده ای دور از خدا و معنویت امر به معروف و نهی از منکر که از بزرگترین واجبات الهی است را تعطیل کنیم و تربیت آن نیست که با انتخاب روش تساهل و تسامح خود را اهل علم و روشنفکر قلمداد کنیم، پس از روش تربیتی اسلام و جوانان عرشی که خاک زیر پایشان درس معرفت و تربیت می دهد پیروی کنیم و بهره ببریم.
5- روحیه ی انقلابی:
یکی از درس هایی که از گنجینه ی عظیم جنگ و هشت سال دفاع مقدس می توان آموخت روحیه و اقدام انقلابی رزمندگان بود. آن نسخه ای که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید دارند که روحیه ی انقلابی باید در ارکان نظام و مردم محفوظ بماند، بخاطر تجربه ی است که در دوران دفاع مقدس موجب شد کشور و نظام را نجات بدهد.
تا در اقتصاد، روحیه ی انقلابی و مدیرت جهادی نیاید، اقتصاد مقاومتی عملی نخواهد شد، تا در فرهنگ و هنر این روحیه نیاید شهید آوینی و سلحشورها تربیت نخواهند شد، تا در سیاست ومیان سیاسیون اندیشه و عمل انقلابی نیاید مشکلات و معضلات برطرف نخواهد شد و تا....
روحیه ی انقلابی رزمندگان بود که پُوزه ی صدام و استکبار را به خا ک مالید، همین روحیه بود که حزب الله لبنان، حماس فلسطین و انصارالله یمن را درست کرد، همین روحیه بود که برای اولین بار نگذاشت یک وجب ازخاک میهن اسلامی به دست دشمن بیفتد، همین روحیه ی انقلابی است که وقتی شهید گمنام می آید حماسه ی حسینی در کشور ایجاد می کند، و همین روحیه بود که وقتی غوّاصان با دست بسته آمدند آن حماسه ی کم نظیر را بپا کردند و همین روحیه بود که در نُهُم دی هشتاد و هشت فتنه را ناکام گذاشت.
سفر به مناطق جنوب و هشت سال دفاع مقدس موجب می شود روحیه ی انقلابی تجدید شود، مایه ی طراوت، نشاطِ ، حفظ اقتدار و عزت مملکت ، و ترس و هراس به دل دشمنان و سرور خوشحالی در دل دوستان ایجاد کند و موجب یأس و نا امیدی فتنه سازان و فتنه گران و انتقال این روحیه به نسل های بعد بشود.
6- بهترین سبک زندگی اسلامی:
یکی دیگر از درسهایی که زائران شهیدان از آن مناطق می آموزند، باز خوانی و باز تعریف سبک زندگی حماسه سازان دهه ی شصت است، سبک ازدواج آنها بسیار ساده ، آسان، اسلامی و به موقع و بعضی همانند حنظله ی غسیل الملائکة بودند. زنان؛ همپای مردان و پشتیبان آنها با کمترین و حداقل های زندگی می ساختند و قناعت آنها در حدّ اعلی بود، میل به آخرت، شهادت و معنویت حرف اول را می زد، فرار از زرق و برق دنیا و زندگی تجملی گفتمان اصلی آنها بود، ازمجالس لهو و لعب و سرگرمی های بیهوده، اختلاف، دشمنی، کینه، حسادت و ... خبری نبود، اتلاف وقت و عمر، تفریح های ناسالم و جشن های مبتذل و نامیمون در میان آنها جایگاهی نداشت، از آثار ظاهری خودشان تا منزل، مسکن، و همینطور اعتقادات باطنی شان، عشق به امام، ولایت، قرآن، دین وعترت طاهره موج می زد، نیم نگاهی هم به ایران باستان و شاهان ستمگر و ظالم نداشتند، خبری از کوروش، داریوش و .... نبود، اسامی فرزندانشان را با تأسی به ائمه ( علیهم السلام ) به نام مقدس آنها مزیّن می کردند، ادب و تواضع در مقابل بزرگتر، بویژه پدر و مادر، معلم و استاد در حدّ بالایی بود، در سنگرها هر کسی سبقت می جُست ( به تعبیر رزمندگان ) تا شهردار دیگران باشد، سفره پهن کند و جمع نماید، و سنگر را پاک کند و به دیگران خدمت نماید، درسبک زندگی آنها خبری از شرکت های هرَمی و داد و ستدهای حرام، جعل اسناد، دزدی بیت المال، اختلاس اموال و .... نبود، صفا، صمیمیت، محبت و علاقه به یکدیگر موج می زد تا آنجا که اگر گروهی، کَس و کسانی از آنها برای شناسایی دشمن می رفت وقتی بر می گشت آنها را در آغوش می گرفتند و می بوسیدند که سالم برگشته است.
آیا با این اوصافِ مختصری که یاد آوری شد جا دارد وقتی به آن مناطق سر می زنی بوی سبک زندگی اسلامی را در هشت سال استشمام کنی، لذت ببری و از سبک زندگی غربیِ امروزی دلتنگ شوی؟ سبک زندگی ای که جای شب و روزش عوض شده و چندان خبری از دعا، مناجات، نماز شب و .... نیست، وقتی عده ای تا نیمه ی شب بیدارند و سحر، هنگام نماز صبح خواب معنویت سرزمینی درآن شهر وروستاو...وجود نخواهد داشت، اشک،اما خاکهای آن مناطق بخاطراشک و آه، مناجات شبانه و جهاد و شهادت رزمندگان بوی معنویت و بوی خدایی خود را حفظ کرده است.
7- تزریق روحیه ی جهادی:
درس دیگری که از گنجینه ی عظیم هشت سال دفاع مقدس و حضور در آن مناطق آموخته می شود تزریق روحیه ی جهادی است. وقتی راویان حکایت جوانانی که شب و روز آماده ی فداکاری و جهاد بودند و خبری از حقوق مشخص، امتیاز، درجه، اضافه کاری، پاداش و.... نبود را می شنوند، آماده ی خدمت در مناطق محروم با عنوان نیروهای جهادی می شوند و در اولین فرصت برای دفاع از اسلام و حرم اهل بیت ( علیهم السلام ) در سوریه و عراق فداکاری می نمایند و برخی به شهادت می رسند، همین روحیه ی جهادی گرفته شده از روحیه ی انقلابی است که تاکنون در مسئله ی هسته ای،موشکی، امنیتی، نانو، پزشکی و....توانسته کشور را در کنار کشورهای پیشرفته قرار بدهد، وقتی جوانان امروزی خاطرات زمندگانی که با عشق و علاقه و با اختیار و اراده و بعضی با التماس از مسئولین جنگ، نسخه ای زیبا از مجاهدان راه خدا را به نمایش گذاشتند و هیچ ادعایی نداشتند، اولین چیزی که در ذهن و دل شنونده و زائر ایجاد می شود پا گذاشتن جای پای آنهاست که با همین روحیه ی جهادی به بالاترین مقامات معنوی رسیدند و بعضی با کسب حیات حقیقی انسانی و ایمانی ( عِندَ ربِّهِم یُرزَقُون ) شدند.
مسئولین کشور بویژه مسئولین اقتصادی اگر بخواهند در مقابل تحریمها و کارشکنی های استکبار بایستند هیچ راهی جز اقتصاد مقاومتی با دارا بودن روحیه ی جهادی و با تأسی از رزمندگان اسلام نخواهند داشت.
والعاقبه للمتّقین
انتهای پیام/
نظرات کاربران