به گزارش پايگاه خبري تحليلي چهارفصل، اصغر جویبار پور فعال فرهنگی سیاسی استان کهگیلویه وبویراحمد در یادداشتی به بررسی آسیب اجتماعی ومخرب که دامن گیر هم استانی های مان در شهرستان بهمئی پرداخت و نوشت: یک مادر عزا دار شد! یک محله غم دارشد! یک شهر سیاه پوش شد!
از پس هر چله ای، هفته ای می آمد و در پی هر هفته ای سالگرد ی که لاجرم عده ای را سیاه پوش میکند و اشک چشم مادرانی را در آورد که هیچ وقت خشک نگردید بلکه عندالزوم هر از چند گاهی اشک از بهر مادران جوانان ناکم همسایه سرازیر میشود.
کمتر محله ای را در لیکک می یابی که درآن جوان یا نو جوان و یا میانسالی خودکشی نکرده باشد و یا در مخیله اش به بازی با جان به سبک خود کشی نیندیشیده باشد. در فاصله 100 متری از خانه ای که حقیر در ان زندگی میکنم در کمتر از دوسال شاهد خود کشی دو جوان بوده ام ؛ هر محله و هر قسمت از شهر لیکک را که انگشت بگذاریم بلاشک تئوری خودکشی در ان تدریس شده است.
تئوری که هر روز در جلسات عصرانه مادران کوچه نشین نادانسته تشریح، بازگشو و بازگو میشود، شاگردان ودر واقع قربانیان این تئوری نوجوانان 10تا12 ساله هستند که در حاشیه ی همین جلسات به بازی کودکانه مشغول هستند و از جانبی نیز گوشه چشمشان به دهن مدرسین این تئوری که در واقع مادرانشان هستند، بسته هست تا در اینده امتحان پس دهند. تئوری که این روزها قربانیان ان برای جوانان شب نشین عنوان افتخاری شجاعت بر خود گرفته و مدال افتخاری ان طناب داری است که نادانسته بر گردنشان آویخته میشود. تئوری که سالهاست که نقل مجالسات اهالی شهر شده و غافل از اندک آگاهی در باب علل و عامل و نتیجه این عمل، صرفا به تشریح و توصیف فعل انجام شده می پردازند و نکته کلیدی این امر و مشخصه مشترک همه کسانی که همچین عملی را انجام دادند و علاوه بر این قصد بر انجام همچین فعلی را دارند فقر ناشی از بیکاری و عدم زمینه اشتغال مناسب و علاوه بر این فقر اجتماعی، فرهنگی که ناشی از جامعه پذیری ناقص هست و... می باشد.
در این حواشی مسولین امر خود را بخواب نشنیدن و ندیدن زده اند،و چشم بسته و نور پایین لب و ابرو بالا انداخته و از کنار انحرافات اجتماعی به سادگی گذر میکند، خوابی که ازپی هیچ بیداری نیامد،بلکه از ازل تا الان چراغ خاموشیش روشن بوده است. دال تلخ خندک این تراژدی درد اور نطق ها و طنز های بی پروای بر خواسته از قوه نادانی و عدم تعقل است که موجبات عادی سازی این مرگ خوانمان سوز را فراهم می سازد، مرگی که مع الاسلف این روزها به یک بیماری واگیر دار مبدل گردید ؛ که سر زده، سر از این خانه و ان خانه وان محل و این محل در می آورد و قربانیان خود را به دام می اندازد . در پس و پی عادی سازی این اهم ؛ پروژه قهرمان سازی به دام افتادگان این بیماری واگیر دار نیز رشد قارچ گونه ای داشته به نحوی که شاهد الگو برداری جوانان و نوجوانان از سبک خودکش کسانی که اقدام به همچین عملی کرده اند ، بوده ایم.
لیکک تازه شهری که هنوز عمرش دو رقمی نگردید، این روزها قربانی بی مهری دلسوز نما ها و مسئولین صندلی دوست بی مسئولیت است که غافل از بار سنگین خادمیت مانده اند و نا خواسته و نادانسته کمر به خیانت به حقوق اجتماعی عموم مردم بسته اند، مع الوصف زنگ خطر آینده شوم لیکک سالهاست که به صدا در آمده است. سالهاست که در کنار امار بالای مرگ و میر، طلاق، دعوا های قومی قبیله ای،فرار دختران و پسران جوان، اعتیاد جوانان ؛ خود کشی پیش از هرچیز دیگر خودنمایی مینماید، و هیچ کس در راستای انحرافات اجتماعی این شهر که عین یک طفل معصوم می ماند، نتنها اقدامی شایسته و بایسته انجام نمی دهد، بلکه چشم پوشی نیز می کند.
در یک قیاس جامعه سناسایانه اگر عمر یک شهر را در تقابل با عمر یک انسان قرار دهیم و صرفاً در ان به انحرافات اجتماعی بپردازیم نتایج جالبی دستگیرمان میشود. یک کودک در سنین پایین به خاطر ضمیر پاک باطن درونی به ندرت مرتکب خطا و انحراف اجتماعی می شود ؛ اگر کودک در همین سنین پایین مراحل جامعه پذیری را به نحو مطلوب و کار آمد، پشت سر بگذراند، طبعی است بعد از اینکه به سن استقلال که معمولا از 15سال به بعد میباشد، یک شخص به هنجار و پیرو ارزش های حاکم با تعهد بالا در جامعه بار بیاید و در صورتی که جامعه پذیری شخص به صورت ناقص صورت بگیرد، طبعی است که شخص مذکور متغایر با ارزش های حاکم بر جامعه رشد کند و علاوه بر این شخص یاد شده شخصی نابهنجار در جامعه بار میاید و همچنین ضمن اینکه برای خود از لحاظ جامعه شناسایانه اسیب زا میباشد از انجا که پا در وادی انحرافات اجتماعی گذاسته، هم برای خود که عضوی از جامعه میباشد به صورت کل و برای جامعه که در ان زندگی مکند به صورت جزئی ایجاد مشکل میکند. حال اگر در یک شهر پایه های ارزش های اجتماعی که بر خواسته از اعتقادات مذهبی هستند به صورت مطلوب پایه گذاری شوند، دران شهر ما کمتر شاهد انحرافات اجتماعی می باشیم؛ هر چند که تقابل سنت و مدرنیته که یکی از مخل های اجتماعی است، که اگر از طرف مسولین تاثیر گذار مدیریت نشود، جامعه را به سمت جدایی از ارزشها و در تقابل باارزش های حاکم و نابهنجار کردن اجتماع پیش میبرد. پس بنابراین اگر یک شهر در سنین کوچک مراحل جامعه پذیری را به نحو مطلوب پشت سر بگذراند، طبیعی است که در سنین مستقل نیز کمتر دچار انحرافات اجتماعی شود.
اما از انجا که ما در لیکک شهری که هنوز در سنین پایین به سر میبرد ؛ شاهد رشد قارچ گونه انحرافات اجتماعی، که بر خواسته از عدم جامعه پذیری هست، میباشیم .طبعی است که در انتظار اینده شوم برای این شهر در سنین مستقل باشیم. در میان انحرافات اجتماعی سن بیماری خود کشی رو به کاهش است و به نحوی واگیر دار، فراگیرانه عمل میکند . این روز روایتگران این مرگ فقط و فقط به قربانیان و تراژدی مرگ توجه میکنند و کمترین توجه را به امار کسانی که به خود کشی اقدام کردند و موفق نشدند، و علاوه بر این به امار افرادی که در اندیشه خود کشی شب را صبح میکنند و بلعکس که صد البته امارشان بیشتر از قربانیان و نجات یافتگان از این بیماری است، میکنند .
علاوه بر عدم توجه به این بیمار ها پروژه های که تحت عنوان ترور شخصیتی این اشخاص و خانواده انها به راه انداخته شده نتنها زمینه اقدام انها را برای خودکشی فراهم میکند، بلکه انگیزه انهارا نیز دوچندان میکند. این روز ها دیگر هیچ پدری از ترس توانایی امر و نهی کودک 5-10 ساله خود را ندارد، چرا که فرزند پدر را تهدید به خود کشی میکند. چیزی که بیش از هر چیز حقیر را ناراحت میکند شانه بالا انداختن مسولین شهرستان هست که چشم خود را بر حقایق بسته اند و چراغ پایین از کنار همه چیز عبور میکنند و خود را به خواب غفلت میزنند.
غلفت از ایجاد زمینه های اشتغال جوانان در شهر... غفلت از بر گزاری همایش ها و جلسات توجیهی برای اگاه سازی و اموزش اقشار جامعه ... غفلت از اندک تلاشی برای پیاده کردن سبک زندگی اسلامی.. غفلت از ایجاد و فراهم کردن مکان های تفریحی و اموزشی... غفلت از عدم انجام کارهای تحقیقاتی و پژوهشی در زمینه انحراف اجتماعی ... و غفلت از... مسولین شما که پاسخ گو نیستید، اما بترسید از روزی که آه مادر داغ داربگیرد، از روزی که بیماری واگیر دارخودکشی سر از خانه های شما در اورد و بازندگی پسرتان پنجه در پنجه شود . بترسید! و اقدام شایسته و بایسته را پیش از نوش داروی مرگ انجام دهید.
انتهای پیام/م.ن
دیدگاهها