نظرخواهی

آیا ازعملکرد مهدی روشنفکر در توسعه شهرستان های بویراحمد، دنا و مارگون راضی هستید؟

تازه های سایت

10. شهريور 1394 - 9:36
کوههای زادگاهم نظاره گر محرومیت این دیار از ازل تا کنون بوده اند اما امروز آنها هم که در برابر متجاوزان به این مرز و بوم دلیرانه به یاری فرزندان آن شتافتند تا آریو برزن ها در آن تاریخی شوند از محنت مردمان این دیار قد خم کرده اند ، پشت شکسته شده اند و نالان تر از همیشه.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی چهارفصل، عادل علیبازی در یادداشتی نوشت: کهگیلویه و بویراحمد زادگاه من و شما این روزها حال و خوشی ندارد . خراب تر از همیشه ، محروم تر از همه جا ، مستعد تر از سایرین، مظلوم تر از دیگران .

 

کوههای زادگاهم نظاره گر محرومیت این دیار از ازل تا کنون بوده اند اما امروز آنها هم که در برابر متجاوزان به این مرز و بوم دلیرانه به یاری فرزندان آن شتافتند تا آریو برزن ها در آن تاریخی شوند از محنت مردمان این دیار قد خم کرده اند ، پشت شکسته شده اند و نالان تر از همیشه.

 
مگر می شود دردهای این دیار را دید و قد خم نکرد ؟ مگر می شود مرگ عزیزان این دیار را برای ساده ترین امکانات پزشکی دید و استوار بود ؟ مگر می شود بیشترین کشته های تصادفات جاده ای ایران را داشت و نالان نشد ؟ مگر دنا با همه استواریش دلبسته این آب و خاک و مردم عزیزش نیست ؟ مگر می تواند نباشد ؟ مگر دنا می تواند شاهد بدبختی های قوم دیرینه اش باشد و استوار بماند ؟

 

دنا دیگر استوار نیست ، قد خم کرده  نه در برابر متجاوزان که هرگز ، دنا قد خم کرده ، شرمنده از مردمانش ، شرمنده که از دل همین دنا و زاگرس فرزندانی را روانه ایران کرده که امروز اگر نگوییم او و مردمانش را فراموش کرده اند با قاطعیت و البته شرمندگی می توان گفت آنچه می گفتند نبودند.

 

زادگاهم ، من شرمنده ام ، شرمنده از روی دختران و پسران جوانی که در این دیار زیسته اند و با اندکی حمایتی استعدادهای ذاتی آنها شکوفا می شود . اما کدام حمایت ؟! کو حامی ؟!.

 

زادگاهم ، من شرمنده ام  که امروز در کهگیلویه و بویراحمدی که طلاق ننگ تاریخی بود به سکه رایج تبدیل شده و طلاق از ازدواج پیشی گرفتی ! علت ؟ فقر اقتصادی و فرهنگی !  و دستگاههای مسئول هم عشق آمار دارند و بس .

 

 

من شرمنده ام ، سالهاست در تمامی شاخص های اقتصادی کشور زادگاهم از رتبه آخر تکانکی هم نمی خورد و البته همه نظریه پرداز و مدیر اقتصادی اند ، فرزندان دیارت ، زادگاهم .

 

زادگاهم من شرمنده ام  که نونهال 9ساله دهدشتی در بیمارستان در نبود سرم ضد عقرب براحتی جان می دهد و مسئولی حتی عذرخواهی هم نمی کند چه برسد به استعفا و برکناری !

 

زادگاهم من شرمنده ام در عصر ارتباطات و عمل جراحی از راه دور هنوز در بیمارستانهای تو ( زادگاهم ) مادران این دیار با نوزاد می میرند و این قصور پزشکی است و حکمت الهی ! مرگش رسیده بود . نمی دانم چرا این مرگ ها برای سایرین نمی رسد !

زادگاهم من شرمنده ام که مردمان دیارم برای برون رفت از این بدبختی های تاریخی فکری نمی کنند اما برای انتخابات ریاست جمهوری هشت سال آینده از اکنون دست بکار شده اند و از خود سئوال نمی کنند که جایگاه ما کجای این سرزمین است ؟

زادگاهم من شرمنده ام که توسعه فراموش شده اما انتخابات همواره لق لق زبان مردمان این دیار است؟ مردمان این دیار از خود نمی پرسند این همه انتخابات و انتخابها خروجی اش چه بوده است برای دیارشان ، خودشان و فرزندانشان ؟

زادگاهم من شرمنده ام که در عصر ارتباطات همچنان قوم گرایی و سردسیری و گرمسیری ملاک حرکت های اجتماعی و انتخاب مدیران این دیار است . نتیجه اش را هم دیده و هم می بینیم اما بر تعصب کورکورانه خود بر استمرار شیوه غلط مان پای می فشاریم تا ثابت کنیم به قبیله و قوم وفاداریم هرچند می دانیم که در طولانی مدت هم به زادگاه خیانت کرده ایم هم به قومی که در آن زیست می می کنند . امروز سند خیانت های دیروز ما است !

زادگاهم من شرمنده ام که بت تراشی را همچنان رها نکرده ایم و عده ای را بت های خود کرده ایم گویی که عبور از آنها خیانت تاریخی است و نعوذ بالله قرآن خدا کفر می شود اما از همین بت های سیاسی نپرسیده ایم آنگاه که در مصدر امور بودید چه کردید ؟ نمی شد با دلار هفت تومانی و سرمایه گذاری دولتی استان را رونق داد ؟ چنان بت شده اند و بت تراش و بت پرست شده ایم که اگر نقدی علیه آنها منتشر می شود رسانه و گوینده و نویسنده را با هزاران تهمت بدرقه می کنیم گویی که نعوذ بالله مبعث و امامت به زیر سئوال رفته است !

زادگاهم من شرمنده ام ، وقتی وارد هر شهر تو می شوم  همواره چهره ای زمخت، تکراری، نا زیبا و مردمانی شریف اما فقیر می بینم که در کنار خیابانهایش دستفروشی می کنند و این تصویر همیشگی ما از دوران کودکی تاکنون است .

 

زادگاهم من شرمنده ام که مردمان این دیار گرسنگان بر گنج خوابیده اند . نفت ایران از گچسارانی می رود که تنها نصیب مردمانش فقط دود است که در ریه های آنها سکنی گزیده .

 

 

زادگاهم من شرمنده ام که در دنا قدخمیده از ظلم روزگار گردشگری نیست که نیست . می دانی چرا ؟ چون که گردشگر امکانات می خواهد و زیر ساخت اما تو زادگاهم نداری ! می دانی مکانهای گردشگری ات سرویس بهداشتی یا ندارند یا اگر دارند چنان مفتضح است که همان نداشتنش هزاران شرف دارد به این داشتنها .

 

زادگاهم من شرمنده ام که مدیران ملی ، کودکی خود را فراموش کرده اند با همه رنج هایش با همه نداری هایش ، با همه بدبختی هایش و با همه مصیبت هایش و امروز که در جایگاه جلال و جبروت خدم و حشم دارند لحظه ای به کودکان دیارشان نمی اندیشند یا اگر می اندیشند فقط اندیشه است و کاری نمی کنند که اگر می کردند آثارش هویدا بود .

 

زادگاهم من شرمنده ام که مدیران ملی ات کامنت های  انتقادی یکسال پیش "سایت های خبری" را بخوبی بیاد دارند ولی محرومیت های تو را از یاد برده اند .

 

من شرمنده کودکان دیارم هستم که جز نوشتن با آنها نمی توانم همدردی کنم . من شرمنده فرزندان مستعد دیارم هستم که باید بجای مطالعه و پیشرفت های علمی دنبال بدبختی های اقتصادی خانوار باشند و نتیجه اش می شود آخرین استان در قبول شدگان کنکور .

 

من شرمنده پدر و مادر زادگاهم هستم که سالهاست شعار سیاسیونی را شنیده اند که در آستانه انتخابات همه در منطقه پیدا می شوند و ترافیک مدیران ملی داریم اما در مرکز فراموش کار می شوند و البته من و تو مقصریم . مقصر بت ساختن ها و بت پرستی ها ، مقصر به چالش نکشیدن ها آنها ، مقصر همراهی با آنها در استمرار بدبختی های این دیار که اگر من و تو نبودیم اینها هم نبودند و نیستند اما ما قدرخود نمی دانیم .

زادگاهم من شرمنده ام که اعتیاد فراگیر شده و خودکشی عادی .

زادگاهم من شرمنده ام که طلاق فراگیر شده و فسادها روزافزون .

 

زادگاهم من شرمنده ام که بودجه های بیت المال در ندانم کاری و بی تدبیری مسولان به هدر می رود و به قول رحمت الله تعالی علیه حضرت آیت الله ملک حسینی که خداوند بر درجاتش در بهشت برین بیفزاید " مردی نیست که رسیدگی کند " .

 

زادگاهم من شرمنده ام که نخبه هایت در ایران شناخته شده اند اما برای کمک خیرخواهانه حداقل یک ماه از سال را برای کمک به فرزندان این دیار صرف نمی کنند .

 

 

زادگاهم من شرمنده ام که مدیران اقتصادی این کشور اکنون از تو هستند ، از دل تو برخواستند و از کنار تو رشد کردند اما امروز قد تو از ناله های مردمانت از دست بی توجهی به آنها خم شده است .

 

زادگاهم من شرمنده ام ، که 10درصد آب کشور از چشمه ها و رودهای تو سرازیر می شود و در کنار آن مردمانش تشنه لب اند . تشنه لب بر لب فرات دردش بیشتر از تشنه لب در کویر لوت است زادگاهم ! این غم به که توان گفت که از شنیدن آن قد خم نکند ؟.

 

زادگاهم ، تو سرشار از منابع نفتی و آبی و جنگلی و معدن و مردمان مستعد و مدیران ملی سیاسی و اقتصادی و ...... اما در کنار همه اینها مردمانت محروم ترین اند ، مظلوم ترین اند ؛ بیکارترین اند ، عقب مانده ترین استانند و البته پیشرو در مناسبتها و انتخابات ها و ... جمع اینها کنار را با یک عبارت می توان جمع بندی کرد ، دنا هم قد خمیده شده، زادگاهم من شرمنده ام !

منبع:عصردنا

انتهای پیام/م.ن

نظرات کاربران

شبکه اطلاع رسانی دانا
قلم_گزینشی