به گزارش پایگاه خبری تحلیلی چهارفصل، نامه تاریخی شهید بهشتی خطاب به امام (ره) در ۲۰ اسفند ۵۹ و پس از غائله ی ۱۴ اسفند بنی صدر نوشته شد، را بی تردید باید به عنوان یک “سند مهم ایدئولوژیک” دانست که هیچ گاه رنگ کهنگی به خود نمیگیرد. این نامه تاریخی که به خوبی بیانگر خط کشی های فکری و بینش های کلان مدیریتی در سطح کشور در اوایل انقلاب است لازم است مکرر در مکرر بازخوانی شود بویژه میان نخبگان ، آنهم نه به دلیل ارضای حس نوستالوژیک خودمان بلکه به این علت که پس از ۴ دهه از نگارش آن نامه تاریخی همچنان شاهد تداوم هر دو بینش در بین مسئولان جمهوری اسلامی هستیم.
شهید بزرگواردر این نامه با هوشمندی راز اختلافات میان مسئولین وقت کشور شامل دودسته ی حزب الهی ها و خط امام و همچنین لیبرال ها و خط بنی صدر و بازرگان را نه شخصی که مربوط به دو نوع بینش متفاوت میداند و در خصوص اختلاف این دو بینش به امام عرض میکند : “بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی به نظام سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوریها یا دلسوزیهای بیگانگان معتقد و ملتزم. بینش دیگر، هرچند دلش همین را میخواهد و زبانش همین را میگوید و قلمش همین را مینویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان” نقطه ی غم انگیز داستان برای شهید بهشتی آنجاست که با وجود آنکه امام (ره) در راس است، طرفداران بینش اول را مظلوم و در اقلیت میبیند و صدای طرفداران بینش دوم که در بدنه این نظام نوپا جایگاه های کلان مدیریتی کلان را قبضه کرده اند از همه بلند تر است، لذا با تلخکامی خطاب به امام خود عرض میکند : “شاید برای شما شنیدن این خبر تلخ و دشوار باشد که بسیاری از کسانی که در طول سالهای اخیر در راه حاکم شدن اسلام اصیل بر جامعه ما کوشیده و رنجها بردهاند و در طول این سالها به مقتضای طبیعت و ماهیت نظام اداری رژیم شاهی، در همه سازمانهای لشکری و کشوری همواره در اقلیت بوده و زیر فشار اکثریت غربگرا یا شرقگرا حاکم بر این سازمانها بهسر بردهاند، هم اکنون در جمهوری اسلامی هم که امام در رأس آن است و تنی چند از فرزندان امام نیز بخشی از مسئولیتها را بهعهده دارند و مردم عزیز ما نیز در صحنهها حضور دارند، دوباره تحت فشار همان اکثریت قرار گرفتهاند، این اقلیت مؤمن که اگر حمایتش کنند میرود که اکثریت شود، امروز ذلت و خذلان مؤمنان را در جمهوری اسلامی با پوست و گوشت و استخوان لمس میکنند که با چماق ارتجاع میکوبندشان و با کارشکنیهای رنگارنگ سد راه حرکت اسلامی و اصلاحی آنها میشوند”…
این ماجرا آن قدر برای آن شهید بزرگوار سنگین است که خطاب به امام (ره)مینویسد: “امام عزیز، به خدا سوگند تحمل این وضع برای این فرزندتان بس دشوار است که چهره افسرده اینها را ببینم و ندای یاللمسلمین آنها را بشنوم و تنها پاسخ این باشد که صبر کنید. من هم صبر میکنم و فی العین قذی و فی الحلق شجی.این روزها مکرّر با خود میاندیشم که ایکاش زیر بار این مسئولیت سنگین که با تأکید بر عهدهام نهادید نبودم، تا میتوانستم به کمک آنها لااقل فریادی برآورم، زیرا فریاد از یک طلبه زیبنده است اما از یک مسئول انتظار اقدام می رود، نه فریاد و اگر اقدام کنم با این شائبه جگرسوز روبه رو میشوم که دفاع از مظلومان نیست، جنگ قدرت است میان سران، از روی هواها”… البته کیست که نداند سید مظلوم انقلاب ذره ای اسیر قدرت و مقام نبود و آنچه که او را بی تاب و بی قرار میکرد ترس او از آینده ای بود که با تداوم این روند و سکوت امثال او خدای ناکرده به انحراف خواهد رفت لذا سکوت نکرد و پس از صبر و تحمل های فراوان نگرانی های خود را دلسوزانه چونان فرزندی به امام و پدر خود بیان کرد. نگرانی شهید مظلوم آنجا اوج میگیرد که تداوم این دو بینش را به موازات هم بیش از این به صلاح نمیداند و لذا مودبانه و صادقانه از امام(ره) میخواهد : “… اگر اداره جمهوری اسلامی بهوسیله صاحبان بینش دوم را در این مقطع اصلح میدانید، ما به همان کارهای طلبگی خویش بپردازیم و بیش از این شاهد تلف شدن نیروها در جریان این دوگانگی فرساینده نباشیم”… البته امام(ره) نیز با واکنش انقلابی خود نسبت به مسئله بنی صدر نهایتا او را معزول کردند و نشان دادند که از بینش اول که راه و رسم انقلابی گری است حمایت میکنند و هیچ گاه فرزندان انقلابی خود را تنها نمیگذارند. اما آنچه که بازخوانی این نامه تاریخی را برای ما و نسل ما در آستانه دهه پنجم انقلاب، ضروری میسازد این است که همچنان شاهد تداوم این دو بینش مدیریتی هستیم که متاسفانه انرژی های زیادی در عرصه ی مسائل داخلی و خارجی از انقلاب اسلامی گرفته است. برای مثال تداوم این دو بینش را الان هم در بین مسئولین درباره حل مشکلات اقتصادی نیز شاهدیم. مقام معظم رهبری در ابتدای نوروز ۹۴ در حرم رضوی این دو بینش را اینگونه تحلیل میکنند: “در نگاه کلان به اقتصاد کشورمان دو جور نگاه وجود دارد. من خواهش میکنم بخصوص صاحبنظران و همچنین جوانان و عامّهی مردم عزیزمان به این نکته توجّه کنند که دو جور نگاه به رونق اقتصادی و پیشرفت اقتصاد وجود دارد؛
یک نگاه میگوید که ما پیشرفت اقتصاد را باید از ظرفیّتهای درون کشور و درون مردم تأمین بکنیم. ظرفیّتهای بسیار زیادی در کشور وجود دارد که از این ظرفیّتها یا استفاده نشده است یا درست استفاده نشده است؛ از این ظرفیّتها استفاده کنیم؛ [یعنی] اقتصاد درونزا؛ اقتصادی که مایهی خود و مادّهی خود را از درون کشور و از امکانات کشور و از تواناییهای مردم خودمان به دست میآورد. این یک نگاه است که میگویند برای رونق اقتصادی نگاه کنیم به امکانات درونی کشور و استعدادها را و ظرفیّتها را بشناسیم، آنها را بدرستی به کار بگیریم، [آن وقت] اقتصاد رشد خواهد کرد، نمو خواهد کرد؛ این یک نگاه.
نگاه دوّم به اقتصاد کشور نگاه به پیشرفت اقتصاد با استفاده از کمک بیرون از مرزها است؛ میگوید سیاست خارجیمان را تغییر بدهیم تا اقتصاد ما درست بشود، با فلان مستکبر کنار بیاییم تا اقتصاد رونق پیدا کند، تحمیل قدرتهای مستکبر را در بخشهای گوناگون و مسائل گوناگون بپذیریم تا اقتصادمان رونق پیدا کند؛ این هم نگاه دوّم است. امروز شرایط کشور به ما نشان داده است که این نگاه دوّم یک نگاه کاملاً غلط و عقیم و بیفایده است.
همین تحریمهایی که امروز علیه ملّت ایران اعمال میشود، دلیل محکم و متقنی است بر غلط بودن این نگاه؛ یعنی شما وقتی که به امید قدرتهای خارجی نشستید تا آنها بیایند اقتصاد شما را رونق بدهند و با زیر بار آنها رفتن، اقتصاد را رونق بدهید، آنها به حدّ کم قانع نیستند. وقتی که شما نگاه میکنید به بیرون، مواجه میشوید با یک مسئلهای مثل کاهش قیمت نفت؛ ناگهان قدرتهای مستکبر با همراهی ایادی منطقهای خودشان متأسّفانه به این نتیجه میرسند که قیمت نفت را به نصف و گاهی کمتر از نصف برسانند؛ شما مواجه میشوید با یک چنین مشکلی؛ وقتی نگاه به بیرون باشد، این است. وقتی شما نگاه به درون کردید، دیگر اینجور نیست. امروز خارجیها و رؤسای قدرتهای مستکبر میخواهند همین نگاه دوّم را در مردم ما تقویّت کنند.”
متاسفانه پس از انقلاب و در برهه های مختلف به خاطر نفوذ بینش دوم که عمدتا هم مبتنی بر گرایشات لیبرالی است هزینه های فراوانی داده ایم کما اینکه هنوز هم به دلیل اینکه چنین افرادی کم و بیش در بدنه ی مدیریتی کشور و در ساختارهای رسمی نظام حضور دارند داریم هزینه پرداخت میکنیم.
راه کاهش هزینه ها و برون رفت از مشکلات هم به این است که بینش دوم را تقویت کنیم یعنی همان چیزی که بهشتی میخواست و باور داشت و عمل میکرد…
انتهای پیام/
نظرات کاربران