نظرخواهی

آیا ازعملکرد مهدی روشنفکر در توسعه شهرستان های بویراحمد، دنا و مارگون راضی هستید؟

تازه های سایت

1. دى 1395 - 13:19
البتّه من شنیده‌ام در دانشگاه ما یک جریانهایی باز دارند حرف مارکسیسم را دوباره زنده میکنند، منتها این، دمیدن در کوره‌ی خاموش است این، نقش بر آب زدن است؛ دیگر به درد نمیخورد.

به گزارش پایگاه خبری چهارفصل، جبارنژاد در یادداشت ارسالی خود به این پایگاه خبری نوشته است؛ با آن‌همه ادعا و با آن‌همه سروصدا و آن‌همه قربانی گرفتن و مانند اینها، نظامهای کمونیستی دنیا بعد از شصت سال، هفتاد سال، جز افتضاح، چیز دیگری به بار نیاوردند؛ یعنی دروغ بودن شعارهایشان ثابت شد، ناتوانی و ناکارآمدی‌شان هم ثابت شد؛ بنابراین آن، دیگر برنمیگردد. لکن حالا شنیده‌ام بعضی‌ها [دنبال این هستند] که اگر واقعیّت داشته باشد و الان جریان مارکسیستی به صورت فکری در دانشگاه ما فعّال باشد، قطعاً پول آمریکایی‌ها دنبالش است؛ برای خاطر اینکه انگیزه‌ای وجود ندارد. پول میدهند؛ برای اینکه بالاخره خود این شقّه شقّه کردن دانشجوها برای آنها یک نعمت بزرگی است. یکی از شقّه شقّه کردن‌ها هم این است که مارکسیست‌ها را دوباره زنده کنند"[1]

صحبت های بالا بخشی از بیانات رهبر انقلاب در دیدار ماه رمضان پارسال با دانشجویان است که ایشان به صراحت به نقش دلارهای آمریکایی در تلاش برای زنده کردن دوباره ی جریان چپ در دانشگاه های ایران اشاره میکنند. شاید در ابتدای امر این جمله کمی عجیب به نظر برسد و بلافاصله این سوال پیش بیاید که چطور ممکن است  چپِ مارکسیسم که از ابتدا در تقابل با امپریالسمِ آمریکا و در ضدیت با تفکر لیبرالیسم  شکل گرفت اکنون بخواهد در ایران مورد حمایت آنان قرار بگیرد و اصولا چه وجهی دارد که آمریکا بخواهد برای زنده شدن جریان چپ در دانشگاه های ایران ،پول هزینه کند؟!

پاسخ اولیه به این سوال ( که در ادامه به تفصیل خواهد آمد) این است که این موضوع نه تنها دور از ذهن نیست بلکه مبتنی بر تجربه های قبلا تکرار شده ی تاریخی است که در ادامه به این تجربه ی تاریخی اشاراتی خواهد شد. نگارنده خود از نزدیک با برخی دوستان چپ از نزدیک صحبت داشته و استدلال های آنها را شنیده است یکی از دلایلی که باعث میشد مسئله ی حمایت های نظام سرمایه داری از جریان چپ در ایران خصوصا طی چند سال اخیر برایشان باور پذیر نباشد و حتی گاها با تمسخر منکر این موضوع شوند این است که با تاریخ دقیق جریان چپ و سیر تطور تاریخی آن و انشعاب های مختلف این جریان (خصوصا در گستره ی تاریخ معاصر ایران) آشنا نیستند و همین عدم اطلاع آنان باعث شده فریب برخی تبلیغات را بخورند و احیانا گرایشاتی به این جریان پیداکنند.

نفوذ سریع  کمونیسم در جهان خصوصا بعد از شکست آلمان هیتلری از ارتش شوروی در جریان جنگ جهانی دوم  و بعد از آن با آغاز جنگ سرد، باعث شد تا ایالات متحده ی آمریکا به شدت احساس خطر کند . از طرفی بنا به برخی دلایل[2] ، چپ در جهان، متاثر از انقلاب های چین و کوبا دچار انشعاباتی شد و عملا  الگوهای چپِ چین[3] و کوبا در مقابل مدل مبارزاتی شوروی قرار گرفتند و عملا یک شکاف بزرگ در اردوگاه مارکسیسیم جهانی اتفاق افتاد . همین شکاف کافی بود تا ایالات متحده دست به کار شود و حداکثر بهره برداری را از جریانات انشعابیِ مارکسیستی داشته باشد.

"در این دوران سرویس های جاسوسی غرب و آمریکا ( سیا و اینتلیجنس سرویس) کار گسترده ای در زمینه ی نفوذ در محافل مارکسیستی جهان سازمان می دادند و در مقابل احزاب مارکسیستی شوروی گرا ، گروه های چپ آمریکایی را با جاذبه های بیشتری بوجود می آوردند"[4] و " همین مساله باعث شد تا همزمان توسط سرویس های جاسوسی غرب نیز انواع جریان های محفلی چپ" تروتسکیستی" و "آنارشیستی" در میان دانشجویان چپگرا پایه گذاری شود "[5]

آنچه که برای ایالات متحده ی آمریکا مهم بود  این بود که شکاف ایجاد شده در میان جریانات چپ را به صورت یک بحران عمیق و پایدار تبلیغ کند و جالب آنکه " وجود هزاران داشجوی ایرانی در اروپای غربی و آمریکا که پرورش یافته ی فرهنگ غربی بودند در انعکاس بحران جهانی مارکسیسم در داخل ایران نقش درجه اول داشت بازتاب این تاثیر، پیدایش جریان های روشنفکری- دانشجویی- چریکی موسوم به " فدائیان خلق" و "مجاهدین خلق بود" "[6]

نباید فراموش کرد که اکنون شوروی دچار فروپاشی شده  و بدون تردید جمهوری اسلامی ایران بزرگترین تهدید برای آمریکا در سطح جهان محسوب میشود ( البته شوروی هم خصوصا  از دوران خروشچف تا فروپاشی عملا تهدید جدی ای برای آمریکا محسوب نمیشد) . از طرفی انقلاب اسلامی به خاطر ذات توحیدی اش هیچ گاه با نظام سلطه آمریکا که بر منبای الحاد است سر سازگاری نداشته و ندارد و قطعا دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی از دشمنی آن با شوروی عمیق تر است و دلیل آن را در تعبیر ی میتوان یافت که آلوین تافلر به آن اشاره کرد یعنی" رستاخیز مذهب "[7] که از اساس نظام سلطه را دچار چالش جدی کرد . حال با توجه به تجربه ی تاریخی که بدان اشاره شد آیا نمیتوان این مساله را قطعی دانست که این تجربه ی تاریخی و این نقشه ی زیرکانه این بار بسیار دقیق تر و محاسبه شده تر علیه جمهوری اسلامی ایران به کار رود؟؟؟ آیا وقت آن نرسیده که برخی دوستان چپ[8] که  عموما از واقعیت های تاریخی پیش گفته بی اطلاع اند، به تعبیر خودِ جنابِ مارکس، به خودآگاهی تاریخی برسند و بیش از این در زمین کسانی بازی نکنند که از اساس با استقلال این کشور سر ستیز داشته اند؟ استقلال ملی ای که به بهترین وجه آن توسط جمهوری اسلامی تامین شده است. [9]

نکته دیگر آنکه آمریکا و نظام استکبار به شدت از عمق نفوذ انقلاب اسلامی در منطقه و جهان  به وحشت افتاده است و به دنبال راهی میگردند تا این شعله های مهار نشدنی آتش خشم انقلابیون جهان را که عمدتا متاثر از انقلاب اسلامی بوده مهار کند و به همین خاطر به هر حربه ای حتی حمایت از تجدید حیات دشمن دیرینه ی خود یعنی جریان چپ متوسل میشود و آن را در میدان خود و این بار نه علیه چپِ شوروی که به تاریخ پیوسته بلکه علیه جمهوری اسلامی بازی میدهد و چپ هم ملتفت نیست  که در زمین آمریکا بازی میکند حال چه له و چه علیه امپریالیسم موضع بگیرد هر دو علی السویه است، مهم بازی در زمین حریف است...

این دوستان نا آگاه و فریب خورده( که البته تعدادشان بسیار ناچیز است) باید به این نکته مهم توجه داشته باشند که فعالیت چپ در دانشگاه های ایران همان گونه که رهبر انقلاب دلسوزانه و پدرانه هشدار داده اند همچون دمیدن در کوره ی خاموش است چرا که اساسا به دلایل متعدد تاریخی و فرهنگی ، عمق نفوذ چپ در ایران حداکثر از برخی نخبگان سیاسی فراتر نرفته( و هیچ گاه نتوانسته در ایران جریان مردمی تولید کند) آنهم در دوره ای که نیمی از حکومت های دنیا تحت سیطره حکومت های کمونیستی بود و اوج اقتدار شوروی محسوب میشد نه حالا که شوروی فروپاشیده و سال های سال است که چپ دیگر برای خیلی ها مسئله نیست و به تعبیر امام (ره) به زباله دان تاریخ پیوسته و این یعنی همان دمیدن در کوره ی خاموش...

 

 

[1] . بیانات در دیدار دانشجویان ماه مبارک رمضان 1394 ه.ش

[2] . مثلا در خود ایران میتوان به عواملی نظیر بی فایده دیدن فعالیت های پارلمانتاریستی و غیر مسلحانه که عمدتا توسط حزب توده دنبال می شد، همچنین کودتای 280مرداد 32 و قیام 15 خرداد 42  و سرکوب آنها توسط رژیم و ایضا انقلاب های چین، کوبا، ویتنام، الجزایر، یوگسلاوی و ... که همه مبتنی بر چریکیسم و مبارزه مسلحانه و نفی رویزیونیسم شوروی بود، اشاره کرد.

[3] . مائو الگوی مبارزاتی شوروی را عملا انحراف از مارکسیسم میدانست و واژه ی " سوسیال امپریالیسم شوروی " از ابداعات اوست. در واقع او با این کار قصد داشت بفهماند که سیاست های شوروی همان سیاست های امپریالیسم است و هیچ ربطی به مارکسیسم ندارد.

[4] . حزب توده، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی

[5] . همان

[6] . همان، ضمن آنکه باید به این موضوع هم اشاره کرد که اگر چه سازمان مجاهدین خلق از دل یک نهاد ملی مذهبی (نهضت آزادی) بیرون آمده بود اما نباید تاثیر پذیری آن را از جریان چپ جهانی خصوصا جریان مائوئیستی نادیده گرفت.

[7] . جابجایی قدرت، آلوین تافلر

[8] . همان طور که قبلا هم  اشاره شد نگارنده مکرر در مکرر با این دوستان صحبت های رو در رو داشته و از نزدیک با استدلال هایشان آشناست. این دوستان بعضا نظراتشان را هم صادقانه مطرح میکنند عمدتا روحیه ی اعتراض به وضع موجود دارند و این فی حد نفسه نه تنها اشکال ندارد بلکه مطلوب هم هست  منتها عملا در زمین سرمایه داری که این دوستان مدعی مبارزه با آن هستند را بازی میکنند در حالی که خود هم متوجه نیستند. البته کسانی که پشت پرده ی جریانات چپ در ایران هستند و عمدتا از صداقت و ناآگاهی برخی دانشجویان سوء استفاده میکنند و کاملا مدیریت شده برخورد میکنند خوب میدانند که یک سر مساله ی تجدید حیات جریان چپ در دانشگاه های ایران ( که قطعا اتفاق نخواهد افتاد) به آمریکا وصل است.

[9] . حقیقتا این مساله ای است که هر کسی را که اهل انصاف است به تایید این مساله وا می دارد. کیست که نداند قبل از انقلاب در همین کشور ، نخست وزیر و وکیل و وزیر همه و همه با بالا یا پایین آمدن  ابروی اشاره ی ژنرال های آمریکایی عزل و نصب میشدند؟ همه میدانند که در طول این 4 دهه بعد از انقلاب حداقلش این است که مسئولان کشور خوب یا بد توسط خود مردم انتخاب میشوند و این مردم اند که خود کنشگران اصلی و فعال حیات سیاسی این کشوراند . جنگ 8 ساله  اوج نشان دادن این استقلال سیاسی به جهان بود و همه دیدند که بدون اینکه جمهوری اسلامی به کسی باج بدهد حتی بدون مذاکره تک تک مناطق اشغالی متعلق به خود را باز پس گرفت  و حتی یک سانت از خاک کشور در نهایت جابجا نشد. حال سوال اساسی اینجاست که جریان چپ که همواره مسئله ی استقلال را به عنوان یکی از آرمان های خود مطرح میکند، نسبت به این مساله سکوت کرده است و حتی در مواردی سعی داشته این استقلال را مخدوش هم کند؟!!!

انتهای پبام/

نظرات کاربران

شبکه اطلاع رسانی دانا
قلم_گزینشی