نظرخواهی

آیا ازعملکرد مهدی روشنفکر در توسعه شهرستان های بویراحمد، دنا و مارگون راضی هستید؟

تازه های سایت

27. مهر 1392 - 12:08
نوجوان نابینای حافظ قرآن کهگیلویه و بویراحمد از محدودیت های تحصیلی و خواسته های خود از آموزش و پرورش استان گفت.

به گزارش چهارفصل، کلثوم رضایی روشن دل دوازده ساله ای است که علی رغم نابینایی، توانسته 11 جزء از قرآن کریم را حفظ نماید.

این بانوی نابینای استان کهگیلویه و بویراحمد تاکنون با شرکت در مسابقات متعدد موفق به دریافت 22 لوح و تقدیر نامه از ارگان های مختلف شده است.

وی که در پایه هفتم مشغول به تحصیل است در کنار درس خواندن توانسته حفظ قرآن را کماکان ادامه دهد.

کلثوم رضایی به خوبی توانسته است بر جمله «معلولیت محدودیت نیست» صحه گذاشته و به یکی از نخبه های استان کهگیلویه و بویراحمد تبدیل شود.

در مراسم های مختلفی که از سوی اداره بهزیستی برگزار می شود این روشندل هم استانی عهده دار مراسم افتتاحیه و تلاوت قرآن است.

با هماهنگی های صورت گرفته به خانه پدر و مادرش رفتیم. خانه ای معمولی داشتند و کلثوم در گوشه ای از اتاق مشغول تایپ با ماشین تایپ خط بریل(خط مخصوص نابینایان) بود که به دلیل نداشتن میز مطالعه، مجبور بود آن را بر روی زانو گذاشته و تایپ کند.

خودت را برای ما بیشتر معرفی می کنی؟

 کلثوم رضایی هستم، دوازده سال سن دارم تا کلاس پنجم در مدرسه کودکان استثنایی درس خواندم  و در حال حاضر در کلاس هفتم و درمدرسه شاهد یاسوج درس می خوانم،  یازده جزء قرآن حفظ هستم و ده ترم نیز در کلاس یادگیری زبان انگلیسی شرکت کرده ام.

در مسابقات قرآنی مقامی هم کسب کرده ای؟

من در مسابقات زیادی شرکت کردم و مقام های اول و دوم در شهرستان و کشور را کسب کرده ام و در مسابقات بهزیستی استانی مقام اول، در مسابقات جامعه القرآن شهرستانی و استانی مقام آوردم و در بین دانش آموزان کلاس هفتم که همه بینا بودند بالا ترین نمره را کسب کردم  و نزدیک به 22 لوح و تقدیر نامه از ارگان های مختلف دریافت کرده ام.

با روحیه ای مصمم و اراده ای قوی از توانایی ها و استعدادهای خود سخن می گفت: نابینایی مانعی برای پیشرفت کردن نیست  «به نظر من خواستن، توانستن است.»

در مورد وضعیت جسمی و مشکلاتش از او سئوال پرسیدم، دختر روشن دل ما از مسئولان استان ناراحت و گله مند بود.

از اینکه برای تهیه لوازم ساده آموزشی خود باید ماه ها منتظر پاسخگویی مسئولین باشد و برای تهیه وسایل مورد نیاز تحصیلی اش مجبور است به استان های مختلف کشور درخواست دهد، ناراحت و دلگیر بود.

چه توقعی از مسئولان داری؟

با توجه به شرایط جسمانی افراد نابینا، از مسئولین استان به خصوص آموزش و پرورش، سازمان بهزیستی تقاضای کمک و یاری داریم، نه تنها من بلکه تمام کسانی که دارای این نقص هستند به کمک و حمایت بیشتری از سوی این نهادها نیاز دارند، چرا من و بقیه نابینایان باید برای یک وسیله کوچک چند ماه منتظر بمانیم.

عمده مشکلات قشر روشندل استان چیست؟

در این استان مدرسه مخصوص نابینایان وجود دارد اما امکانات به قدری نیست که یک فرد نابینا بتواند در آن جا پیشرفت کامل داشته باشد.

برای حفظ قرآن مجبور به سفارش کتاب قرآن مخصوص نابینایان از تهران هستیم، علاوه بر این، مشکلات ایاب و ذهاب نیز زیاد بوده که همه هزینه آن بر دوش خانواده است.

از اینکه در مدرسه شاهد درس می خوانی چه احساسی داری؟

خوشحالم از این بابت که توانستم به مدرسه عادی راه پیدا کنم. البته آموزش و پرورش برای ورود من به مدرسه شاهد مجوز نداده و با ثبت نام من مخالفت کرده اند.

دلیل مخالفت آموزش و پرورش استان برای ورود شما چیست؟

مسئولان آموزش و پرورش می گویند چون شما نابینا هستید باید در مدرسه مخصوص افراد نابینا درس بخوانی و با توجه به امکانات محدود این مدرسه، مجبورم برای رشد علمی خود در مدرسه شاهد درس بخوانم. خیلی خوشحال می شوم اگر به من اجازه بدهند تا در امتحانات شرکت کنم و وارد مدرسه تیزهوشان شوم.

 چطور در مدرسه شاهد پذیرفته شدی؟

از من امتحان گرفته شد و به خاطر نمره بالایی که در امتحانات آوردم توانستم در این مدرسه ثبت نام کنم. اما الان یک ماه از سال می گذرد ولی هنوز کتاب ندارم.

به مسئولان مربوطه مراجعه کرده ای؟

بله، متأسفانه بارها به آموزش و پرورش استان مراجعه کرده ایم اما مسئولان به ما گفتند باید درخواست بدهند تا از تهران برایمان کتاب بیاورند.

با روح بزرگ خود از خدا برایمان می گوید: خداوند بسیار مهربان است، وقتی که قرآن و نماز می خوانم وجود خداوند را حس می کنم، می فهمم که خداوند در کنار من است. «خداوند فرموده فهو معکم این ما کنتم» هر جا که بروید خداوند با شما است.

دنیا را چطور می بینی؟

دنیا جاهای مختلف دارد بعضی از جاهایی هست که مردمش خوب هستند وکارهای خوب انجام می دهند و بعضی جاها هم هست که ممکن است بعضی ها غیبت و دورغ بگویند ولی  به نظر من« اگر کمی دنیا روشن تر باشد، بهتر است»، چیزایی برای من جذاب هستند که با دنیای بعضی از آدم های بینا متفاوت است،  وقتی که فکر می کنم اگر یک شخصی دارد دزدی می کند و کسی از دور دارد او را می بیند و چیزی نمی گوید، هم خودش گناه می کند  و هم آن ادمی که دزدی می کند، به این نتیجه می رسم که ما آن ناپاکی ها را نمی بینیم و ممکن است کمتر گناه کنیم.

برای همسن و سالان و کسانی که مانندخودت روشندل هستند، چه صحبتی داری ؟

هیچ وقت از این که چرا خداوند ما را نابینا کرده است، ناامید نشوند،  چون اگر خداوند یک در را به روی ما ببندد صد نعمت به ما عطا می کند، به همسن و سال های خودم توصیه می کنم که به سراغ قرآن بروند.

چرا قرآن؟

چون اگر قرآن بخوانند هم به خودشان آرامش می دهد و هم می تواند در زندگی کمکشان کند.

در مورد این کلمات اولین چیزی که به ذهنت می رسد؟

پدر: من پدرم را دوست دارم.

مادر: مادر من مثل کوه استوار است.

می توانی یک جمله در مورد روز عصای سفید بگویی؟

به نظر من خواستن توانستن است هر کس که بخواهد کاری را انجام بدهد می تواند، اگر فقط خودش سعی کند می تواند به هدفش برسد، اگر انسان ارداه کند می تواند کوه را هم جا به جا کند.

بیت شعری که خیلی دوست داری؟

«توانا بود هرکه دانا بود    زدانش دل پیر برنا بود»

یک سئوال تکراری، دوست دارای در آینده چه کاره شوی؟

 دوست دارم در آینده یک پزشک و حافظ کل قرآن  بشوم و می خواهم از این راه به جامعه ام خدمت کنم.

پای درد ودل پدر مادر کلثوم هم نشستیم،  باتمام سختی ها باز هم خوشحال بودند که چنین فرزندی دارند.

پدر کلثوم برای لحظاتی کوتاه با ما هم کلام شد، او نهایت آرزویش موفقیت کلثوم است و برای ما از انتظاراتش از مسئولان گفت: ما هیچ توقعی از مسئولین نداریم فقط به وعده هایی که می دهند، عمل کنند.

او با گلایه از مسئولان استان گفت: از نظر مالی چیزی نمی خواهم، فقط دوست دارم امکانات برای کلثوم فراهم شود تا بتواند پیشرفت کند، چون چندین بار سازمان بهزیستی و آموزش وپرورش استان به ما وعده هایی داده اند اما هیچ کدام عملی نشده است، حتی امسال با هزار خواهش و تمنا توانستیم کلثوم را در مدرسه عادی ثبت نام کنیم.

در مورد مشکلات و کمبودهای تحصیلی کلثوم به اداره کل آموزش و پرورش استثنایی مراجعه کردم ولی آن ها گفتند که مطالب درسی کلثوم را بر روی سی دی به او می دهیم ولی با شرایط جسمی کلثوم این کار بی فایده است.

مادر کلثوم هم با چهره ای ناراحت، از آینده نامعلوم فرزند خود گفت: چندین بار خواستیم به خاطر شرایطی که کلثوم دارد از این استان برویم اما وضعیت مالیمان این امکان را برای ما فراهم نکرد.

باورکنید کلثوم استعداد فوق العاده ای دارد، خودم به تنهایی مجبورم یک روز در میان او را تا مدرسه ببرم.

 گویی دوست ندارد مشکلات نگهداری او را در جلوی فرزندش بازگو کند، با صدایی بغض آلود ادامه می دهد: من به او افتخار می کنم اما با مشکلاتی که برای نابینایان در استان وجود دارد فکر نمی کنم بتوانند به آن چیزی که می خواهند برسند، مسئولین هم که تا حالا کاری برای این قشر انجام نداده اند.

انتظارات شما از مسئولین چیست؟

فقط انتظار من از مسئولین این است که این قشر را فراموش نکنند و در مسائل و گرفتاری های سیاسی شان گم نشوند.

منبع:صبح زاگرس

انتهای پیام/گ

 

نظرات کاربران

شبکه اطلاع رسانی دانا
قلم_گزینشی