نظرخواهی

آیا ازعملکرد مهدی روشنفکر در توسعه شهرستان های بویراحمد، دنا و مارگون راضی هستید؟

تازه های سایت

25. شهريور 1394 - 12:33
شهید دهراب پور در همان سال تنها دانش آموز شهر یاسوج بود که با پذیرش در دبیرستان نخبه پرور دانشگاه شیراز که مهمترین مرکز علمی جنوب کشور با بهترین و زبده ترین دانش آموختگان پزشکی و استادان دانشگاهی بوده است مسیر موفقیت های علمی خود را سپری کرد.

به گزارش پايگاه خبري تحليلي چهارفصل، شهید عین الله دهراب پور در سال 1345 در شهرستان بویراحمد متولد شد. وی پنج سال دوره ابتدایی را به صورت جهشی در سه سال با معدل عالی و دوره راهنمایی را در خرداد 1358با معدل 19.76به عنوان رتبه اول شهر یاسوج به پایان رساند.

 

 

شهید دهراب پور در همان سال تنها دانش آموز شهر یاسوج بود که با پذیرش در دبیرستان نخبه پرور دانشگاه شیراز که مهمترین مرکز علمی جنوب کشور با بهترین و زبده ترین دانش آموختگان پزشکی و استادان دانشگاهی بوده است مسیر موفقیت های علمی خود را سپری کرد.

 

وی پس از دریافت مدرک دیپلم با بهترین معدل بجای نشستن بر کرسی رشته پزشکی در جبهه نبرد حق علیه باطل حضور یافت.شهید والامقام این مسیر را در وصیت نامه اش هم به وضوح ترسیم کرده که مهمترین آزمون، آزمون الهی و بهترین دانشگاه مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است.

 

 شهید دهراب پور با وجود سن پایین ازهوش و استعداد سرشار، ذوق و هنر وافر، تقوی و خلوص کم نظیر، شجاعت، شهامت مثال زدنی، شور و شعور انقلابی برخوردار بود این ویژگی ها از وی اسطوره ای دوست داشتنی و فراموش نشدنی در یادها به جا گذاشت.

 

 

 

وی همزمان با آغاز جنگ تحمیلی در حالی که در دانشگاه مشغول به تحصیل بود پس از عزیمت به جبهه و مجاهدت های فراوان در عملیات بیت المقدس مجروح شد.شهید دهراب پور پس از مداوا و مجروح شدن در عملیات های بعدی وی از مبارزه با استکبار منصرف نشد تا اینکه در تابستان 1362 در عملیات والفجر دو منطقه حاج عمران به آرزوی دیرینه اش رسید و به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

 

شهید دهراب پور در سال 93 به عنوان شهید شاخص دانشجویی کهگیلویه و بویراحمد معرفی و مستند این شهید والامقام از شبکه خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد.

 

بعد از شهادت عين الله، دوستان همكلاسي و دبيران محترمش و برخی شخصیت های مطرح کشور نامه هايي به خانواده يا خطاب به شهيد نوشته اند كه در هر كدام از اين نامه ها دنيايي از معرفت و عشق به شهيدان راه حق و آئين سرخ حسيني موج مي زند. اين نامه ها يادآور دوستي هاي ناب و عرفاني عين الله به انسان هايي است در كسوت بندگي خداوند كه در سپيده دم آفرينش كائنات به افتخار اشرف مخلوقات عالم نائل آمده اند و قرار است فرشتگان آسمان را با نمايش صفات الهي خود مات و مبهوت سازند. اين نامه ها بازتاب مهرورزي هاي شهيدي است به دوستاني يكدل و يكرنگ و آموزگاراني كه شكوه با عظمت مقام آدميت را در پيش چشم جهانيان به نمايش گذاشته اند.

 

 در زیر بخش هایی از این پیام ها و خاطره های دوران عشق و عاشقی علم و شهادت از منظر مخاطبان، دوستدران شهید می گذرد.

 

آیت الله سید علی اصغر دستغیب؛ نماینده محترم مردم استان فارس در مجلس خبرگان رهبری و تولیت آستان مقدس احمد ابن موسی شاه چراغ شیراز شخصا" در مراسم همزمان چهلم عین الله دهراب پورو سالگرد شهید سید نادر یوسفی در مسجد صاحب الزمان یاسوج حضور یافتند و در این مراسم سخنرانی فرمودند. آیت الله دستغیب با شناختی که از عین الله و سید نادر و دوستان آن ها در طی چهار سال حضور در پای درس های اخلاق ایشان در مسجدالرضای شیراز داشتند، در مورد مراتب علمی و جانفشانی های این دو شهید داد سخن دادند و در بخشی از سخنرانی خود گفتند: «شهید عین الله دهراب پوراز شخصیت های بزرگ و از پرچم داران علمی و فرهنگی جامعه دانشگاهی ما بوده است...»*

 

 

.

 

 دكتر كامران باقري لنكراني؛ از همدوره هاي  شهید عين الله دهراب پور در دبيرستان نمونه توحيد شيراز و فوق تخصص گوارش و کبد و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز در بخشي از نوشته خود آورده اند: «نوادری بودند که هم در عرصه علمی می درخشیدند و هم دغدغه هایی فراتر از خود و آینده خود داشتند.

 

 

 

 

شهید عزیزمان عین الله دهراب پور، از زمره این ستاره های نادر بود. در عرصه علمی، او را باید یکی از برترین دانش آموختگان مدرسه نمونه توحید دانست که خود این مدرسه نيز در آن مقطع، برترین دبیرستان کشور بود که هیچ مدرسه ای با آن نمی توانست رقابت کند. این شهید عزیز در سن 10 سالگی دوره راهنمایی را آغاز کرد و در 17 سالگی در کنکور دانشگاه قبول شد و در همه این مراحل، بالاترین رتبه ها را کسب نمود. فهم و ذکاوت او چنان بود که هم  دبیران و هم همکلاسی ها را متحیر  می کرد... با همه اين ها، دهراب پور حقيقي ما تنها يك نابغه علمي نبود. او یک پارچه شوق بندگی بود. من هنوز نماز های ظهرگاهی او را در حیاط دبیرستان به یاد دارم که چه عاشقانه و چه بی سر و صدا با خدا مناجات می نمود. مناجاتی که هنوز به آن غبطه میخورم. دست هایش را چنان خاضعانه به درگاه خدا دراز می کرد که گویی این نوجوان موحّد، محضر خدا را می بیند. به مستحباتی پایبند بود که برخی از ما حتی آن ها را نمي شناختيم و شايد اكنون نيز نمی شناسیم. اما این عشق به خدا او را منزوی نکرد، بلکه میدان دار عرصه های دفاع از دین خدا بود. حضورش در همه میدان هایی که انقلاب اسلامی را در آن در مخاطره می دید از سر تکلیف و با دغدغه مندی و خالصانه و اثرگذار بود.»

 

 

دكتر خليل ضرابي؛ دبير زيست شناسي  شهید عين الله دهراب پور و پزشك فوق تخصص جراح قلب و عروق در فرازي از نامه خود نوشته اند: «مفتخرم که در مقطع تاریخی دوران انقلاب و در هنگامه شور و التهاب دفاع مقدس، معلم عین الله بودم. عین اللهی که یکپارچه عشق و حماسه بود. از ناب ترین بچه های مدرسه که خلوصی کم نظیر داشت. من که معلمشان بودم، توصیه ام این بود: چه آن ها که به دفاع از کشور برخیزند و چه آن ها که درس بخوانند، هر دو  پیروزند. ولی او و دیگر همکلاسی های همرزمش، راه مبارزه با تجاوزگران را برگزیدند و با علم و اطلاع کافی از صحنه های نبرد و با عشق به انقلاب و رهبر به میدان دفاع از میهن و ارزش های اسلامی قدم گذاردند.»

 

 

 

دكتر بهادر شهرياري(سرکاری)؛ از همکلاسی های دوره دبیرستان شهید و دکترای تخصصی ایمونولوژی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز، با يادآوري دوران خاطره انگيز دبيرستان خاطرنشان ساخته اند: «به ياد مي آورم، چگونه دبيرانمان به تو و آن هوش و استعداد سرشارت در تمامي دروس ايمان داشتند و افتخار مي كردند كه دانش آموز كوشايي چون تو دارند.

 

 

به ياد مي آورم عشق ورزيدنت را به نماز و نيايش، و اشتياقت را به حضور در نماز جماعت. چه لحظه هاي نابي بود آنگاه كه صداي ملكوتي اذان مغرب را از بلندگوهاي مسجدالرضا مي شنيدي و با شور و التهابي خاص آستين بالا مي زدي. آماده براي تجديد وضويي دوباره. شستشوي دوباره جسم و روح. مسح عشق. برافروخته شدن آن چهره پاك. خلوصي پرشتاب براي رسيدن به صفوف نماز. آنك در مسجدالرضا. در پيشگاه خداوند. مي ايستاديم به نماز در برابر آن معبود بي نياز. آنگاه دلسپردن به كلام وحي. گوش جان به نداي قرآن. لحظاتي شيرين و ناب. در پاي درس اخلاق و عرفان. شنيدن اسرار بندگي از زبان گرم عارفی الهی. با استشمام کلام وحی از جانب آيه الله دستغيب.

به ياد مي آورم روزي را كه از عيادت آن همكلاسي مجروح در جبهه در بيمارستان نمازي باز مي گشتيم و تو در خودت فرو رفته بودي و مي گفتي چرا ما با خيال آسوده مشغول درس و مشق باشيم و از قافله عاشقاني مثل اين همكلاسي غيرتمند عقب بمانيم؟!»

 

دكتر ذوالفقار ذوالفقاري؛ از همكلاسان و همرزمان شهيد و از مدیران دانشگاه علوم پزشکی شیراز، در بخشي از نامه خود خطاب به عين الله شهيد، آورده اند: «بسیار سخت است که در ساحت ملکوتی فرشته اي چون تو در عالم معنا وارد شوم. انساني فرشته چون تو كه اكنون در مقام قرب الهي جاي گرفته و دیری است ما خاكيان عالم ناسوت را وداع كرده است. با همه اين ها، دل کوچکم برای آن ایام با تو  بودن چه بسیار تنگ شده كه زبان از بيان آن عاجز است. وقتی که در هنگامه اذان مغرب وضو می گرفتیم و با آن چهره برافروخته از عشق به خدا، برای اقامه نماز از خوابگاه به سمت مسجدالرضا مي شتافتيم و در صفوف زیبا، منظم و به یاد ماندنی نمازگزاران مسجد از خود می گسستیم و به خدا می پیوستیم.

عين الله جان هر چه زمان می گذرد به یقین می رسم که شما متعلق به این دنياي قيل و قال نبودید. كه خود انتخاب شده پروردگار عالم بودید و در اوج ايمان به لقای حق شتافتید. چشمان خواب زده و گناهكارمان به شما و دیگر شهداست که در آن سرای جاوید، متنعم به نعمت های الهي هستید. از همه شهداء و عين الله شهيد وارسته از نفس سركش و بريده از نَفَس هاي ناشكري، عاجزانه مي خواهم در وانفساي روز رستاخیز ما را تنها نگذارند و دستگير دست و دل هاي پرگناهمان باشند.»

 

دکتر سعید جاودان سیرت؛ از همکلاسی های دوره راهنمایی شهید و پزشک و دستیار تخصصی بیماریهای عفونی در نامه وزين خود به سجاياي اخلاقي و انديشه پوياي شهيد اشاره نموده و مي نويسند: «شهید دهراب پور، انسان وارسته بزرگی بودند. آوازه علمی و اخلاقی او زبانزد خاص و عام بود و در ایامی که در مدرسه راهنمایی آریوبرزن یاسوج مشغول به تحصیل بودند، ویژگیهای منحصر به فردی داشتند. از جمله اين كه دستخط شان بسیار زیبا بود و انشاهایی بسیار شیوا، روان و پر محتوی مي نوشتند. واجد فهمی شایسته و در خور توجه بودند و به راستي كه متعهد و ملتزم به فراگیری علم بودند. استفاده مطلوب از عنصر زمان، نظم و انضباط در امورات زندگی و درسی، صداقت در گفتار و رفتار از ويژگي هاي بارز ايشان بود. مشخصه ديگرشان خوشرویی و خنده رويي بود و ممتاز و نفر اول بودنش در طی سه سال راهنمایی، او را در بين تمامي دانش آموزان مدرسه شاخص ساخته بود.       

 

                                                                     

 

اين شهيد وارسته، افکار بزرگ و بلندی در سر داشت. به زمین و خاکیان تعلق نداشت. در دفتر معرفت، مسیر وصال را پیموده بود و از جنس نور بود. از همان نوجوانی حس عجیبی داشت. آرام، متین، سربه زیر، افتاده و با حسی عارفانه به کلاس درس می آمد و با نگاهی عمیق و ژرف همه زوایای درس را میفهمید و با همان سکوت سرشار از معنی و مفهوم، راه خانه را در پیش میگرفت و بعدها دريافتم؛ با آن گونه زيستن و آن گونه صفات كه در خود مي پروراند، خویشتن را آماده سفر به ملکوت می کرد.                                 

اکنون که به گذشته مینگرم، فاصله زیادی در عروج و رسیدن به کمالات انسانی با ماها داشت. او در افلاک سیر میکرد و ما گرفتار خاك و مغاك بودیم.»     

                                                           

دکتر علی انصاری اصل؛ همكلاسي دوران دبيرستان شهيد و پزشک متخصص بیماریهای داخلی در فرازي از نامه بلند بالاي خود به عين الله شهيد، وي را اين گونه خطاب كرده اند: «نمیدانم از آن روزی که ديگر خودم را در آينه چشمانت نديدم تا اکنون که درمقابل تو نشسته و درد دل می کنم چند روز و هفته و ماه و سال بر من بيچاره گذشته است. نمي خواهم مثل روزهای دبستانی ام تقویم را بردارم، روزها و هفته ها را جمع كنم و مدت ايام فراق با تو را محاسبه كنم. می دانی همه ثانيه هايش، لحظه های سختی است. سینه ام سنگینی می کند. چشمان باراني ام درست نمی بیند. بغضي در گلو راه سخن را بر من بسته است...

با وجود گذشت سالهایي دراز که تو به آرمان خویش رسیده ای و من وامانده در حسرت انتظار مانده‏ام، گویی ساعاتی بیش نیست که رفته ای و من هنوز در انتظار آمدنت هستم. گويي اکنون مغرب فرا رسیده باید دست در دست هم به نماز برویم، انگار الآن تو حاضری و مسجد در انتظار دعا و مناجات و گریه های بی صدا و اشکهای پنهانی توست...»

 

دکتر محسن رضایی تل زالی؛ پسر دایی شهید و متخصص جراحی کلیه در قسمتي از نوشتار خود درباره عين الله در دوران مشترك و افتخارآميز جبهه و جهاد ترسيم كرده اند: «توفیق پیدا کرده بودم چند روزی را با عین الله شهید، همسفر قافله عشق در کربلای والفجر دو باشم. عين الله ويژگي هاي خاصي داشت كه او را از ديگران متمايز مي كرد. علاوه بر حالات عرفانی ويژه اي كه در او مي ديدم و همه وجودش را در بر گرفته بود، خاطره اي از ایشان هنور در ذهنم باقی مانده و باقی خواهد ماند این بود که در روز شهادتش؛ سوم مرداد ماه شصت و دو، رشادت خاصي از خود نشان داد. در آن روز، فرمانده گردان؛ يعني شهيد جاویدی، پس از سخنراني بليغي براي رزمندگان، با چهره اي گشاده و خندان، نيروهايش را مورد خطاب قرار داد و به لحني شيرين فرمود: «کیست مرا یاری کند تا قسمت شرق عملیات را پوشش داده و از نفوذ و پیشروی نیروهای دشمن جلوگیری كند، البته كه هرکس این ماموریت خطير را بپذیرد، خيلي مطمئن نباشد كه زنده بر خواهد گشت...»

 اولین کسی که داوطلبانه دست بلند كرد و حاضر شد در آن پهنه خطرناك بجنگد و جانفشاني كند، عین الله شهيد بود. او بود كه اين مسئوليت گران را پذیرفت و با جوانمردی بی حد و حصر و مقاومت جانانه اش، مانع نفوذ دشمن به محل استقرار باقی مانده گردان شد. تا اینکه در اواسط روز و در یکی از همان لحظات مقاومت عاشورایی و کم نظیر، قلب عارفانه و نابش مورد اصابت تیر مستقیم ضد هوایی های دشمن قرار گرفت و به  وصال معشوق ابدي و ازلي اش نائل شد.»

 

دکتر سید محمد رحیم نصیبی؛ دندانپزشک و همرزم عین الله در زمان جنگ و جهاد و دفاع مقدس، در خاطراتي زيبا از شهيد نوشته اند: «اولین آشنایی ام با شهيد در هنگام برگزاری یکی از نمازهای جماعت ظهر و عصر بود. این شهید والا مقام، حقیقتا" از لحاظ معنوی، انسانی برجسته و متمایز بود. اکثر اوقات، قبل از شروع نماز جماعت در نماز خانه پادگان جلدیان حضور داشت و دوستانش او را مشغول به جاي آوردن مستحبات مي ديدند. همینطور، در انجام نوافل بعد از نماز مصر بود و از آخرين نفراتي بود كه پاي از نمازخانه بيرون مي گذاشت. فراموش نمی کنم شب جمعه ای بود و اين بنده كمترين در جمع بچه هاي گردان در نمازخانه پادگان، دعای کمیل مي خواندم و گهگاه فرازهايي از اين دعاي آسماني را معني مي كردم و عزيزان دل از دست داده بسيجي و سپاه با آن فرازهاي ملكوتي در آسمان ها سير مي كردند و زمزمه هاي خدا خدايشان همه فضا را پر كرده بود.  در اين ميان، عين الله عزيز مان آن چنان منقلب شده بود و اشك مي ريخت كه گويي مولا علي (ع) دارد كلمه به كلمه ي اين دعاي نوراني را به يار وفادارش كميل ابن زياد تلقين مي كند. آن گونه با خداي خودش مناجات مي كرد كه گويي همين الآن در صحنه عرصات در پيشگاه خداوند ايستاده است...»

 

سرهنگ محمد وكيلي؛ از همرزمان شهيد در دوران حضور در جبهه هاي نور عليه ظلمت خاطرات خود از شهيد آورده اند: «بنده در سال شصت و یک، جانشين اطلاعات و عمليات تيپ فاطمه زهرا بودم و بسيجي هايي مانند شهيد دهراب پور و حقشناس و ذوالفقاري و زرّين كلاه كه از دبيرستان توحيد شيراز آمده بودند، به سبب شاخصه هاي معنوي مشتركي كه با هم داشتند، به عنوان عضو اطلاعات و عمليات معرفي شده بودند. در جنگ، شجاعت نيروهاي اطلاعات و عمليات و تخريب بايد زبانزد خاص و عام باشد. بايد تاريكي شب ها را سپر خويش كنند و بروند در خطوط جلوي دشمن كه اين كار در آن شرايط بحراني جنگ خطرات زيادي به همراه داشت. چنين عزيزاني بودند كه سلامت نفس و شجاعت و خطرپذيري و انگيزه هاي لازم را براي نفوذ به خاكريز دشمن و شناسايي وضعيت دشمن داشتند. ايامي كه در تيپ بودند، همه نيروها رفتار و تعبدشان را از نزديك ديده بودند كه مقيد به خواندن نماز شب بودند. آن ها در تاريكي و سكوت شبانه به كار شناسايي تحركات دشمن مي پرداختند و روزها را غالبا" به درس خواندن با هم در سنگر به شب مي رساندند...»

 

دكتر حسن درخشان؛ از دوستان دوران تحصيل شهيد و دکترای عمران و عضو هیئت علمی دانشگاه در خاطرات دوره دبيرستان خود از عين الله فرموده اند: «شهید عین الله دهراب پور مرد عمل بود، همچنان كه یادم می آید؛ عين الله در درس و بحث سرآمد بود و از هوش بسیار بالایی برخوردار بود، درست شبیه شهید رجایی همیشه خندان و متبسم بود و بسیار فروتن.  بی آلایش و پاک بود و سیمایی جذاب و دوست داشتنی داشت، مقيّد به شركت در نمازهای جماعت بود که در آن زمان در مسجد الرضا به امامت حاج آقا سید علی اصغر دستغیب برگزار می شد، وقتی با دوستان صميمي اش از جمله شهید منصور غلامی، شهید عنایت الله ثانوی و شهید ایاز قربانی و علی زرین کلاه(دکتر انصاری اصل) و مرتضی حق شناس، فرصتي به دست می آوردند، وارد مباحث علمي و مذهبي مي شدند و مانند طلبه هاي مجرب با هم مباحثه می کردند. او و جمعي از همكلاسي ها اهل نماز شب و نماز جمعه بودند و در کنار آن، وظیفه تحصیل خود را نيز بخوبی و حتي بهتر از ديگران انجام می دادند.

 

مهندس الله رحم شفيعي؛ از مدیران اسبق شرکت آب منطقه ای استان کهگیلویه و بویر احمد و يكي از همرزمان شهيد در عرصه هاي نبرد با دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامي در بخشي از خاطرات خود عنوان نموده اند: «آشنايي ام با شهيد دهراب پور كوتاه بود. سال 61 در جبهه با ايشان آشنا شدم. در تيپ فاطمه زهرا؛ زير مجموعه لشكر فجر متشكل از نيروهاي استان هاي فارس، بوشهر و كهگيلويه و بويراحمد که چند ماه بعد از آن روزها فرماندهی همین تیپ برای اولین بار به عهده یکی از فرزندان رشید استان كهگيلويه و بویراحمد به نامه سردار جواد هرمز پور گذاشته شد که اهل یاسوج بود و خود در بیست و هفت شهریور سال شصت و دو در زبیدات به شهادت رسید. آشنايي بدين صورت بود كه در پاسگاه زيد در 25 كيلومتري آبادان، پدافند بوديم و تقريبا" دور از خط مقدم جبهه. از آن جا به دشت عباس رفتيم در تپه هاي ابو غريب و دو ماهي با اين شهيد بزرگوار بوديم. چادري در جوار خيمه ما بر پا بود كه به لحاظ ظاهر شكيل تر بود. در اين چادر جواناني بودند در سنين 16 يا 17 سالگي كه مي گفتند اين ها بسيجي هايي هستند كه از دبيرستان دانشگاه شيراز آمده اند. هميشه كتاب هايشان در خيمه پهن بود و با هم درس مي خواندند و مانند طلبه ها با هم مباحثه مي كردند...».

 

 فرامرز عزیزی؛ کارشناس علوم آزمایشگاهی و از همرزمان شهید در صحنه هاي خونبار نبرد با متجاوزان به ميهن اسلامي در خاطرات خود از شهيد تصريح كرده اند:

«در سال شصت و یک، با عین الله دهراب پور در پادگان صاحب الزمان شیراز بودیم. ما از نور آباد اعزام شده بودیم و شهید دهراب پور و گروه پنج شش نفری آن ها از همان شیراز آمده بودند. این گروه که می گفتند دبیرستانی های دانشگاه شیراز هستند، کارشان با بقیه فرق داشت. ما نسبت به جدا شدن از درس و بحث بی تفاوت بودیم و احساس فارغ البال می کردیم. هر وقت فرصتی دست می داد، ورزش می کردیم یا دور هم می نشستیم و از هر دری صحبت می کردیم. ولی آن ها کتاب هاشان را می خواندند. سر صف غذا هم نمی ایستادند و اگر غذایی می ماند می گرفتند. از شیراز به پادگان امیدیه رفتیم. شهید دهراب پور نقش رهبری داشت در گروه خودشان. از هوش و استعداد سرشاری برخوردار بود. متعبّد بود. اولین شبی که به مقر تاکتیکی رفتیم، تا نصف شب نشستیم به صحبت کردن با این دوستان و بعد خوابیدیم. ساعت چهار صبح از خواب بیدار شدم و دیدم هیچ کس در سنگر نیست. هزار و یک فکر برایم پیش آمد. از سنگر بیرون آمدم تا ببینم چه خبر شده. با کمال تعجب در تاریکی شب، چشمم به ستون هایی سیاهرنگ افتاد در جلوی سنگر که در فاصله خواب تا آن لحظه، انگار از توی زمین سبز شده بودند. وقتی خوب نگاه کردم، دیدم کمی تکان می خورند. و آن وقت سر حساب شدم این ستون ها دبیرستانی های همسنگر من هستند که در دل شب به نماز ایستاده اند. رکوع و سجودشان را دقایقی به نظاره نشستم و به حال و هوای عرفانی آن ها غبطه ها خوردم و اشک هایم ناخودآگاه سرازیر شد...»

 

بوسه وزیر بهداشت دولت یازدهم بر دستان پدر شهید دهراب پور

 

پدر شهید عین الله دهراب پور، شهید شاخص بسیج دانشجویی کهگیلویه وبویراحمد اسفند 93  در مراسمی از سوی حسن قاضی زاده هاشمی وزیر بهداشت دولت یازدهم مورد تجلیل قرار گرفت.

 

یاد تمامی شهیدان ایران اسلامی گرامی و راهشان پر رهرو باد.

منبع:صبح زاگرس

انتهای پیام/م.ن

نظرات کاربران

قلم_گزینشی
شبکه اطلاع رسانی دانا