چهارفصل، محمد ناصر پاک نژاد در یادداشتی نوشت: به بهانه دور جدید مذاکرات در آمریکا، قبل از مجمع عمومی سازمان ملل نیاز هست نکاتی را در مورد آمریکا و سابقه استعمار، استثمار و استحمار در ارتباط با ایران را عرض نموده تا دولتمردان با چشمی واقع بینانه تر بر سر میز مذاکره بنشینند.
به امید آنکه شاید اثری نماید...
امروزه بحث مسئله هسته ای ایران همراه شده است با مذاکره با برخی کشورها که خود را سردمدار دنیا و ابرقدرت های جهان می دانند و بر همین اساس هر اقدامی که بخواهند میکنند.
مذاکراتی که بخش عظیمی از تلاش دولت یازدهم بر آن بوده تا هر چه زودتر آنرا به پایان رسانده و به نتیجه برسند و تحریم ها به پایان برسد.
با آنچه در این خردمایه بیان میشود متوجه خواهیم شد تا آنجایی که برای طرف مذاکره نفع داشته باشیم با ما گفتگو خواهد کرد و تا جایی که بتواند سیاست های خود را پیش می برد و توجهی هم به خواسته های دیگر کشورها نخواهد کرد مگر درکوتاه مدت آنهم به انگیزه حفظ آنان تا رسیدن به هدف خویش.
در کوتاه مدت به خواست دیگر کشور ها پاسخ می دهند، البته به طور کامل فضا را برایشان مهیا نمیکنند، مثلا در رابطه با ایران اذعان داشته اند در صورت توافق کامل و نهایی، تحریمها همچنان باقی خواهند ماند و به هیچ عنوان برداشته نخواهد شد مگر اینکه آنچه میخواهیم بدست آوریم و آنچه آمریکا و متحدانش می خواهند نابودی کامل حکومت های مردمی منطقه است زیرا راهبرد اصلی این نبود حکومت های مردمی و بوجود آمدن حکومت های دیکتاتوری، راهبرد اصلی بقای اسراییل می باشد با همکاری عربستان سعودی.
تاریخچه تحریمها و تاریخچه ارتباط با آمریکا درایران بیانگر این موضوع هست که آمریکا تا به هدف و رسالت خود که بدست آوری سود و ثروت سرمایه داران خود است، نرسد دست از سر هیچ کشور نفت خیزی برنداشته وتا آنجا که بتواند آنان را به استثمار کشانده و مستعمره خویش خواهد کرد.
آمریکا کشوری است که از ایده لیبرال سرمایه داری پیروی می کند و اساس آن بر همین اصل استوار است که در مقالات قبلی نیز به این موضوع اشاره ای داشته ام.
از طرف دیگر درصورتی به هدف خود مطابق عقیده و تفکر خود خواهند رسید که سیطره بر کل دنیا داشته باشند و امپراطوری خود را بگسترانند و در تمام دنیا امپریالیست های اقتصادی و فرهنگی و سیاسی باشند که این موضوع با وجود کشورهای مستقل ، خودمختار و مردم محور با داشتن دموکراسی واقعی در تناقض است.
وقتی کشورهای اسلامی را خطری برای خود می دیدند طبق روال همیشگی استعمار پیر(بریتانیا) در ایجاد تفرقه و دوگانگی و چندگانگی در ملت ها و میان ملت ها، اینبار نطفه ای نامشروع ایجاد میکند به اسم اسراییل که پدری به اسم آمریکا حامی او و مسئول بزرگ کردنش می شود تا باز هم فتنه ای دیگر بیافریند و میبینیم که حدود 70 سال است از آن فتنه جنگ و خون ریزی و کشت و کشتار در خاورمیانه ایجاد گشته تا جایی که "جو بایدن" معاون رییس جمهور آمریکا میگوید، که اگر اسراییل نبود آمریکا می بایست یک اسراییل در منطقه بوجود می آورد تا بتواند براحتی و با بهانه های مختلف ورود پیداکرده و منافع خود را کسب کند.
باوسیله هایی مثل بر هم زدن ثبات و امنیت منطقه، به راه انداختن جنگ و خونریزی، مبارزه با تروریسم(مبارزه با تروریسم واقعی یعنی خودکشی آمریکا)، مانع شدن از ایجاد یک کشور یکپارچه اسلامی در منطقه تا بتواند براحتی تخم تفرقه بیفکندو منافع خویش را برداشت کند.
حتی با تحریم کشورها چون صهیونیزم ها گردندگان اصلی بازرگانی می باشند باز هم از طری بازرگانی غیر مستقیم همچون بازرگانی مستقیم در منطقه سودهای کلانی برای بقای خود کسب می کنند.
بر همین اساس با کشورهای مستقل خاصه ایران اسلامی به مبارزه برخواسته و با دخالت های زیاد از ایجاد دموکراسی و پیش رفت حکومت مردمی جلوگیری می کنند.
اولین بار که به ضرر سرمایه داران و بزرگان کشور آمریکا بود شکل گیری دولت مصدق و فروش نفت طبق نظر مردم ایران و رفتن پول آن در جیب ملت بود لذا با کودتا این اقدام را سرکوب کرده تا باز هم سرمایه داران صهیونیستی از موهبت سود نفت ایران بهره ببرند و بعد از انقلاب نیز با کودتای نافرجام نوژه باز سعی در براندازی داشتند که خواست خدا چیز دیگری بود.
اما در دیگر کشورهای نفت خیز میبینیم که براحتی به منفعت خود دست یافته اند و به بهانه هایی ورود و دخالت میکنند در این کشورها و هیچ کس هم توان ایستادن در مقابل آنها را ندارد.
موضوع دیگری که در خلال آن با برهم زدن ثبات منطقه و گل آلود کردن آب، میتوانند از آن سود ببند این است که باید برای بقای اسراییل و صهیونیزم کشورهایی که با آنان دشمنی دارند را نابود کنند در این میان لبنان از موارد اساسی است که باید از بین رفته و جمهوری اسلامی ایران به عنوان تنها مدافع آن باید ضعیف گشته و یکی از این راه ها تحمیل کردن تحریم ها و بستن روزنه های اقتصادی و نطامی به بهانه های مختلف است.
اگرگهگاهی میبینیم آمریکا به برخی کشور ها کمک میکند مثلا به عراق می آید برای حذف رژیم دیکتاتوری صدام و ایجاد حکومت جدید، به لیبی،مصر و دیگر کشورها میرود فقط و فقط برای کسب منفعت خویش است .
زمانی آمریکا براحتی نفت ایران خریداری میکرد و با قیمت دلخواه و البته بسیار ناچیز، درآمد ارزی کشور را پایین می آورد و هرطور می خواست در عرصه سیاست ایران جولان می داد اما بعد از کودتای 1332 برای ایران بهار اقتصادی می شود، قیمت نفت بالا می رود و درآمد ارزی بالا می رود و کارخانجات خودروسازی تاسیس میشود و نیروگاه اتمی ساخته میشود همه و همه از کمک های آمریکا محسوب می شوند هرچندهزینه های هنگفتی هم برای انجام این پروژه ها دریافت کردند و در انجام آن تعلل زیادی ورزیدند ولی بالاخره انجامش دادند اما زمانی به پشت پرده این اقدامات نگاه میکنیم میبینیم که هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمیگیرد...
وقتی بررسی میکنیم متوجه میشویم در آن دوران با آغاز جنگ سرد بین کشورهای سوسیالیست(شوروی و متحدانش) و کشورهای سرمایه دار (آمریکا و هم پیمانانش) خطر اینکه مردم ایران در اثر نارضایتی شورش اجتماعی ایجاد کنند و چون تفکر سوسیالیستی در آنجا وجود داشته به آن انقلابات بپیوندد لذا سطحی از رفاه و درآمد را ایجاد کردند تا از انقلاب جلوگیری کرده و ایران را برای خود و کسب سود خودد حفظ کند.بنابراین کمک های آمریکا برای حفظ منافع خویش است و باید هشیار باشیم.
بعد از وقوع انقلاب اسلامی در ایران بدلیل وجود چنین حکومتی و کوتاه شدن دست آمریکا از این همه سود و منفعت تحریمها شکل میگیرند و در سه دوره زمانی و فشار روبه بالا پیگیری میشوند.
از سال 1357 تا 1380 تحریمهای نفتی و کاهش درر آمد ارزی، از سال1380 تا اواخر دهه هشتاد تحریم های نظامی باشدت بیشتر و حمله نظامی به ایران را پیش میکشند در سالهای اخیر هم شدت تحریمها را بدلیل مقاومت بی نظیر ایران بیشتر کرده تا فشار از پایین ایجاد کنند و از نارضایتی مردم نهایت استفاده را ببرند و شورش و انقلاب و براندازی و... ایجاد کنند بنابراین تحریمها را به سمت نقض حقوق بشر برده مثل تحریم دارویی و پزشکی و تحریم کالاهای اساسی مورد نیاز مردم ایران اما باز هم با سیاسیت های دولتمردان و راهبرهای رهبری جمهوری اسلامی ایران نتوانستند کاری از پیش ببرند .
نیاز مند یاد آوری است که بیان شود مسئله هسته ای و سایت های نظامی وووووو... مواردی از این دست فقط بهانه های آمریکا برای فشار بر ایران و ایرانیان است و اینجاست که ما باید هشیار و بیدار و مقاوم باشیم که در مذاکرات براحتی دل به لبخند های آنان ندهیم و کاملا واقع بینانه برخورد کنیم دقیقاً مثل دیدگاهی که امروزه دولتمردان پیداکرده اند و متوجه این امر شده اند که آمریکا مشکل هسته ای با ما ندارد بلکه اساسِ سیستم حکومتی جمهوری اسلامی ایران را نشانه رفته است.
باید به فرمایشات مقام معظم رهبری توجه نموده که می فرمایند مذاکره با آمریکا فایده ندارد و از سالها پیش هم بیان فرمودند، برای مثال در دی ماه 1376 در خطبه های نماز جمعه فرمودند: كسى كه خيال كند اگر ما با امريكا مذاكره كرديم، محاصرهى اقتصادى و قانون (داماتو) و ... از بين خواهد رفت، اشتباه كرده است.
اوّلاً هر كدام از رفتارهاى امريكا با ايران، بعد از مدّتى محكوم به شكست شده است. مگر بار اوّلى است كه اينها اينطور با ما رفتار مىكنند؟ مگر بار اوّلى است كه تهديد مىكنند؟ مگر بار اوّلى است كه محاصرهى اقتصادى مىكنند؟
ما هم به گفته رهبرعظیم الشأن شما دولتمردان حمایت میکنیم اما تازمانی که بازی قهرمانانه را پیش برده و نتیجه فقط برد برد باشد نه اینکه باز هم امتیاز بدهیم و آنها در حذف تحریمها تعلل کنند گرچه می دانیم نظرشان حذف نشدن تحریم هاست و بقای تحریمها و فشارها تا رسیدن به ایرانی دلخواه خودشان. فرصت خوبی است، تا زمانی در سازمان ملل هستند خیلی از ناگفته ها را می توان بیان کرد برای تمام مردم جهان و آنها را متوجه ساخت که آمریکا و اسراییل و دیگر ابرقدرت ها چه ظلم هایی روا میدارند و چه اقدامات ضد حقوق بشری انجام میدهند.
و یادمان نرود که قدرت ایران به تعداد سانترفیوژها نیست بلکه به توانایی نه گفتن و ایستادگی ایست که دارد.
و من الله توفیق
منبع: صبح زاگرس
انتهای پیم/گ
نظرات کاربران