چهار فصل ، یاداشت محمد ناصر پاک نژاد،
امروز
اینجا
همه اعتقادشان نم کشیده است
دیگر هیچ کس دلش برای مادران دلسوخته چشم به انتظار فرزندان جان باخته شان از خاک های جنوب نمی سوزد...
اینجا تعریف از عشق، تغریف از آزادی، تعریف از خانواده، تعریف از دلم می خواهد...،تعریف از صفا و تفریح عوض شده.
اینجا و امروز دیگر کسی پای چیزی نمی ماند زیر همه چیزهایی میزنند که قریب یک میلیون نفر در مقابل تیروتانک و مرگ قدعلم کردند.امروز زیر همه چیز را هم خالی میکنند حتی زیر ابروی مردان را...
غیرت آنچه مسولین نباید به آن بیندیشند زیرا من و شما و پدران و برادران دختران این سرزمین زنده ایم و مدعی هستیم که مرد هستیم.
آنچه که میترسیم از تعریف آن، آنچه که اگر کسی در گوشه ای از خیابان نسبت به رفتار ما از ما بپرسد داری یانه شاید کمی به فکر فرو رویم...
احساس خود کم بینی که بر ما حاکم کرده اند و ما ناخواسته و ناآگاهانه آن را در قالب ذهنی خود جا داده ایم وپذیرفته ایم ترسم از آن است که کم کم و به نرمی در جنگ خاموش اما شعله ور فرهنگی آتیش به اعتاقادتمان زده و ارزشهایمان را تغییر دهند کما اینکه براحتی دوستان و برخی افراد را در گوشه و کنار شهرمان فقط با کمی قدم زدن در مرکز و دیدن فساد در اطرافش می توان دید که با ایجاد نیاز های کاذب و ایجاد الگوهای متفاوت با ایدئولوژی تفکری حاکم بر سرزمینمان چگونه ما را خام کرده و به خواب غفلت فرو برده اند و آنهایی هم که کمی توجه امر شده اند چنان شبیه خونی بهشان زده شده که هنوز نمی دانند از کجا شروع کنند و فقط در یک نقطه ایستاده اند و به اطراف خود با اضطراب نگاه می کنند بدون اینکه تصمیم درستی به ذهنشان خطور کند و در یک کلام غافلگیر شده اند و نمی دانند امروزه چه برنامه ای بریزند تا جلوی شبیه خونی که تبدیل به تهاجم رودررو شده را بگیرند.
البته این هم چندان دور از انتظار نبود زیرا هرکه به فکر فردا نباشد به غم فردا گرفتار خواهد شد و این رفتار و بی اخلاقیای که در جامعه ما ریشه دوانده و در خیای از خانواده های ما نفوذ کرده تنها و تنهاد به خاطر مادی شدن دنیای ماست و به خاطر اینکه دیگر جایی برای داشتن یک زندگی اخلاقی و بدون هرج و مرج برای خویش نگذاشته ایم و همه چیز را در اقتصاد خانواده معنا کرده ایم خانواده ای که تا مدتی دیگر طبق برنامه ریزیهای شبکه های غربی و القای آگاهانه ی آن به ناخودآگاه مردم جهان دیگر وجود نخواهد داشت زیرا تنها راه داشتن اخلاق و ارزشهای انسانی که منشأ اصلی آن گفتمان الهی_اسلامی است همین خانوداه است.
نتیجه آخری که میتوان گرفت این است که باز هم باید از خانواده شروع کرد تا رسید به نقطه اصلی شرافت و غیرت و انسانیت.
احساس خود کم بینی که از طریق تفکر مدرن بر ما غلبه کرده در غرب دوره ی خود را سپری کرده و به پسامدرن هم رسیده است اما ما هنوز چنان می اندیشیم که باید خود را دنباله رو آنها بدانیم.
همه ما می دانیم که تفکر نهیلیستی غرب تنها عاملی نیست که منجر به پیشرفت های آنان شده اما چنان القا نموده که دین گرایی و دین مداری مانعی بر سر راه است ونمی گذارد با آن سرعتی که غرب و برخی کشورهای خاورمیانه جلو رفته اند ،ما هم حر کت داشته باشیم.
غافل از اینکه این طرز فکر در نظریه پردازی های غرب به آن اشاره شده و اینکه تمامی کشورها باید طبق هدایت و رهبری کدخداهایی باشند که آنها تعیین کرده اند و ما هم باید از آنها پیروی کنیم دانستند که هرکاری هم بکنند ما ایمان داریم و تا ایمان و باورها و ارزشهایمان در درون ما و در تفکر ما جاری است نمی توانند حتی یک لحظه سر تعظیم ما ر ا در مقابل خود ببینند.لذا تمام تلاش و سعی خود را بر این گذاشتند که من و شما و تمامی پدران و برادران اجوانان این مرزوبوم را در خواب غفلت ببرند فقط و فقط با عادی سازی برخی روابط و برخی رفتار ها و بعد گرفتن تمام آنچه غروررش را داشتیم.
این فقط محتوای اندکی از یکی از نظریاتشان بوده به اسم نظریه «مرکز- پیرامون»یا«وابستگی» یا کدخدامنشی و نمی دانند که ما هم بیکار نخواهیم نشست و رفتارهای کدخداگرایانه را چندین دهه هست که بعد چندین قرن کنار زده ایم و اگر کسی باز واپس گرایی کند حتی در لغت و درگفتار هرکسی از هر جناحی و با هر سمتی که باشد با تمام توان در مقابلش قد علم خواهیم کرد.
اما آنان هم دست از اعتقادشان برنمیدارند و در نظریه بیان شده رازو رمز پیشرفت و جلورفت یک ملت را در وابستگی آن ملت به خود دارند و اینکه هرچه بیشتر یک ملت جهان سومی یا وابسته بیشتر به آنان شبیه گردد زودتر و با کیفیت بهتر جلو خواهد رفت.
اما شرط اول همسانی شکل و ظاهر با آنان است که ریشه در همسانی فرهنگی دارد که برابر است با نابودی دیگر فرهنگ ها دقیقاً مثل فرهنگ اسلام تا بتوانند راحت تر کدخداگری خود را بر دنیا داشته باشند.
و این هم جز با تغییر رفتارها،انگیزش ها،ارزشها و باورهای مردمان یک ملت امکان پذیر نمی باشد پس به تفکر و قلب پدران و مادران ملت ما حمله کرده اند که اینگونه میبینیم تاثیرشان را بر پوشش و رفتار و گفتار فرزندانشان.
پدران و مادران(خانواده) اگر متوجه این امر باشند، فرزندانی مطابق فرهنگ انسانی (اسلامی) خود تربیت خواهند کرد و چنان مواظبت کردن و غیرتی را به فرزندان خود آموزش می دهند که ثبات اخلاقی جامعه را بدور از هرگونه آنارشیست جنسی،پوششی و اخلاقی ایجاد خواهند کرد تا از لحظه بیرون رفتن فرزند تا برگشتش به خانه امنیت وثبات اخلاقی، جسمی و روحی مطمئنی را تجربه کنند و این مهیا نمی شود جز با آگاه سازی خانواده تا هرکس یک شمع روشن کرده و بعد نورانیتش را در جامعه خواهیم دید.
بنابراین نیازی به تصمیم گیری مسئولین یا هر شخص دیگری برای هیچ کسی نیست زیرا همه ما خانوده داریم و همه ما هم دنبال تأمین امنیت افرادش در همه جهات داریم.
این عملکرد ما در فضای جامعه جهانی است و باید متوجه تأثیر خود بردیگران و دیگران برخود باشیم و این امر مسلمی است که کسی که وسایل تبلیغی بیشتری دارد و تلاش بیشتری هم میکند برگ برنده ای در دستان خود دارد که شاید بتواند در قلوب و اندیشه های ما رسوخ کرده و براحتی برآنان اثرگذارد بنابراین باید آگاهی داشته باشیم که دشمن از این امر آگاه است و به همین خاطر بودجه های میلیون دلاری کلانی را به این امر اختصاص می دهد و مستقیما برای ایران هراسی،اسلام ستیزی و تشیع زدایی !
هیچ کسی هم نمی تواند این گفته را انکار کند .اما پنهان کاری برخی از ماها هم به خاطر برنامه ریزی دشمنانمان است زیرا این گونه جهت آنتن ها را تغییر داده و این گونه منبع تغذیه اذهان مردم را با مسایل سطحی و کم عمق مثل جنگ سرد، مثل اقتصاد و مثل سیّاسی بودن و...پر میکنند تا کسی زبان به نقد آنان نگشاید و متوجه عمق مسئله نگردد.
ادامه مبحث به صورت مصداقی خاصه شهر یاسوج و سواحل رودخانه بشار و تغییر تعریف زندگی و تغییر تعریف تفریح و تغییر تعریف آزادی و تغییر تعریف در ارتباط باز اجتماعی در مطلب بعدی ارائه خواهد گردیید.
این دغدغه را هم بخوانید:
خدایا عجب دردی دارم ! از یک سو باید بمانم تا شهید آینده شوم و از سوی دیگر باید شهید شوم تا آینده بماند . هم باید امروز شهید شوم تا فردا بماند و هم باید بمانم تا فردا شهید نشود . خدایا ! چه می شد امروز شهید می شدم و فردا زنده می شدم تا دوباره شهید شوم.
شهید مهدی نور حق
والعالقبه للمتقین.
انتهای پیام/گ
نظرات کاربران