به گزارش پایگاه اطلاع رسانی چهارفصل؛ حجت الاسلام والمسلمین امرالله اندرزیان در یادداشتی نوشت:زمانی که انسان از گوهر تابناک و گران سنگ ایمان و باور به توحید و جهان آخرت محروم باشد، در مقابل احکام و دستورات الهی و بندگان خدا طغیان می کند، که لازم است جلوی این حرکت شوم و رذیله ی پلید که خود منشإ دهها گناه دیگر می شود گرفته شود.
اکنون به برخی از دلایل طغیان از زبان قرآن می پردازیم:
1- تٌهی بودن درون از نور ایمان
انسانِ درون تُهی از نور ایمان ((وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواء/ سوره ابراهیم، 17)) وقتی به یک منصب و جایگاهی برسد خود را برتر و بهتر از دیگران می داند، و آنچنان این مسیر خطرناک را طی می کند که همانند فرعون ادعای خدایی می نماید((فَقالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى/ سوره نازعات، 79) آنگونه که در باور و اندیشه های اومانیستهای امروزی می بینیم.
2- دستیابی به قدرتی اعتباری
منشا طغیان برخی افراد دستیابی به قدرتی اعتباری است. قدرت انسانها یا تجلی قدرت خداست، آنطور که در زندگی انبیاء، اوصیاء و اولیاء الهی دیده و می بینیم که محصولی جز عدالت، معنویت، خدمت خالصانه، تواضع و ادب و.... ندارد و یا قدرتی نفسانی و شیطانی است که صاحبان و متولیان این نوع قدرت بخاطر کور و کری و زندگی مُتَوَهمانه محصولی جز جنگ و غارت، تجاوز به نوامیس، ظلم و فساد و نابودی، حرث و نسل به دنبال ندارد ((ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاس/ سوره روم 41 ))
3-بهره مندی از ثروت و سرمایه های ظاهری
گاهی منشإ طغیان بهره مندی از ثروت و سرمایه ی ظاهری و بعضا حرام است که اینگونه افرادِ طاغی سعی می کنند با استعمار دیگران آنها را به زیر سلطه ی خود در آورند و نظام ارباب و رعیتی و دیوان سالاری را همانند قدرت شیطانی ترویج نمایند ((إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى/ سوره علق 6 و 7 )) وقتی انسان بریده از خدا و قیامت، خود را بخاطر قدرت و یا ثروت، بی نیاز از خدا بداند با طغیانش هر فساد و منکری را اشاعه و توسعه می دهد.
4- وسواس علمی
گاهی علت طغیان افراد وسواس علمی است.افرادی که از مراتب علم( تجربی، عقلی، شهودی و وحیانی) محروم، و مقهور پیشرفت های ظاهری علم تجربی در دنیای ( به ظاهر مدرن و در باطن خبیث) هستند و در گام اول علم(تجربی) متوقف گردیده اند، چون از علوم عقلی، شهودی و وحیانی بی بهره اند و پیشرفت ابزار در غرب را پیشرفت انسان می دانند، از درون تاریکشان حرفهای مسمومی بگوش دیگران می رسانند که دوران استقلال گذشته و باید در جامعه ی عقب افتاده ی غرب هضم و سبک زندگی را با قطب نمای آنها تنظیم کنیم، چون علوم اسلامی نداریم و مجبوریم از آنها پیروی کنیم.
5- کفران نعمت:
طغیان برخی از افراد بخاطر عدم سپاسگذاری از نعمت های الهی است ((ْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدید/ سوره ابراهیم، 7 ))،خدای متعال ، توفیق بهره مندی از نعمتهای مادی و معنوی را فراهم و سفره ی خود را گسترده و در اختیارشان قرار داده، لکن اینگونه افراد بخاطر اخلاق فرعونی که مردم را به خود دعوت می کرد و یا منش و روش قارونی که ثروت را از علم و تخصص خود می دانست ((قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدی/ سوره قصص 78 )) نا سپاسی از این فرصت را شیوه و منش خود قرار داده که در حین مسئولیت و بهره مندی و بعد از آن به سراشیبی سقوط می رود و کاملاً غافل اند
6- شهوت، شهرت، حبِّ ذات
برخی افراد بخاطر شهوت، شهرت و حبِّ ذات وقتی می بینند بین مردم جایگاه و اسم و رسمی دارند طغیان می کنند . این افرادِ فریب خورده ی نفس و شیطان و مغلوب شهوت نام و مقام خود را بالاتر و برتر از دیگران دانسته و بر اریکه ی شهرت تا آنجا می روند که همه ی هستی خود را در اختیار بیگانگان قرار می دهند، آتش فتنه و آشوب به پا کنند، بندگان مومن خدا را حقیر و کوچک بشمارند، میلیاردها برای اهداف پلیدشان خرج نمایند، همه ی ارزش ها را مورد حمله و هجمه قرار بدهند، بیت المال را به آتش خواسته های نامشروع و سیری ناپذیرشان بکشند.
7- نفاق درون
گاهی طغیان بخاطر نفاق درون است. در طول تاریخ افراد دو چهره و منافق، بیشترین ضربات را به اسلام و مسلمین وارد نموده اند، این افراد منافق که با ظاهری آراسته و با شعار هایی عوام پسند در بدنه ی مردم نفوذ می کنند و بخاطر ظاهر و باطن متفاوت و دروغین، کمتر شناخته می شوند، تا زمانی که نفاق درون خویش را آشکار و با دشمنان خدا همدست و همراه، و نظم و انضباط جامعه را به هم می ریزند، همانند طغیان دراویش مدعی عرفان، خَلسِه، خلوت و ذکر که با چوب، آهن، دشنه و اسلحه به مردم حمله کردند ((وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُون/ سوره منافقون 63 ))و همانند مدعیان طرفداری از خلق قهرمان که بیش از هفده هزار از همین خَلق بی گناه را شهید و خود به دامن کفر و استکبار پناه بردند.
8- تکبر و خود بزرگ بینی
گاهی منشإ طغیان تکبر است. وقتی شیطان قوه ی واهمه را بر قوه ی عاقله حاکم و زمام امور را و مجاری ادراکی و تحریکی شخص را تصرف نماید، خود بینی، عُلُو، و برتری طلبی در او حرف اول را می زند، آن گاه این شخص متکبر با تقلید و پیروی از شیطان متکبر ((أَبى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرین/ سوره بقره، 34)) هر ظلم، ستم، فساد و منکری را ترویج می نماید، خدای متعال به افراد متکبری که پیاده نظام ابلیس؛ بلکه خود؛ شیطان مجسم شده اند می فرماید: هر چه به خاطر تکبر و تبَختُر پاهایت را بر زمین بکوبی نمی توانی زمین را بشکافی و هر چه سرت را بالا بگیری گردن فرازی ات به کوه نمی رسد ((وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولا/ سوره اسراء، 17 ))
والعاقبه للمتقین
نظرات کاربران