نظرخواهی

آیا ازعملکرد مهدی روشنفکر در توسعه شهرستان های بویراحمد، دنا و مارگون راضی هستید؟

تازه های سایت

3. خرداد 1393 - 13:10
رزمندگان کهگیلویه و بویراحمدی در همه سال‌های دفاع مقدس حماسه‌آفرینی کردند از جمله در خرمشهر و سوم خرداد با جوانان دلاوری چون طیب همت‌نژاد که هشت سال از بهترین لحظات زندگی را در زندان‌های رژیم بعث سپری کرد.

به گزارش چهارفصل به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سپاه فتح، به بهانه ي آزاد سازي خرمشهر عزيز به سراغ يكي از فاتحان اين عمليات غرور آفرين رفتيم. بسیجی مخلصي كه از سال 61 كه تنها 15 سال داشته با لبيك به نداي خميني كبير در جبهه هاي حق عليه باطل در عملياتهاي زيادي حضور يافته است و همرزم بيشتر شهداي شهرمان بوده و با خاطرات آنها زندگي مي كند.

وی بعد از دفاع مقدس نيز در مسئوليت هاي مختلف نظامي شايستگي خود را به عنوان يك پاسدار نمونه به اثبات رسانده است.......

اشاره:« اِنا فَتَحنا لَكَ فَتْحَاً مُبينا »

لطفاً خودتان را معرفي كنيد.

حاج طیب همت نژاد، متولد سال 1341، ساكن شهر یاسوج متولد روستای طولیان شهر دهدشت

اولين بار در چه سالي به جبهه اعزام شديد و چند سال داشتيد؟

افتخار بزرگي نصيب بنده گرديد كه در سال 60 به جبهه هاي نور عليه ظلمت اعزام شوم و موقع اعزام به آموزش و جبهه 15 سال داشتم.

شما در چند عمليات حضور داشته ايد؟

به لطف خداوند، اگر مورد رضاي باري تعالي قرار گيرد در عمليات هاي فتح المبین و بيت المقدس، حضور داشتم که در عملیات بیت المقدس اسیر و حدود 8سال و سه ماه و 18 روز در زندان های عراق بودم.

با چه انگيزه اي به جبهه مي رفتيد؟

احساس مسئوليت و انجام وظيفه ي ديني، انقلابي و ملي و همچنين لبيك گفتن به فرمان بزرگ پرچمدار نهضت اسلامي در تاريخ معاصر حضرت امام خميني (ره) و دفاع از میهن به نبرد با دشمن رفتم.

از چگونگي حضورتان در عمليات آزاد سازی خرمشهر بفرماييد.

سوم خرداد سال 1361 که در عمليات غرور آفرين بيت المقدس و در چند مرحله و با رمز علی بن ابیطالب (ع) انجام شد خرمشهر آزاد شد، بنده به اتفاق تعدادي از برادران عزيز بسيجي به منطقه ي عملياتي جنوب اعزام شديم و بعد از عملیات فتح المبین که به خانه برگشتیم اعلام کردند که برای عملیات آزاد سازی خرمشهر نیاز به نیرو دارند.

 با توجه به سخن امام(ره) در عمليات پر افتخار بيت المقدس كه منجر به آزاد سازي بخش عظيمي از استان خوزستان از لوث ارتش بعث عراق گرديد، شركت نموديم.

از عمليات بيت المقدس برايمان بگوييد.

بعـد از عمليات فتح المبين و شكست خفت بار دشمن در شرايطي كه قواي بعثي جهت دفاع از خرمشهر به شدت تقويت شده بودند و آن را به عنوان منطقه ي حياتي حفاظت مي كردند.

 طراحان عملیات گفتند که اگر مستقیم به خرمشهر حمله کنیم هم تلفات خواهیم و هم احتمال شکست وجود دارد و تصمیم گرفته شد که از فکه شروع به عملیات کنیم تا دشمن نیروهای خود به سمت فکه بیاورد و آزاد سازی خرمشهر راحت تر انجام بشود.

رزمندگان سلحشور سپاه و بسيج و ارتش در ساعت 1 بامداد  10/2/1361 مرحله ي اول عمليات بيت المقدس را با رمز مبارك «يا علي بن ابيطالب (ع)» آغاز نمودند.

محورهاي اين مرحله از عمليات حدود سه برابر عمليات فتح المبين و به وسعت 5400 كيلومتر مربع از محورهاي كرخه نور ـ هويزه ـ رود كارون و هورالعظيم آغاز شد که در مرحله ي اول قسمتي از جاده ي اهواز ـ خرمشهر آزاد گرديد.

مرحله ي دوم عمليات ساعت 22:30 تاريخ 16/2/1361 با همان رمز مبارك از منطقه ي جفير ـ پادگان حميد و شهر هويزه آغاز و علي رغم مقاومت بسيار شديد، بمباران هوايي و پاتك هايي سنگين رزمي دشمن اين مناطق نيز در اين مرحله به طور كامل آزاد گرديد و مرحله ي سوم عمليات در تاريخ 19/2/1361 آغاز گرديد كه در اين مرحله از عمليات منجر به آزاد سازي جنوب بستان تا شمال خرمشهر شد.

مرحله ي چهارم عمليات در شرايطي كه صدام خرمشهر را دژي نفوذ ناپذير مي خواند و بيش از 36 هزار نيروي آماده براي دفاع از خرمشهر و حتي براي جنگ خياباني آماده کرده بود، در ساعت 22:30  تاريخ 1/3/61 آغاز شد.

 ابتدا دشمن به شدت مقاومت کرد ولي اين بار مقاومت سودي نبخشيد و با عنايت خداوند متعال در نخستين ساعات عمليات، خاكريزهاي مقدم دشمن سقوط كرد.

 در حاليكه دروازه هاي خرمشهر به شدت تحريك مي شد، نيروهاي زميني، زرهي با پشتيباني نيروهاي هوايي صدام، صبح روز 2/3/1361 اقدام به پاتك گسترده اي كرد ولي سودي نداشت و جنگ شديدي بين رزمندگان اسلام و ارتش بعثي صورت گرفت و با عنايت خداوند سبحان سپاهيان اسلام در آستانه ي اذان ظهر وارد خرمشهر شدند و ساعت 13 شهر خرمشهر كاملاً به تصرف نيروهاي رزمنده درآمد.

خاطره اي از عمليات بيت المقدس بفرماييد.

لحظه لحظه ي جنگ خاطره است. اما خاطره اي كه در ذهن من مانده در ارتباط با مرحله ي سوم عمليات است که قبل از اینکه  نوبت به ما برسد ما در تپه های میش داغ آماده نبرد بودیم که در حین نگهبانی متوجه شدیم جوانی که به طرف سنگرها می آمد به پایین تپه افتاد.

خود را به او رساندیم و آبی به سر و صورت او زدیم و قطره ای آب به او دادیم و وقتی به هوش آمد از او  پرسیدیم که از کدام گردان و از کجا آمدی؟ گفت: از طرف جاده فکه، بچه ها وسط این بیایان رملی گیر افتاده و توان خود را از شدت تنشگی از دست داده اند.

وقتی خواستم در قمقمه او آب بریزم گفت: نه نریزید. گفتم: چرا .گفت: از شدت تشنگی ادرار خود را در قمهمه ریختم که سرد بشود و بعد بخورم.

 بعد این حرف بود که گردان ما آماده شد و به طرف بیایان های رملی برای نجات بچه ها حرکت کرد.

ما به تیم های دو نفره تقسیم شدیم و شروع به گشت زنی در بیابان های رملی کردیم که از منطقه ما تا جاده فکه حدود 30 کیلومتر بود.

 وقتی به بالای سر بچه ها رسیدیم فقط سر آنها از رمل ها بیرون بود از آنها پرسیدیم چرا این کار را کردید می گفتند بخاطر اینکه حیوانات بیابان بدن ما را نخورند.

در آن زمان من و همرزمم سن پایین داشتیم وقتی رسیدیم بالای سر یکی از بچه ها،  زیر یک بوته افتاده و از شدت تشنگی و گرمای شدید بیهوش شده بود.

 چند قطره آب بر صورت و دهان او ریختیم وقتی چشمانش را باز کرد. گفت تشنه ام آب می خوام ما به هر زحمتی بود او را به مقر رساندیم و جمع آن رزمنده ها، حدود 50 از نفر که در این بیابان بودند را پیدا کردیم و به منطقه امن رساندیم.

به نظر شما چرا امام فرمودند:«خرمشهر را خدا آزاد كرد»؟

به لحاظ اين كه حدود 2سال از تصرف خرمشهر به دست نيروهاي بعثي عراق مي گذشت و در اين مدت خرمشهر را تبديل به يك دژ مستحكم و نفوذ ناپذير نظامي كرده بودند.

 ورود رزمندگان به خرمشهر در ابتداي جنگ با كمترين امكانات و تجهيزات نظامي و نداشتن تجربه ي جنگي ، كار بسيار دشورا و محالي بود.

به همین خاطر صدام خائن كه دست نشانده ي قدرت هاي بزرگ بود آن چنان از پیروزی مطمئن بود که اعلام كرده بود: اگر ايران خرمشهر ر ا تصرف كند كليد بصره را به آنها خواهم داد.
 رزمندگان در پشت دروازه هاي خرمشهر توقف كرده بودند و فرماندهان عالي رتبه ي جنگ از سپاه و ارتش به محضر فرمانده كل قوا شرفياب شدند و موضوع را به استحضار امام(ره) رساندند، امام فرمودند: «سلام مرا به رزمندگان برسانيد و بگوييد وارد شهر شوند كه خدا با ماست.»

فرماندهان اين پيام را به رزمندگان رسانده و با توكل به خداوند آخرين مرحله ي عمليات آغاز و خرمشهر را آزاد كردند و این چنین شد که ما فقط با قدرت لایزال الهی توانستیم خرمشهر را آزاد کنیم.

از هم رزمانتان در اين عمليات و شهداي آزاد سازي خرمشهر بفرماييد.

از هم رزمان بنده که در این عملیات حضور داشتند و مأموریت ما جاده فکه بود، از گردان ما فقط 15 نفر به محلی که مأموریت داشتیم رسیدیم اکثر بچه ها شهید و مجروح شدند و تعدادی از آن ها در بیابان رملی ناپدید شدند.

چه كنيم كه آرمان هاي دفاع مقدس حفظ شود؟

حفظ آرمان هاي دفاع مقدس ، همان حفظ ارزش هاي والاي اسلامي و روحيات جبهه و جنگ، زنده نگه داشتن ايثار، شهادت و تواضع در جامعه است.

 ما رزمندگان آن دوران باید خاطرات جنگ و فضای حاکم آن دوران را برای نسل های امروزی بازگو کنیم تا بدانند این انقلاب و دفاع مقدس به راحتی به دست نیامده و در حفظ و نگهداری این آرمان ها تلاش کنند.

چه توصيه اي به جوانان شهرمان داريد؟

توصيه ي بنده به عنوان برادر كوچك به جوانان عزيز اين است همان طور كه رهبر معظم انقلاب فرمودند:«تهذيب، تحصيل، ورزش» به بیانات رهبری عمل کنند.

خصوصاً شناخت و بينش نسبت به مسائل پيراموني خود و در راستاي جهاني، منطقه اي و داخلي در ارتباط با مسائل سياسي، اقتصادي، اجتماعي و عمراني بايد به مسائل روز آگاه بوده و به عنوان يك انسان با نشاط و زنده بتوانند براي جامعه خود مفيد باشند.

در این راه توجه به معنويت و ارتباط معنوي با خداوند متعال، حضور در برنامه هاي ديني خصوصاً نماز جماعت كه حقيقتاً روح انسان را صيقل مي دهد و باعث موفقیت می شود و در یک کلام همیشه گوش به فرمان ولایت فقیه باشند.

درباره ي هر يك از كلمات زير هر چه به ذهنتان مي رسد، بيان كنيد.

نماز:بالاترين ذكر و رسيدن به معبود

بسيج:مظهر ايثار، تواضع و ولایت پذیر

جبهه:عشق بازي با خدا و يادآوري روزهاي سخت و شيرين، درس معنویت و ایثار

شهادت:نهايت كمال، شیرین و به خدا رسیدن

بيت المقدس:عمليات آزاد سازي خرمشهر

سپاه:مطيع رهبر

حاج طیب همت نژاد:سرباز كوچك نظام مقدس جمهوري اسلامي.

 

در پایان ....

قالَ علي عَليِه السَّلام:

« مَنْ عَرَفَ الاَيامَ لَمْ يَفْعُلْ عَنِ الاِسْتِعْدادِ»

« كسي كه اوضاع روزگار خود را مي شناسد از آمادگي در مقابل مقتضيات آن غفلت نمي ورزد.»

 

انتهای پیام/گ

نظرات کاربران

شبکه اطلاع رسانی دانا
قلم_گزینشی