نظرخواهی

آیا ازعملکرد مهدی روشنفکر در توسعه شهرستان های بویراحمد، دنا و مارگون راضی هستید؟

تازه های سایت

10. فروردين 1397 - 6:44
به مناسبت تولد امام علی(ع) و روز پدر؛
لافتی الاعلی لاسیف الا ذولفقار/ نامی که مظهرالعجائب است
موسی(ع) هارون را داشت و باز در غربت بود و همچنان تنها بود ولی محمد(ص) تو را دارد که بت های کفر را به خاک نابودی می کشاند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی چهارفصل؛ یازدهم فرودین ماه مطابق با سیزدهم رجب، مصادف است با تولد آغز ستاره ولایت و امامت، علی علیه السلام است که در تاریخ اسلام و بشریت نقش کلیدی ایفا می نماید و در تعبیری معتبر به "لافتی الاعلی" توصیف می گردد. روزی که با تولد این دردانه آسمان ولایت و در مقام شامخ آن به عنوان روز پدر نامگذاری شده است تا مقام این دستان ترک خورده و پینه بسته نان و آب ارج گذاشته شود.

دیوار آمدنت را دهان گشود به قصد لبخند. دیوار خانه ای که مرکز عالم است و کانون سکون زمین. کعبه لب باز کرد و تو را همچون کلامی مقدس بر زبان آورد. تو آغاز شدی از خانه ای که صاحبش تو را برای شگفتی تمام کائنات آفرید. گویا صاحب این خانه، بیش از همه با تو نزد عشق می باخت که آغاز ماجرایت را از قلب خانه خویش رقم زد. همه آفریدگان از هر جای زمین سرک کشیدند تا تو را نظاره کنند تا بدانند این مولود کیست که خداوند زادگاهش را خانه خویش قرار داده است.

 

سلام بر تو ای هم نام خداوند! سلام بر اسم بی شباهت تو که مظهرالعجائب است و تلفظ معجزه وارش تمام اهریمنان عالم را به ستیز فرا می خواند. نامت هجای مقدس شگفتی و روشنی است، نامت شمشیر وحی آمیزی است که فاتحانه حق را در دل ها حاکم می کند. نامت تمام قیل و قال های عبث را به سکوت وامی دارد تا خود بر تمام صداها و کلام ها فرمانروایی کند. خوش آمدی ای آغاز ولایت، دنیا چقدر از آینده خویش می هراسید، وقتی تو نبودی، خوش آمدی ای مرد روزهای سخت در راه، ای ولایت مهربانی و ای دولت عدالت و عشق، خوش آمدی ای دست کریم گره گشا، ای نطق بلیغ توحید، ای حنجره تفسیر بی وقفه وحی، هارون پشتیبان محمد.

 نگاه کن که احمد چگونه دلگرمِ آمدن توست و چگونه لبخند شکر بر لبانش نشسته است. ذوالفقار بی تاب رخسار تو به آتیه ای می اندیشد که چون عصای موسی، در دستان قهرمان تو اعجاز کند و اسطوره بیافریند. دلاوران عرب را خبر کنید که پیش پای این نوزاد، این مرد فردای جهاد زانو به زمین نهند. شمشیرهای خفته در نیام را بگویید که فردایی نه چندان دور باید رشادت را نزد شمشیر این مرد از نو درس بگیرند.

 

دانش، هستی خویش را از تو فراگرفته و با تو خود را شناخته است. تویی که تمام دانش خداوندی را از سینه رسول خاتم(ص) در جان خویش سرازیر کرده ای. تویی که تمام پرسش های بی پاسخ خلقت را به پاسخ ایستاده ای. این دانش فراگیر، این حقایق بی شمار، چون باری در سینه ات سنگینی می کند. کجا ببری این امانت ناگفتنی را؟ با چه کسی در میان بگذاری؟ هیچ کس را یارای بردن این بار بر دوش نیست. پیمانه هیچ فهمی گنجایش این اقیانوس را ندارد و تنها سینه بی کران توست که همه دریای مواج علم را در خویش جا داده است.

از تو هیچ نمی دانند ای دریای بی کران جز اندکی، جز به قدر قطره هایی انگشت شمار، تو باورکردنی نیستی و نبوده ای برای مردم غافل، عظمت تو را این چشم ها نمی بینند. تو از ظرف هر ادراکی سرریز می شوی ای جاری نامتناهی! بگو به مردم بگو: "سَلونی قَبلَ اَنْ تَفْقِدونی" تا مگر بدانند تو گنجینه بی بدیل خلقتی که بی هیچ شایستگی، خدا در دسترسشان قرار داده. شاید هراسناک شوند از اینکه تو را درنیابند. شاید دست از جهل بیهوده خویش بردارند و بشتابند به شاگردی در محضر تو. تو باب مدینه علمی. باید بر تو وارد نشوند و دندان بر جگر خویش بگذارند، باید زبان در کام نگه دارند تا تو رازهای خلقت را برایشان مو به مو شرح دهی.

 

موسی(ع) هارون را داشت و باز در غربت بود و همچنان تنها بود ولی محمد(ص) تو را دارد که بت های کفر را به خاک نابودی می کشاند. محمد(ص) تو را دارد که کعبه را از هرچه لات و عزّی می تکاند و پرچم توحید را بر بامش برمی افرازد. موسی(ع) اگر تو را داشت، سامری، قبیله اش را فریب نمی داد و بنی اسرائیل را گوساله ای زرین از خود بی خود نمی کرد.

 

تو همانی که رسول خدا(ص) با تو پیمان برادری بست و تمام درها را به روی خانه خویش بست، مگر در خانه تو و دردانه خویش را بانوی خانه تو کرد که تو یگانه کفو زهرایی. تنها تویی که در بستر رسول خدا(ص) به پیشواز مرگ رفته ای. تو اگر نبودی، چه کسی مصداق "یَشْری نَفْسَهُ اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ الله" می شد؟ تو اگر نبودی، چه کسی به مردم روزگار می آموخت که در رکوع زکات دهند و در سجود شهید شوند؟ چه کسی به مردم می فهماند که دنیا پست تر از استخوان خوک در دستان جذامی است؟ کدام حنجره در گوش های خواب مانده انسان فریاد می زد؟

کاش تمام دهان ها بسته شوند، کاش تمام صداها سکوت کنند تا تنها تو سخن بگویی برای ابد، تا سخنان بی بدیل خویش را تا قیامت برای گمراهی مردم تلاوت کنی، کاش بشر کلام تو را بفهمد، کاش این قدر از تو دور نمانیم. کاش شبیه تو بودن را بیاموزیم. کاش تو را گم نکنیم در بیراهه های زمانه.

 

روز تولد شگفتی عالم خلقت در جامعه بدوی بشریت، اعجازی است از سرنیاز برای بندگان گمراه و فرط شده از جاده حقیقت جاهلی که بحق اگر علی(ع) خلق نمی شد چه بسا خلایق برای همیشه در قصه جهل و نادانی بسر می برد. پیشوایی که در خطابه های منحصر بفرد خود در نهج البلاغه اوج بلاغت و شیوایی کلام را بر زبان می راند و در دانایی به جایگاهی می رسد که پیامبر اسلام در مقام ایشان می فرماید: من شهر علمم و علی درب آن. زاد روز این امام همام و روز پدر بر همه دلدلدگان کوی آن حضرت و پدران زحمت کش ایران زمین مبارکباد.

انتهای پیام /

نظرات کاربران

قلم_گزینشی
شبکه اطلاع رسانی دانا