در ادامه تصویر مطلوب طرف آمریکایی از توافق مورد اشاره قرار گرفته و چارچوبهای موردنظر غرب برای تحمیل به طرف ایرانی جزء به جزء بررسی خواهد گردید.
در این خلال به راهبرد داخلی جریان تجدیدنظرطلبِ هواخواه لیبرالیسم و معتقدان به تعامل با کانونهای قدرت و ثروت جهانی پرداختهشده و سناریوی دوقطبیسازی آنها که اهدافی فراتر از موضوع هستهای را دنبال میکند تجزیه و تحلیل شده است.
در مقابل بر اساس خطوط قرمز مدنظر رهبر معظم انقلاب که از بیانات یک سال گذشتهی ایشان احصاء گردیده است، شاخصههای توافق خوب برای جمهوری اسلامی ایران ارائه خواهد گردید.
مروری بر روند مذاکرات هستهای در یک سال گذشته
پس از جابجایی قدرت در انتخابات 1392، تجدیدنظرطلبانِ هواخواه لیبرالیسم با دوقطبیسازی مذاکره- عدم مذاکره، سعی کردند برای دولت یازدهم ریلگذاری کنند. دوقطبیسازی مذاکره- عدم مذاکره از یکسو جامعه را در حالت شرطی شدن پیرامون مذاکرات باقی نگاه داشت و از سوی دیگر بهبود وضعیت اقتصادی کشور و حل مسائل معیشتی جامعه را منوط به تغییر در سیاست خارجی میساخت.
از منظر تجدیدنظرطلبان هواخواه لیبرالیسم، دو قطبیسازی مذاکره- عدم مذاکره، رهآوردی دیگری هم داشت که آن را به انتظار نشسته بودند؛ از جمله:
- منفعل ساختن نیروهای مؤمن به انقلاب و به حاشیه راندن گفتمان انقلاب اسلامی؛
- تغییر فضای فرهنگی و سیاسی کشور و احیاء مجدد تجدیدنظرطلبان و فتنهگران؛
- فضاسازی برای طفره رفتن از مطالبات مردم و پاسخگو نبودن نسبت به کارآمدی خود؛
دو قطبیسازی مذاکره- عدم مذاکرهی تجدیدنظرطلبان و ریلگذاری آنان برای دولت جدید، خیلی زود مورد استقبال طرف آمریکایی قرار گرفت و آنان از طریق ارسال پیامهای دیپلماتیک (توسط چین، سوئیس، عمان و...) مبنی بر آغاز مذاکرات ایران با آمریکا و احتمال آزادسازی مقادیر قابل توجهی از داراییهای جمهوری اسلامی ایران، بازیگران جدید قدرت را بیشتر به بازی در این میدان ترغیب کردند.
در این راستا جانکری، وزیر خارجهی امریکا، قبل از نشست نیویورک با ارائهی یک بسته «هویج اشتهاآور» پیرامون تحریمها اعلام داشت: «اگر ایران اقدامات سریعی را برای همکاری با نظارتهای بینالمللی روی برنامه هستهایاش عملی کند، واشنگتن میتواند تحریمها را در طول چند ماه لغو کند.» وعدهی زمانی جانکری برای لغو تحریمها عبارت از سه ماه و یا کمتر بود. اینجا بود که هویج اشتهاآور طرف آمریکایی، معتقدان به تعامل با کانونهای قدرت و ثروت جهانی را وادار به عبور از خطوط قرمز و اقدامات نابجا کرد.
بدین ترتیب آمریکاییها از طریق تجدیدنظرطلبان هواخواه لیبرالیسم و ارائهی بستهی هویج اشتهاآور لغو تحریمها، موفق شدند در چارچوب یک جنگ ادراکی (ساده نشان دادن رسیدن به توافق و کوتاه بودن زمان آن) عملاً بازیگران جدید قدرت را به داخل بازی مذاکرات و اشتباه محاسباتی بکشانند.
هنگامیکه مذاکرات در مهرماه 1392 در حاشیهی نشست عمومی سازمان ملل و دیدار دوجانبهی وزیر خارجهی ایران و امریکا آغاز شد و ایالاتمتحده به اولین هدف خود یعنی القای اثربخش بودن تحریمها برای آوردن ایران به پای میز مذاکرات رسید، لحن و ادبیات مقامات کاخ سفید نیز تغییر کرد و درست در آغاز مذاکرات ژنو، آنان به یکباره وعدهی لغو زودهنگام همهی تحریمها را از ادبیات خود خارج ساختند. اینجا بود که اوباما صراحتاً اعلام کرد: «مذاکراتی که هماکنون جریان دارد برای لغو تحریمها نیست».
در سوم آذر 1392 (مقارن با موعد وعدهی 100 روزهی آقای رئیسجمهور) توافق با 5+1 تحت عنوان برنامهی اقدام مشترک مرسوم به توافقنامهی ژنو امضاء شد و طرف آمریکایی که تا پیش از این، وعدهی خود مبنی بر لغو همهی تحریمها در زمان کوتاه را تغییر داده بود، این بار به صورت رسمی متعهد شد که تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع نکند.
اما بازهم این طرفهای آمریکایی و اروپایی بودند که به زیر حرفهای خود زدند و در طول اجرای برنامهی اقدام مشترک نه تنها تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع کردند، بلکه مانع از اجرای لغو تحریمها در چارچوب توافقنامهی ژنو شدند. در این میان برحذر داشتن شرکت فرانسوی پژو برای تجارت با ایران از سوی آمریکاییها شاهد مثالی بر این موضوع است.
در ادامهی روند مذاکرات، مقامات آمریکایی بازی دیگری را آغاز کردند. آنان با دستهبندی تحریمها اعلان داشتند:
1. لغو تحریمهای شورای امنیت منوط به برطرف ساختن نگرانیهای تصریحشده در قطعنامههای این شورا است و اصلاً امکانپذیر نیست.
2. لغو تحریمهای چندجانبه نیز به دلیل اینکه رژیم تحریمها باید علیه ایران حفظ شود، فعلاً امکانپذیر نیست.
3. لغو تحریمهای یکجانبهی (کنگره) به بهانهی مخالفت کنگره در حال حاضر عملی نیست و برای آن باید با کنگره مذاکره کرد؛
4. تعلیق تحریمهای یکجانبهی دستورات ریاست جمهوری امریکا در موضوع هستهای که 15% از تحریمها را شامل میشود نیز منوط به اجرای یک دورهی تمکین دو ساله از سوی ایران خواهد بود.
بدین ترتیب و علیرغم اینکه ایران تمام مواد غنیسازی شدهی 20 درصد خود را در طول مهلت 6 ماهه اکسید نمود و در تمدید مهلت 4 ماههی مذاکرات نیز 4 تن اورانیوم 2.5 درصد غنیسازی شده را هم اکسید کرد و نظارتهای آژانس را نیز پذیرا شد، اما طرفهای آمریکایی- اروپایی حتی حاضر به تعلیق بخشی از تحریمها هم نشدند.
امریکا برای توافق نهایی چه میخواهد؟
امریکا برای توافق نهایی با ایران بر موارد زیر تأکید دارد:
1) راکتور آبسنگین اراک که دارای کارکردهای سهگانهی تولید پلوتونیم و رادیوایزوتوپها و تولید برق است، تنها به یک راکتور عادی برای تولید برق با سوخت غیرطبیعی (سوخت غنیسازی شده) تبدیل شود. این مهم عملاً به معنای تعطیلی واحد اراک خواهد بود.
در همین چارچوب طرف آمریکایی حتی کاهش میلههای سوخت نیروگاه فعلی اراک از 150 میله سوخت در راکتور به 20 میله سوخت را نپذیرفتهاند.
باید خاطرنشان نمود با توجه به اینکه در آستانهی پایان عمر مفید راکتور تهران هستیم، در صورتی که راکتور آبسنگین اراک در آیندهی نزدیک راهاندازی نگردد، در تأمین رادیوایزوتوپهای موردنیاز برای درمان حدود یک میلیون بیمار در کشور دچار چالش جدی خواهیم بود.
2) در مذاکرات برای ظرفیت غنیسازی تنها با 4700 سانتریفیوژ با تزریق گاز کم که آنهم بهصورت شفاهی موافقت کردهاند.
3) تحقیق و توسعه از سانتریفیوژهای نسل یک بالاتر نرود و فردو به یک مرکز مطالعاتی فاقد کارکرد تحقیق و توسعه تبدیل شود.
4) عدم پذیرش تحقیقات باز فراوری.
5) کاهش ذخایر 3.5 درصد از 8.5 تن به 500 کیلو (بنا بر برخی گزارشها، در مذاکرات به صورت شفاهی 2 تن را پذیرفتهاند).
این احتمال وجود دارد که برای تمدید مذاکرات یکی از شروط طرف آمریکایی و اروپایی اکسید ساختن بخش اعظمی از ذخایر 3.5 درصد باشد.
6) ایران متعهد به امضاء و تصویب پروتکل الحاقی شده و نظارت و بازرسیهای فراتر از پروتکلهای الحاقی را نیز بپذیرد.
7) موضوع بُرد موشکهای ایران حداکثر تا 150 کیلومتر تعیین تکلیف شود.
8) ایران پیمان «منع جامع آزمایش هستهای» (C.T.B.T) را رسماً پذیرفته و به تصویب برساند.
شایانذکر است که بازرسیهای موردنظر CTBT در تضاد کامل با استقلال و امنیت کشورهای عضو است. علاوه بر اجازهی عکسبرداری هوایی، بر اساس مفاد این معاهده، تیم بازرسی در انجام مأموریتهای خود برای دسترسی به هر نقطه از کشور محل مأموریت، حتی دفتر ریاست جمهوری و... از آزادی کامل برخوردارند.
9) زمان طولانی (30 ساله) برای عادی شدن پروندهی ایران.
روشن است که غرب امیدوار است با گذشت زمانی در حدود یک نسل انسانی، عملاً نسل فعال و پیگیر حقوق هستهای کشور از عرصههای اجتماعی و سیاسی خارج شده و فرسودگی و مستهلک شدن قطعات و دستگاههای هستهای از یکسو و نیز عقب افتادن از فناوری روز، عملاً ایران اسلامی را از پیگیری صنعت هستهای باز دارد.
اقدامات امریکا در مذاکرات ژنو و بندهای هشتگانه برای توافق نهایی با ایران ناظر بر یک نقشهی راهبردی است که 3 مرحله را در برمیگیرد:
الف) متوقفسازی برنامهی هستهای جمهوری اسلامی ایران؛
ب) معکوسسازی برنامهی هستهای جمهوری اسلامی ایران؛
ج) برچیدهسازی برنامهی هستهای جمهوری اسلامی ایران.
در این راستا به نظر میرسد مرحلهی متوقفسازی با توافق اقدام مشترک انجام شد و برای تمدید مذاکرات و دورهی تمکین، مرحلهی معکوسسازی عملیاتی میگردد و نهایتاً به بهانهی طول قرنطینه برای برچیدن تحریمها در یک دورهی 10 تا 20 ساله و حتی تا سی ساله، عملاً مرحلهی سوم (برچیدهسازی برنامهی هستهای جمهوری اسلامی) اجرایی میگردد.
دو قطبیسازی توافق- عدم توافق
به نظر میرسد تجدیدنظرطلبان هواخواه لیبرالیسم و معتقدان به تعامل با کانونهای قدرت و ثروت جهانی در مواجهه با زیادهخواهیهای طرفهای آمریکایی و اروپایی و عدم پایبندی آنان به تعهداتشان پیرامون لغو تحریمها، اکنون برای برونرفت از وضعیت خودساخته، به جای تکیه بر قدرت ملی و توسعهی نفوذ راهبردی جمهوری اسلامی ایران در تحولات منطقهای، راهحل بسیار خطرناکی را برگزیدهاند و آن دو قطبیسازی توافق- عدم توافق است.
تجدیدنظرطلبان و معتقدان به تعاملگرایی خود را ناچار به دوقطبیسازی میبینند. آنان با این تصور که همهی سرمایه و حیات خود را گرهزده به مذاکرات میبینند، از این رو اصالت را به موضوع توافق میدهند نه محتوا و کیفیت آن.
در این ارتباط تاکتیکهای مورد استفادهی جریانهای یادشده برای دو قطبیسازی مذکور، تاکنون ناظر بر «عدم توافق هراسی» و «هر توافقی بهتر است از عدم توافق» بوده است و همچنین مفهوم توافق مناسب به جای توافق خوب است.
اما در این میان بازی بسیار خطرناک تجدیدنظرطلبان لیبرالیسم برای تسریع روند دو قطبیسازی، گره زدن موضوع مذاکرات به فضاهای سیاسی- امنیتی است. انگارهسازی نتیجهی مذاکرات و توافق هستهای با گشایش میدانی برای فتنهگران بازی خطرناک تجدیدنظرطلبان برای تسریع روند دو قطبیسازی است.
دراین ارتباط حسین مرعشی مدعی میگردد: «فکر میکنم فرصت توافق هستهای میتواند با تدبیر آقای روحانی، گرههای باقیمانده در سیاست داخلی مثل حصر و آزادی زندانیان سیاسی و ... را حل کند.»
چنین رویکردی میتواند موضوع هستهای را از یک مسئلهی مورد اجماع ملی و انسجامبخش به یک موضوع چالشآفرین در حوزههای سیاسی و امنیتی تبدیل نماید.
شاخصهای توافق خوب
به نظر میرسد هرگونه دو قطبیسازی پیرامون یک موضوع ملی و انسجامبخش در نوع خود اشتباه خواهد بود. در این ارتباط در وهلهی اول میبایست تصریح کرد که رسیدن به توافق خوب، مورد انتظار و اجماع همهی نیروهای مؤمن به انقلاب و آحاد مردم است و در مرتبهی دوم نیز توافق خوب را شاخصسازی کرد و به صورت ایجابی آن را تبیین و در معرض مطالبهی افکار عمومی قرار داد.
در این میان حتی توافق خوب را نباید در غیریت با توافق بد تعریف کرد چراکه باز در درون خود دچار دو قطبیسازی میشود.
تبیین توافق خوب و مطالبهی آن از یکسو انسجام ملی را تحکیم میبخشد و از سوی دیگر جامعه را از حالت شرطی شدن پیرامون مذاکرات خارج میکند. در این ارتباط برای شاخصسازی پیرامون توافق خوب میبایست به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت امام خامنهای (حفظه الله تعالی) پیرامون خطوط قرمز مذاکرات توجه نمود.
با مروری بر بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در یک سال گذشته، محورهای ذیل به عنوان خطوط قرمز مذاکره قابل احصاء است:
1. حرکت علمی هستهای بههیچوجه نباید متوقف یا حتی کند شود.
2. مذاکرهکنندگان ایران باید بر ادامهی تحقق و توسعه و پیشرفت هستهای پافشاری کنند.
3. کسی حق معامله بر روی دستاوردهای هستهای را ندارد و کسی هم این کار را انجام نخواهد داد.
4. مذاکرهکنندگان کشورمان نباید هیچ حرف زوری را از طرف مقابل قبول کنند.
5. روابط آژانس بینالمللی انرژی اتمی با ایران باید به صورت متعارف و غیر فوقالعاده باشد.
6. مسئولان تا سطح وزارت خارجه تماسها، نشستها و مذاکراتی داشته باشند.
7. حفظ تشکیلاتی مانند «فردو» که دشمن قادر به تخریب آن نیست و برایش غیرقابل دسترسی است.
8. تأمین نیاز قطعی کشور در زمینهی ظرفیت غنیسازی به میزان 190 هزار سو.
9. نباید نیازمندیهای کشور و برخی مسائل همچون تحریمها به مذاکره گرهزده شود.
10. این مذاکرات فقط در مورد مسائل هستهای است و لاغیر.
11. تا دشمنی آمریکاییها و اظهارات خصمانهشان دربارهی ایران ادامه دارد، تعامل با آنها نیز هیچوجهی ندارد.
با الهام از این خطوط قرمز به نظر میرسد یک توافق خوب بایستی حائز شرایط ذیل باشد:
1. حفظ دانش هستهای
2. حفظ دستاوردهای هستهای
3. حفظ عزت ملی
4. حفظ منافع ملی
5. حفظ استقلال سیاسی
شایانذکر است که مهمترین شاخص عملیاتی این توافق که به موضوع حفظ منافع ملی بازمیگردد، رفع یکبارهی همهی تحریمها به صورت همزمان خواهد بود.
بر این اساس است که مهرماه سال جاری، رئیس جمهور محترم در نشست مطبوعاتی در جمع نمایندگان رسانههای بینالمللی در نیویورک تصریح نمود: «وقتی راجعبه تحریم صحبت میکنیم، مقصود ما همهی تحریمهایی است که از نظرمان غیرقانونی است؛ چه تحریمهای یکجانبهی آمریکا، چه تحریمهای اتحادیهی اروپا و چه قطعنامههایی که مربوط به شورای امنیت است باید در توافق به طور کامل برداشته شود.»
و پس از امضای توافقنامه نیز تصریح کردهاند: «با اجرای این توافق تحریم نیز شکسته خواهد شد؛ چه دیگران از این لفظ خوششان بیاید و چه بدشان بیاید. ترکها در سازمان تحریم از دیشب آغاز شده و هر چه زمان بگذرد فاصلهی این ترکها بیشتر خواهد شد و در اولین قدم برخی از تحریمها با اجرای این توافق برداشته خواهد شد. تحریمها که به صورت فزاینده ادامه مییافت، از امروز یعنی از شروع اجرای توافق متوقف خواهد شد و بخشی از تحریمهای بانکی در اجرای این توافق شکسته خواهد شد.»
سخن پایانی
در این مقاله کوشیده شد با بازخوانی روند تحولات پروندهی هستهای، شاخصههای توافق خوب مورد بررسی قرار گیرد. روشن است که اکنون باید منتظر ماند و دید که تیم مذاکرهکنندهی محترم که مورد حمایت آحاد ملت و نظام اسلامی بوده و هستند، تا چه حد در استیفای حقوق ملت موفق خواهند بود.
این مقاله را با توصیهای از امام راحل عظیمالشأن به پایان میبریم که در وصیتنامهی الهی- سیاسی خویش فرمود: «وصیت من به وزرای خارجه در این زمان و زمانهای بعد آن است که مسئولیت شما بسیار زیاد است، چه در اصلاح و تحول وزارتخانه و سفارتخانهها؛ و چه در سیاست خارجی حفظ استقلال و منافع کشور و روابط حسنه با دولتهایی که قصد دخالت در امور کشور ما را ندارند؛ و از هر امری که شائبهی وابستگی با همهی ابعادی که دارد به طور قاطع احتراز نمایید.»
رضا سراج/ کارشناسارشد مسائل راهبردی و عضو هیئت علمی دانشگاه
نظرات کاربران