به گزارش چهارفصل به نقل از پایگاه خبری تحلیلی صبح زاگرس، محمود محمدی در یادداشتی به صبح زاگرس نوشت: اوایل مهرماه گزارشی را در یکی از سایتهای محلی استان دیدم با این مضمون: "مقایسهٔ وضعیت دانشگاههای کشور در آغاز سال تحصیلی".
این گزارش با تمرکز بر این واقعیت نهان پی ریزی شده بود که آنگونه که باید در فضای دانشگاهی استان ما در قیاس با سایر مناطق کشور کار مهمی صورت نمیپذیرد!
شاه بیت سخن نگارندهٔ این مطلب چیزی بیش از مخاطب قرار دادن یک شخص یا چند شخصیت است؛ فحوای نگارش این مطلب یک مطالبه گری عمومی در حوزهٔ فرهنگ عمومی خصوصاً در دانشگاههای استان است.
اگر عده ای معتقدند که دانشگاه یاسوج سرزمین بلاد شاپور است و بنابراین نیاز به امپراطوری به نام شاپور دارد، اگر کمی عاقل و هوشیار باشند پی خواهند بود که دیگر زمانه قلدرم قلدرم ها به پایان رسیده است. جامعهٔ امروزی به سطحی از شعور و آگاهی رسیده است که به راحتی میتواند پی میبرد دیگر اهرم زور در حاکمیتها معنایی ندارد.
هر روز خبرهای ناخوشایندی از دانشگاه یاسوج به جامعه انتشار می یابد که گویی به نظر هر خواننده ای باید اسم دانشگاه را از روی آن برداشت و نام های براندازنده تری همچون سیاستگاه با ... را بر آن نهاد.
وقتی ریشههای بد اخلاقی در زیربنای فرهنگی دانشگاهی شکل بگیرد فضای مسموم بر انگیزی بر سیطرهٔ وجودی دانشجو و دانشگاه شکل میگیرد که تا ابد مسیری پر تلاطم را در پی خواهد داشت.
مسئولین ما باید برای دانشجویانشان الگو باشد اگر بنا باشد در رأس فعالیتی عده ای نابه کار قرار بگیرند باید فاتحه ی آن کار با تتمه اش را یکجا خواند.
شاید گریزی کوتاه بر این فرمودهٔ مقام معظم رهبری که "فرهنگ همچون هوایی است ما تنفس میکنیم" به خوبی اهمیت فرهنگ در جامعه را نشان میدهد. روی دیگر قضیه در حوزهٔ فرهنگ دانشگاه یاسوج رخ داده است. جایی که کار به ادغام دو معاونت در ساختار سازمانی دانشگاه کشیده میشود.
اهل فن میدانند زمانی دو بخش از یک ساختار با هم در ادغام آمیخته میشوند که اولاً: آن ساختارها بزرگ باشند و غیر کارآمد دوما: این ادغام با هدف کوچک سازی ساختار پی ریزی میشود تا کارها متمرکز تر شود.
اولا و دوما را بگذاریم به کنار، ما آمده ایم تا سه دلیل نه یک دلیل منطقی و موثر در خصوص ادغام دو معاونت در یک دانشگاه مادر در استان را بدانیم؟
حال که دو حوزهٔ دانشجویی و فرهنگی در دانشگاه مادر استان ادغام میشود نگاه همگان بر این نکته میافتد که کار فرهنگی تنها به دانشجو سرایت دارد و اهمیت کار فرهنگی در حاشیه قرار میگیرد.
اینکه موضوع ادغام این دو معاونت ضرب شست گیری از فرد یا افراد خاصی بوده است یا نه جای بسی تأمل دارد که بر عهدهٔ مخاطب مطلب گذاشته میشود؟
انتهای پیام/گ
نظرات کاربران