به گزارش چهارفصل به نقل از پاتوق وبلاگ نویسان استان(حرف ناب)، امیدواریم با همین دروسی که از مکتب اباعبدالله الحسین علیه السّلام می آموزیم به مصداق همان بحثی که بارها شد، که حضرت فرمودند: « ولکم فیَّ أسوة » در وجود منِ اباعبدالله الحسین علیه السّلام یک الگویی است؛ یک اسوه است. تنها کافی نیست بر من بگریید؛ تنها کافی نیست نسبت به من اظهار محبّت و ارادت و عشق کنید. تأسی به من، گام گذاشتن در راه بزرگی که من آغازگر آن بودم، است. این هم وظیفه شماست و به مصداق کلّ یومٍ عاشورا و کلِّ ارضٍ کربلا، به حق امروز عاشورای مکرری است. یزید زمان، امپراطور سفّاک آمریکا با همه سواره و پیاده ی سپاهیانش به کربلای عصر آمده و در برابر همهی حسینیان صف آراسته است.
آنچه که در طول این جلسات میگوییم و شاید خلاف توقع بعضی از عزیزان بود که من اینقدر روی جنبه های سیاسی و اجتماعی و انقلابی نهضت اباعبدالله تأکید کنم؛ با توجه به اینکه معمولاً مذاق بحثهای کلاسها و جلسات ما جنبه های عرفانی است، شاید یک مقدار برایشان عجیب بود امّا واقعیّت این است که عرفان اخته، عرفان بزمی، عرفان گریز از مسئولیّتهای اجتماعی، عرفان حسینی نیست. این عرفان اهل بیت علیهم السّلام نیست؛ عرفان مسئولیت گریزی، عرفان سردر زیر لاک فردیّتهای خویش فروبردن و به مکاشفات خویش دلخوش بودن و از غم محرومان و درد دین و احساس مسئولیت تهی بودن؛ این عرفان مکتب اهلبیت علیهم السّلام نیست.
عرفان مکتب اهل بیت علیهم السّلام عرفان مبارزه است؛ عرفان آگاهی است؛ عرفان شهامت است؛ عرفان ستیز با ظلم و کفر و بی دینی است؛ عرفانی است که زیباترین صحنه های عارفان هاش در عرصه ی جهادهای امیرالمؤمنین علیه السّلام و اباعبدالله علیه السّلام نمود پیدا کرده است.
تأکیدخاصی که در این جلسات در پرداختن به این ابعاد بحث دارم، همین است که متأسفانه جمع های اهل معنا، اهل ولایت، اهل حجت وعرفان ِ دوستان اهل بیت علیهم السّلام دچار یک سری عوارض منفی شده اند که بخشی اش ناشی از سرماخوردگی های عرصههای اجتماعی و سیاسی جامعه می باشد؛ بخشیاش هم ناشی از جهالت و ناآگاهیهای ماست. در ذهنمان معنویت و عرفان را منهای احساس تعهد نسبت به جامعه، نسبت به دین، نسبت به محرومان تصوّر کردیم؛ نوعی مسئولیتگریزی، نوعی بی تفاوتی نسبت به جامعه تصور کردیم. امیدواریم همین مکتب حسینی بیدارگر ما باشد تا ببینیم عارف ترین و عاشق ترین چهره ی تاریخ خلقت، انقلابی ترین و بیدارترین و مبارزترین چهره هم هست؛ این دو از هم انفکاک ناپذیرند. امیدواریم همین دروسی که این مکتب بزرگ می آموزیم ما را برای ایفای نقش یک شیعه ی راستین در مقطع زمانی خودمان آماده کند؛ نکند خدایی ناکرده با مشغول کردن خودمان به یک سری مسائل به اصطلاح معنوی و عرفانی راه بی تفاوتی نسبت به واقعیّتهای جامعه خودمان و تمامی جوامع اسلامی و حتّی جوامع محرومین و مستضعفین جهان را در پیش بگیریم.
انتهاي پيام/م
نظرات کاربران